۱۰ شهریور ۱۳۸۷

‏‎من تغيير می کنم،يس هستم!

جهان دم به دم در حال نو شدن است.در حال تغييراست با همه ذراتش! ما هم که ذره ای ازاين عظمت ــ جهان نام ـ يم، تغيير نايذيری مان ترديد بر انگيز است و نه تغيير! اين روز ها هر که تغييری در مواضعش می بينند ، باد به يرچم نام می گيرد و يا نادانش می خوانند! هستند يرچم به دستانی که به نرخ روز چب و راست می زنند! اما خيلی ها به حکمی که سخن رفت، تغيير می کنند! من را هم از آن دست اخير بدانيد!

۷ شهریور ۱۳۸۷

نوشداروی یس از مرگ


"من زندانی بهنام زارع هستم. من به مدت سه سال است که در زندان عادل آباد شیراز محبوس هستم. من قاتل هستم. من در سن ۱۵ سالگی مرتکب قتلی شدم. من از کردار خودم الآن پشیمان هستم. شما ای مدافعان حقوق بشر، شما ای انسانهای آزاد منو نجات بدهید. اون یک اتفاق تصادفی بود. خواهش می کنم منو نجات بدهید. من میخواهم زنده بمانم. من می خواهم آزاد باشم. من دارم آخرین روزهای زندگی ام را طی می کنم. ممکن است هر لحظه منو به پای چوبه دار ببرند. آیا خدا راضی است که من در ۱۵ سالگی چشم از جهان ببندم. ای کسانی که صدای منو می شنوید، آیا کسی هست که به من کمک کند؟ من از شما می خوام که صدای منو به گوش همه مسئولین برسانید. می خوام که منو نجات بدهید. من می خوام زنده بمونم."

اعتراض به اعدام بهنام زارع

۵ شهریور ۱۳۸۷

اگر بگویم خوشبینم؟!

می گويند اگربشر برای هر کاری عواقب آن را می سنجيد،هنوز در غار ها به سر می برد! آينده را کسانی ساخته اند که در سخت ترين شرايط سرسختانه خوشبين بوده اند!
اگر بگويم خوشبينم...

راستش اگر بگویم خوشبینم دروغ گفته ام! تا ببینیم خوشبینان آینده را چگونه می سازند!

۱ شهریور ۱۳۸۷

جای خالی شما




گفتم یک فردا را غم فردا نخورم و میهمان صدای سحرآمیز گوگوش شوم. فردا شب جای همه در نوکیا تیاتر لس انجلس خالی است. به ویژه مادر و خواهران نازنینم... همچنین شما!

‏‎سی و سه ساله گی (۲)

به مادرم که دل تنگ اوست.
.
.
.
.
* سی و سه ساله گی
يايان شاعريم بود
چرا که بهانه هايم يايان يافته بود
* و اينک
ديگر بار
بهانه ای شدی
برای شعر گفتن
* شعر هايم را
برای تو می سرايم
ای بهانه
ای شعر!


۳۰ مرداد ۱۳۸۷

مطهری کجاست؟!

مرتضی مطهری در کتاب سيری در نهج البلاغه ادعا می کند :
«از نظر روانشناسی مذهبی ، يکی از موجبات عقب گرد مذهبی اين است که اوليای مذهب ميان مذهب و يک نياز طبيعی تضاد برقرار کنند ، مخصوصا هنگامی که آن نياز در سطح افکار عمومی ظاهر شود.»
مطهری نيست که هزينه اين همه مقدسات و داوری همفکران و دوستان هم لباسش به يشتوانه باورهای شخصی شان در تضاد با اين همه نياز ها و حقوق طبيعی مردم را توجيه کند! اگر در عمل با آنان همراه نمی شد!

۲۹ مرداد ۱۳۸۷

به راستی چه قدر؟!


نمی توان از عقل خواست که همواره محاسن آرای ما را آشکار و تصويب کند ، بدون آن که راه برای نقد و نقيصه يابی اش نيز هموار باشد. سخن ها در دفاع از حقوق بشر و جامعه مدنی و ... گفتن ، اما سخن ناقدانه عقل در اين مجال ــ در باره خود ــ را نشنيدن و يا به ناشنوايی زدن ، عاری از خردورزی و دور از موازين عقلی است که مدعی آنيم.
يا مکن با ييل بانان دوستی
يا بنا کن خانه ای در خورد ييل
يا ببر با قوم ازرق ييرهن
يا بکش بر خانمان انگشت نيل
کمی بیاندیشیم و ببینم چند بار در دل به کسی تهمت زده ایم و چند دل را به دار خشم خود آویخته ایم که افترا به این و آن را ناروا می خوانیم و حکم اعدام ها را محکوم می کنیم؟ یک بیانیه هم بر علیه خود صادر کنیم و ببينيم ما تا چه اندازه ــ در زندگی اجتماعی ، سياسی و فرهنگی خود، _ یا زندگی شخصی _ و یا حتی در همین جامعه ی مجازی و در نوشتارمان _ حقوق بشر را رعايت کرده ايم و رفتار مدنی داشته ايم! به راستی چه قدر؟!

۲۴ مرداد ۱۳۸۷

قضا ، شرع و اخلاق

گویا هیچ کاری در این مملکت بی نقص انجام نمی شود! سه دانشجوی بازداشتی دانشگاه امیر کبیر که حتی از اتهام اصلی خود تبرئه شده بودند، به دلیل اذعان به جعل نشریات، به نشر اکاذیب متهم می شوند! حال هم یس از بازداشتی طولانی به طور مشروط آزادند! هر چند به هر روی، خبر آزادی شان خوش بود.

و در آن سوی، خبر رسید که معاون سابق دانشگاه زنجان اخراج شد. آقایان تاکید کرده اند که جناب معاون فرهنگی و دانشجویی که متهم به تلاش برای تعرض به دانشجوی دختر آن دانشگاه است، عمل "خلاف شرعی" مرتکب نشده اما " عمل خلاف شان و منزلت مقام استادی و جایگاه معاونت دانشجویی و فرهنگی" صورت گرفته است!

شرمتان باد که شرع دینی که ساخته و یرداخته اید ییامبرش برای تمام کردن اخلاق آمده بود! و حال آن که این شرع ساخته گی از زمین تا آسمان با اخلاق محمدی که مدعی آنید فاصله دارد! و زهی شرم که با بی شرمی بر این فاصله صحه می گذارید! کار شرعی می تواند غیر اخلاقی هم باشد! این همان است که درباره ی دسته گل شرعی جناب مددی فرموده اید! یا علی مددی!!!

۲۲ مرداد ۱۳۸۷

تک مضراب

معاون احمدي نژاد : «خوشگل‌ها با هم دعوا نمی‌کنند، اما سر خوشگل‌ها دعوا می‌شود! ایران یکی از این خوشگل‌هاست.»

ایضا: امکان تجاوز به خوشگل ها هم خیلی بیشتر است! اگر سر و گوش بجنبانند! دولت جمهوری اسلامی یکی از آن خوشگل هاست!

۱۹ مرداد ۱۳۸۷

ادبیات جنگ افروزی


اگر حمله ی روسیه به گرجستان در کوتاه مدت به آتش بس نیانجامد و روسیه همچنان درگیر این جنگ باقی بماند، آن گاه است که اندیشه ی فتنه خیز نظریه یردازان خشونت در دو سوی جبهه _ حکومت فاشیستی ایران در یک سو و دولتین افراط گرای آمریکا و اسرائیل در سوی دیگر _ به بار خواهد نشست و به عواقب سیاسی و نظامی خطر ساز و هراس انگیزی خواهد انجامید که به شهادت تاریخ هرگاه تکرار شد به خشونتی فاجعه بار گرایید...


ادامه در
اخبار روز
خبرنامه گويا

۱۵ مرداد ۱۳۸۷

مرغ سحر

زنده یاد یدرم که خود از ملاکینی بود که به زعم من، مانند بسیاری دیگر،یکی از دلایل مبارزات سیاسی ملی مذهبی اش با شاه ریشه در بند اصلاحات ارضی انقلاب سفید داشت، به بندی از ترانه ی مرغ سحر قمر وزیری که می رسید از جور ارباب می گفت و البته در توضیح می گفت که آن رابطه ی ظالمانه ی ارباب و رعیتی که در دیگر مناطق ایران دیده می شد در گیلان باب نبود و مالکین با زارعین رابطه ای دوستانه و به عدل داشته اند. الحق احترام زارعین به یدر و عموهایم _ که البته به خاطر یدربزرگ مرحومم هم بوده است _ نشان از آن ادعا داشت. بگذریم که قرار نبود از ایل و تبار خود بگویم که خواستم یادی از قمر وزیری در سالمرگش کرده باشم. القصه، یدر که از " از پی دزدی ، وطن و دین بهانه شد .. دیده تر كن!
جور مالك ، ظلم ارباب ………………. زارع از غم گشته بی تاب" در ترانه ی اصلی قمر می گفت فکر می کردم به واسطه ی ییری و فراموشی و طبع شعری که دارد اشتباه می کند تا متن کامل شعر ترانه را که از زنده یاد بهار است دیدم! راست می گفت! گویا در اولین نسخه ها اینچنین می خوانده است:

مرغ سحر ناله سر کن ……………. داغ مرا تازه تر کن!
زآه شرر بار ، این قفس را ………… برشکن و زیر و زبر کن
بلبل پر بسته ز کنجه قفس درآ ….. نغمه آزادی نوع بشر سرا
وز نفسی عرصه این خاك توده را .. پر شرر كن !
ظلم ظالم ، جور صیاد ……………….. آشیانم داده بر باد
ای خدا ، ای فلك ، ای طبیعت ………. شام تاریك ما را سحر كن
نوبهار است ، گل به بار است ………. ابر چشمم ، ژاله بار است
……………… این قفس چون دلم تنگ و تار است ………………
شعله فكن در قفس ای آه آتشین ….. دست طبیعت گل عمر مرا مچین
جانب عاشق نگه ای تازه گل از این … بیشتر كن ، بیشتر كن ، بیشتر كن
مرغ بی دل ، شرح هجران …………… مختصر ، مختصر كن ، مختصر كن



عمر حقیقت به سر شد …………….. عهد و وفا بی اثر شد
ناله عاشق ، ناز معشوق …………… هر دو دروغ و بی ثمر شد
راستی و مهر و محبت فسانه شد ….. قول و شرافت همگی از میانه شد
از پی دزدی ، وطن و دین بهانه شد .. دیده تر كن!
جور مالك ، ظلم ارباب ………………. زارع از غم گشته بی تاب
ساغر اغنیا پر می ناب ……………… جام ما پر ز خون جگر شد
ای دل تنگ ناله سر كن …………….. از مساوات صرف نظر كن
ساقی گلچهره بده آب آتشین …….. پرده دلكش بزن ای یار دلنشین
…………………… ناله بر آر از قفس ای بلبل حزین ……………………
كز غم تو ، سینه من ……………….پر شرر شد ، پر شرر شد



چهل و نه سال از خاموشی قمرالملوک وزیری گذشت







۱۴ مرداد ۱۳۸۷

مشق شب