۲۱ اسفند ۱۳۸۷

ردیای سخن ٤

گزارشی شخصی از یارسا صائبی

یارسا به نکات و فرضیه هایی درباره ی بی اطلاعی از وضعیت ف م سخن اشاره کرده و به درستی برخی از آنان را به طور کلی رد کرده است.یکی از این فرضیه ها ان است که سخن به نام واقعی خود نیز می نوشته است و به درستی تمام از طرف وی در این یادداشت رد می شود:


الف) با تماسی که یکبار دیگر یکی از دوستان ژورنالیست خیلی نزدیک به گویانیوز گرفت، معلوم شد مسوولان و گردانندگان آن سایت واقعاً​ از ف.م.سخن خبر ندارند و خودشان هم نگران هستند و دلیلی هم ندارد که دروغ بگویند، بنابراین فرضیه دعوای بین ف.م.سخن و گویانیوز برسر ستون کشکول یا آمدن هادی خرسندی عملاً​ باطل است. تنها یک حالت میماند و آن هم قهر کردن ناگهانی سخن است که با شناختی که از شخصیت او در درگیریهای قلمی داریم چنین چیزی خیلی خیلی بعید است.

ب) شایعه​ای باب شده بود که ف.م.سخن درواقع یکی از نویسندگان طیف اصلاح​طلب میانه​رو است. با تماسی که خود با این نویسنده داشتم او بشدت تکذیب کرد. حرف او را صددرصد صادقانه دیدم و سخن او را حجت میگیرم و باتوجه به اینکه اساساً دیدگاههای ایندو نفر باهمدیگر اختلاف نظرهای زیادی داشته و درگیری​هایی تند هم یکبار با یکدیگر داشته​اند، چنین چیزی اصلاً امکان ندارد. از نشر این شایعه خطرناک که برای این دوست عزیز نویسنده ممکن است خیلی گران تمام شود، خودداری کنیم. راستش یکی دو روزی بود از اینکه شنیده بودم کسانی از این ماجرا تقریباً مطمئن هستند و این موضوع خلاف تمام آن چیزی بود که در این چندسال به آن باور داشتم از خواب و خوراک افتاده بودم. ف.م.سخن به طور قطعی شخصیت خودش را داشته و با دو اسم نمی​نوشته است، عاجزانه خواهشمندم از تکثیر این شایعات بی​اساس و با بیان اینکه "کسانی از دوستان و نویسندگان به این قضیه مطمئن هستند" جداً خودداری کنید. نه سخن، نه آن نویسنده و نه کس دیگری از این شایعه پراکنی ها سود میبرند و بلکه گرفتاری برای دیگران درست میکنید با این کارهایتان. اگر کسی از دوستان هنوز دنبال این شایعات است خواهشمندم به بنده یک ایمیل بزند و شواهد خود را اگر دارد بیان کند وگرنه لطفاً از ادامه این بازی به هزینه دیگران دست بردارد.

پ) شایعه ای هم شنیدم که کسانی سوءظن دارند نکند ف.م.سخن یکی از بچه مثبت های اطلاعاتی بوده که با هدف تاثیرگذاری بر بلاگرها در قالب پروژه ای دراز مدت به کار گرفته شده بوده است و الان تاریخ مصرفش تمام شده. این فرضیه هم الان به طور کامل مردود است، زیرا که اتفاقاً الان تا زمان انتخابات ریاست جمهوری که سرنوشت​سازترین انتخابات (به خاطر ماجرای ایران و آمریکا به طور عمده) خواهد بود، بهترین موقع کارکردن و تاثیرگذاری بر بلاگرهاست، این خود نشان میدهد که سخن جداً آدم سالم و غیر مرتبط با مجموعه اطلاعات جمهوری اسلامی بوده است.

ت) سخن از دید من یک فرد با مطالعه و یک عضو جوان​تر با نظرات همسو با حزب توده بود و اگرچه گاهگاهی برای رد گم کردن، حرفهایی از تاریخ می​زد که خوانده بود و گاه بزرگتر از سن خود نشان میداد اما واقعاً خودش​ بود و خیلی مطالعه داشت و رسانه نو را خوب می​شناخت هرچند گاهی پوپولیست میشد و گاهی هم میرفت بالای منبر. او محصول دوران اختفا بود و بشدت رعایت مسائل امنیتی را میکرد. شاید نتوانست از آن خلاصی پیدا کند و به نوعی دچار بحران هویت شده. شاید دوست ندارد تا آخر عمر در تنهایی و اختفا باشد. چنین تجربه​ای را از سر گذرانده​ام. اینکار از ابزار مدرن استفاده​ای​ حسن صباحی و اخوان الصفایی بردن است. این خود تناقض نما است و جایی آدم می​شکند. "دنیای مدرن جای اینکارها نیست" (این اولین چیزی بود که مهدی جامی در تورنتو در ژوئن سال ۲۰۰۶ وقتی دیدمش، بلافاصله بعد از سلام و علیک بهم گفت و یکی از مهمترین و صادقانه​ترین کامنتهایی که در عمرم گرفته​ام همین بود) شاید او به حق دوست دارد دیگران بشناسندش و او راحت و آزادانه قلم بزند. آخر او با این معلومات و قلمش چه کم از ابراهیم نبوی، مسعود بهنود، نوری زاده و هادی خرسندی داشت؟ این یک فرضیه​ای است که به گمانم اگر بخواهیم خوشبین باشیم و بنا را بر دستگیر نشدن سخن بگذاریم شاید باید جدی بگیریمش. باز معلوم نیست.

ث) احتمالات دیگری هم مطرح هستند. سخن می​تواند جداً​ درکار مهاجرت خود و برگشت به آلمان باشد (اگر در آلمان بودن او را در سالهای قبل واقعی بدانیم که به گمانم واقعی بود به ویژه ملاقات او با بزرگ علوی) و در این روزها نمیخواهد ریسک کند و خبری بدهد مگر تا زمانیکه در آلمان مستقر شده باشد. البته خوشبینانه است اما به هر حال این هم احتمالی است.

ج) دوستان احتمالات دیگری مطرح میکنند و بعضی ها هم در این شرایط خوشمزگی و لودگی​شان گرفته. لابد آنها چیزی میدانند که ما نمی​دانیم. لابد عقلشان خیلی بیشتر میرسد. چه میدانیم. با گروه دوم فعلاً کاری نداریم و امیدوارم همیشه خوش​ و خندان باشند. اما فرضیه های بدی هم وجود دارند، یکی از آنها ارتباط حسین درخشان و ف.م.سخن است. من به این موضوع صددرصد مطمئن نیستم اما یادم هست که قالب وبلاگ ف.م.سخن را حسین درخشان درست کرده بود. شاید دوستان بتوانند بهتر نظر بدهند در این مورد. به هرحال میدانیم که حسین زیربازجویی است و ممکن است ردی از طریق ایمیلها یا آی​پی او از او بدست آورده باشند. این یک فرضیه ای محتمل است و البته بدبینانه هم هست. احتمال بیماری شدید یا جراحت یا مرگ ناگهانی او در مسافرت بین جاده​ای هم می​رود. چیزی که قطعی است او قرار بوده به یک سفر برود و این سفر ظاهراً بر اساس آخرین جمله​ای که سخن نوشته قرار بوده یکی دو هفته​ای باشد.

از این ماجرا و همکاری نکردن عده زیادی از وبلاگ​نویسها ملول نیستیم. تا بوده همین بوده. ما فکر میکنید چگونه ما شدیم؟ شانه را بالا بیندازیم که برای آرتروز گردن خوب و مفید است. به هر حال احتمال موفقیت ما در این ماجرا خیلی کم است اما تلاش خودمان را میکنیم.

یارسا صائبی

'''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''

دوستان حامی و یی گیر تا کنون:

اسد علیمحمدی، فیدوس، نسرین، یارسا صائبی، فرهاد، عبدالقادر بلوچ، کل موک، سعید، مانی خان، احمد باطبی، آینده ما، مجید زهری، نی لبک، دانیال جعفری، علی آلیوس، ملا حسنی، نیک آهنگ کوثر، خبرنامه گویا، نق نقو، خسن آقا، زیتون، میداف، عمو اروند، اندیشه، کیانوش، سام الدین ضیائی،

۶ نظر:

ناشناس گفت...

مهاجرت کردن مانعی برای خبر دادن از سلامت آدم نمی تونه باشه

هیچ اصراری نیست که سـخن اسم و فامیلش رو لو به.. کافی بود یه جا یه پیام با همین اسم مستعارش می نوشت که بابا من سالمم .. همین

کیانوش

سام الدين ضيائی گفت...

با سیاس از ییام ها، دوستان توجه داشته باشند که اصلا بحث بر سر این است که چه بلایی سر سخن آمده که نتوانسته ییام سلامتی اش را به ما برساند! اگر نه کسی قصد محاکمه ی او را نداشته و ندارد که چرا خبری از خود نمی دهد! اگر می توانست که خبر داده بود تا حال!

ناشناس گفت...

مـنظور مـنهم هـمین است که حـتماً مشکلی جدی براش پیش اومده که نـمیتونه حـتی پیامی کوتاه بفـرسته

امیدوارم رفع سوء تفاهم شده باشه

کیانوش

سام الدين ضيائی گفت...

آقای کیانوش عزیز،سیاسگزارم وآرزومند بهروزی

ناشناس گفت...

سام عزیز خوشحالم و تبریک میگم
http://news.gooya.com/society/archives/085019.php
نی لبک

سام الدين ضيائی گفت...

نی لبک جان متشکرم...همه خوشحالیم...