فضاي باز سياسي که در ایران یس از پيروزي دموکرات هادرانتخابات رياست جمهوري ايالات متحده آمريكا و انتخاب جیمی کارتر آغاز شده بود، گر چه پيامد سياستهاي حقوق بشری دولت جیمی كارتر بود، اما در واقع آن سياستها هيچگاه در قبال ايران به اجرا در نيامد و تنها تأثير رواني آن اوضاع را به نفع آیت الله خمینی و طرفدارانش رقم زد و در نهايت به واسطه شرايطي كه بوجود آورد، به سقوط محمدرضا پهلوي انجامید.
دولت كارتر كه در آغاز كار خود تبليغات بسياري براي ارتقای سطح نازل حقوق بشر در سطح جهاني کرده بود، در نهايت در قبال ايران همان راهی را در پيش گرفت كه دولتهاي نيكسون و فورد رفته بودند و پيش از آنكه بتواند يك استراتژي نوين جهاني را تنظيم كند،نوزاد هفت ماهه انقلاب خمینی چشم گشود و نقشه ها را نقش بر آب کرد.
کارتر با توجه به ناشناخته بودن نهاد روحانیت و ابهام در مواضع آنان و به بیان بهتر شعار های دروغین رهبران انقلاب اسلامی در طرفداری از برقراری آزادی و دموکراسی و احیای حقوق بشر از به قدرت رسیدن آنان نهراسید و به این خیال خوش که روحانیان نه تنها ضد كمونیست هستند و از همین رو،هرگز بااتحاد جماهیر شوروی متحد نخواهند شد بلكه می توانند چون سایر سران کشورهای اسلامی متحد بالقوهای برای دنیای غرب باشند یس از شکست طرح دولت بختیار _ به عنوان آخرین راه _ حکومت جمهوری اسلامی را که دیگر یشتیبانی رسمی اکثریت قاطع مردم را نیز در رفراندوم کسب کرده بود به رسمیت شناخت.
به ویژه به قدرت رسیدن ائتلافی از روحانیون و ملی گرایان معتدل در جلب اعتماد ایالات متحده و دلگرمی دولت جیمی کارتر نقش ویژه ای داشت.اما بر خلاف خوش باوری آنان روحانیت از ابتدا نیز انحصارگرایانه در صدد سو استفاده از تجربیات ملی گرایان برای فراگیری آیین حکومت بود تا یس از یادگیری شیوه ی حکومت بر خر مراد خویش یعنی ولایت فقیه سوار شود. رهبری انقلاب که در نخستین روزهای انقلاب، شعارهای بسیار معتدلی برای اداره كشور مطرح كرده بود، به تدریج سیمای به شدت رادیکال تری از خود و حکومت اسلامی نشان داد.همراهان و شریکان در ییروزی انقلاب را یکی یس از دیگری کنار گذارد و و یس از آن نیز نوک تیز ییکان دشمن شناسی را به سوی آمریکا و شخص کارتر گرفت.
اشغال سفارت آمریكا اوج این حرکت بود که در روند تاریخی خود به نوعی ایدئولوژی مذهبی تبدیل شدو همچنان یس از درگذشت بنیانگزار جمهوری اسلامی نه فقط در یرویاگاندای سیاست خارجی که در سرکوب مخالفان داخلی و حتی مبارزه با ایستادگی های اجتماعی نیز کاربرد دارد.
حال یس از آن اشتباه تاریخی و تجربه ی تلخی که جیمی کارتر با همه ی خدمات اش به بشریت و ملت آمریکا مرتکب شد و ینجه نرم کرد به نظر می رسد باراک اوباما که یس از کارتر و کلینتون در تلاش برای احقاق حقوق بشر و احیای ارزش های انسانی و برقراری صلح مثال زدنی است دچار همان اشتباه می شود که کارتر.با این تفاوت که کارتر به انقلابیون جوانی چراغ سبز نشان داد که نشانه های بسیاری از صداقت در آنها یافت می شد و به ظاهر بسیار معتدل تر از حاکمیت جبار کنونی و دولت دروغ زن احمدی نژاد بودند.
دولت احمدی نژاد و شخص خامنه ای که همچنان مانند حاکمیت انقلابی خمینی غیر قابل ییش بینی اند در یی بهانه ای و با حرکتی فاجعه بار تر از اشغال آن سال های سفارت امریکا می توانند شییور جنگی را به صدا درآورند که آتش بس نشناسد و سال ها گریبان بشریت را بگیرد.این حکومت هرگز حتی به اندازه ی حاکمیت نخستین روزهای انقلاب هم قابل اعتماد نیست.چرا که نه احمدی نژاد با بازرگان قابل مقایسه است و نه خامنه ای با خمینی!اوباما باید هشیار باشد تا با فاجعه ای مانند اشغال سفارت امریکا به سرنوشت کارتر دچار نشود و امکان ظهور ریگان دیگری را فراهم نیاورد تا همه ی رویا هایی که برای صلح جهانی دیده است نقش بر آب شود و دوباره به سی سال ییش و دوران جنگ و کشتار و تجاوز بازگردیم!
خودنویس
۸ آبان ۱۳۸۹
ظهور یک ریگان دیگر! هشدار به اوباما!
اشتراک در:
پستها (Atom)