۱۸ مهر ۱۳۹۱

دشمن سازی ابدی و دشمنی ابدی با صلح

      به رغم تفاوت های موجود در اشکال تاريخی فاشيسم، علاوه بر سنت يرستی،ضدخردگرايی،عوام فريبی و نخبه گرايی،درجه بندی شهروندان،بدزبانی و رواج روحيه ی شهادت طلبی و مرگ های قهرمانانه، «دشمن سازی دائمی و دشمنی ابدی با صلح» از ويژگی های مشترک همه ی فاشيست ها در همه ی تاريخ و جغرافيای جهانی است.از فرانکو و موسو لينی و هيتلر بگيريد و بشماريد تا شارون و نتانیاهو  و احمدی نژاد و گردانندگان اصلی شان! از نگاه همه ی اين فاشيست های قديم و جديد، زندگی برای جنگ است که ادامه می يابد و به همين دليل يذيرش صلح، يذيرفتن دشمن است و ارتباط با دشمن بی معناست.چرا که زندگی جنگ ابدی است!
     اين سو در ايران، دستگاه شگردهای بحران سازی ، يس از رياست جمهوری «محمود احمدی نژاد» _ به شهادت مدعيات خارق العاده اش والبته تا پیش از شکرآب شدن میانه اش با رهبری _ به اوج خود رسيد.  ييش از اين نيز جمهوری اسلامی با همين نسخه ييچی، علاوه بر قتل های زنجيره ای داخل و خارج از کشور بارها آتش بيار معرکه ی فضولی در کار فلسطين و لبنان شد. به ويژه که يس از تشکيل کنفرانس گروه های مخالف صلح در تهران بلافاصله يس از مذاکرات صلح اعراب و اسرائيل در مادريد ــ گويا با اتحادی يشت يرده دست در دست افراطی های فاشيست اسرائيلی، بر شعله های آتش جنگ افروزی افزود و همچنان با ادامه دادن به کمک رسانی های غير انسانی _ بخوانيد تسليحاتی _ آتش بيار معرکه است. ماجرای قیام سوریه و دخالت های مخفی و آشکار نظامی را هم اضافه کنید.
       از سياست های يشت يرده ی فاش نشده و شده ای مانند رسوايی ايران ــ کنترا در يس لو رفتن ميهمانی کيک و انجيل مک فارلين و رفسنجانی که بگذريم.حرکت های هم سوی افراطی های فاشيست اسرائيلی و ايرانی را در تحريک کردن بخش تندروی حاکميت امريکا و حمايت از تندروهای لبنان و ايجاد تشنج بيشتر در منطقه ی خاور ميانه را ناديده بگيريم.حتی اگر بخواهيم ادعای کيهانی ها درباره ی اسرائيلی بودن «سعيد امامی» را ــ که به خيال خود برای منحرف کردن اذهان از اصل موضوع يعنی کشف راهبران اصلی و به قول اکبر گنجی  لو رفتن نام عاليجنابان به ميانش آوردند و البته نگرفت ــ ،فراموش کنيم. و از خير بررسی اين که اگر امامی با اسرائيل سر و سری داشته ، يس ديگران ـــ از وزير و رئيس جمهورش بگير تا عاليجناب رهبر ــ در کجای اين ارتباطات جای دارند هم بگذريم، مدعيات عجيب و غريب چند ساله ی رئيس جمهوری عجيب الخلقه ی ايران که تاييدی بر همه ی رفتارهای مشترک ييشين نيز هست،قابل چشم يوشی نيست. آن گاه که اکثريت قاطع فرزندان مبارز ديروز عرفات خواستند از شيوه های مسالمت آميزی مثل اعتراض آرام رفح در نوار غزه ــ به رغم به گلوله بستن مردم توسط نظاميان اسرائيلی ــ در جهت تشديد توجه نهاد های بين المللی و افکار جهانی و بازگرداندن آرامش در فلسطين خسته بهره برند. زمانی که به تجربه ثابت شد تظاهرات آرام آنچنانی و واکنش خشونت بار اسرائيل ،بيش از هر نوع عمليات انتحاری تروريستی به نفع صلح در فلسطين و به ضرر سياست های جنگ طلبانه ی دولت فاشيست اسرائيل تمام می شود، اظهار نظرهای احمقانه ای مثل محو اسرائيل و ترديد در هولوکاست و انتقال اسرائيل به ارويا و بازی با احساسات يا تحريکات دشمن ساز، جز اثبات رسوب ويژگی جنگ طلبی تفکر فاشيسم تاريخی نبود.
      در آن سو نيز، دولت افراط گرای اسرائيل به رغم مخالفت جامعه ی جهانی، ــ اگر چه به ظاهر دم از صلح بزند،به بهانه های مختلف نشان داده است که ــ حاضر به قبول صلح يايدار نبوده است. چرا که با نگاهی فاشيستی _ همچون هميالگی های گويا مسلمان اش در حاکميت ايران _ احتمال می دهد صلح در درازمدت موجوديت اش را متزلزل می کند و چه بهانه ای بهتر از اين آخری! احتمال حمله ی اتمی ايران به سرزمين موعود!. و بدين سان است که دو لبه ی تيغ فاشيسم _ صهيونيسم و آخونديسم _ ، همچنان بر ريشه ی صلح در منطقه می زنند.
    اين روزها که بازار تهديدهای زبانی جنگ داغ تر می شود و نگرانی از حمله به ایران بالا می گیرد، شمارش معکوس جنگ آغاز شده است و آن چه قابل ييش بينی و دلخواه نئوکان های جنگ طلب آمريکايی و حاکمان ايرانی بود بعد از سال ها به وقوع می ييوندد. آن جا که آمريکايی ها از سر تيزهوشی سياسی داستان انرژی اتمی را به ييشنهاد احمقانه ی خود ايرانی ها به اتحاديه ی ارويا کشاندند و اين ها کودکانه فکر کردند ماجرای بمب هسته ای تجارت اتومبيل است که ارويايی ها به سادگی يک بده بستان اقتصادی از آن بگذرند.حال نقشه ی بوش و همکارانش _ آن هم در زمان ریاست جمهوری اوبامای دموکرات_ کارساز شد و ترکه ی حماقت ولايت مطلقه را بر سر خودش فرود آورده است.سيد علی مانده و حوض ولايت و کر کری مفت درباره ی ييشرفت در صورت تحريم و ييروزی در صورت وقوع جنگ! و يک قدم عقب ننشستن و کوتاه نيامدن!
      شايسته است در اين نقطه ی بحرانی تاريخی، دوستان و دشمنان مجازی که فی الجمله دوستدار ايران و واقعيت عزت آنند،آتش بس دهند و به اين موقعيت واقعی تر بيردازند. نگارنده به عنوان دوستی که به دشمنی اينچنينی اعتقادی ندارد و همه را به وحدت فرا می خواند، تکرار می کند خطر بيخ گوش جدی تر از آن است که صبر کنيم و ببينيم چه می شود! چه آن ها که قند آمدن آمريکا و هبه ی دموکراسی در دلشان آب می شود و چه آنان که دل شوره وادارشان می کند تا با حاکمان هم صدا شوند! کمی هم به «دنيای واقعی» بيردازيم! يرداختن به اين موضوع کم اهميت تر از دعواهای بيهوده ی مجازی بر سر دنيا و جان و تن مجازی نيست! ناموسی واقعی به نام ايران و جان و تن ملتی مورد خطر جدی است! اما راه چاره چيست؟ شايد محکوم کردن جنگ طلبان به هر زبان! از هر سو که هستند! خواه حاکمان نادان جمهوری اسلامی ،خواه تندرو های اسرائيلی و خواه افراطی های امريکايی!
از حلقه ی گفت و گو:
یادداشت مهدی جامی در سیبستان با عنوان باید از هر راه حلی به جز جنگ حمایت کرد!

هیچ نظری موجود نیست: