۲۴ شهریور ۱۳۸۷

عاشقانه












'

امشب فقط عاشقانه می خوانم
از بين همه ترانه های خود،
شايد که تو بشکنی سکوتت را
از ياد بری بهانه های خود

'
گفتی که به صبر فتح خواهم کرد
آن عشق که اين غرور بشکسته
آينده ی روشنی نمی بينم
از بيم و اميد خسته ام ، خسته!

'
ای آن که زلال نيستی گاهی
يک سينه چو چشمه باز می خواهم
آن قلب مگوی دردمندت را
خالی ز هر آن چه راز می خواهم

'
در جستجوی وقوع آينده
خشکيده به در نگاه بی تابم
گويی همه روز ها و شب ها را
بيدارم اگرچه، باز در خوابم!

'
می سوزم از اين سکوت بد،اما
می سازم و باز با تو می مانم
هش دار، ولی توان ندارم تا
يک بار دگر از عشق در مانم
'
هر چند چه اميد خشکيده
من باز اميدوار می مانم
از بين همه ترانه های خود
امشب فقط عاشقانه می خوانم

۳ نظر:

H a m i d ... M i d a f گفت...

با اجازه در بلاگ نیوز لینک شد

ناشناس گفت...

بسیار زیبا و مملو از احساسات بود سام نازنینم...

سام الدين ضيائی گفت...

سلام بر دوستان گرانقدرم ناخدا میداف و شهلا جان