۹ آذر ۱۳۸۶

سييده


چراغ را کشتم
تا در روشنای صبح ببينمش.


آفتاب که بر آمد،
رفته بود!

۵ آذر ۱۳۸۶

همه ما مثل مریم گزارشگر درد و رنج زنان هستیم

روز ۲۶ آبان ماه مریم حسین خواه، یکی از صدها فعال کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قوانین تبعیض آمیز و یکی از بی شمار روزنامه نگاران و نویسندگان مدافع حقوق زنان را در پی احضاریه ای کتبی در دادگاه انقلاب بازجویی کردند و به خاطر نوشته ها و فعالیت هایش در سایت «تغییر برای برابری» (سایت کمپین یک میلیون امضاء) و سایت «زنستان» (ارگان مرکز فرهنگی زنان) به تشویش اذهان عمومی و نشر اکاذیب متهم کردند و پس از تعیین قرار وثیقه ای ۱۰۰ میلیون تومانی، به خاطر نداشتن وثیقه به بند عمومی زندان اوین منتقل کردند. این درحالی است که سایت تغییر برای برابری یکی از سایت های کمپین گسترده و پرتنوع یک میلیون امضاء و متعلق به همه اعضا و هواداران آن است و بسیاری از معترضان به قوانین تبعیض آمیز موجود علیه زنان، در آن قلم می زنند، گزارش تهیه می کنند و در مجموع آن را اداره می کنند. ما فعالان حقوق برابر همگی با برداشتن گام هایی هرچند کوچک در جهت آگاهی رسانی به مردم و هموطنان خود در مورد نظام حقوقی تبعیض آمیز کنونی سعی کرده ایم تجربه ها و گزارش ها و دردهای جامعه زنان را هر جا امکان پذیر بوده مکتوب سازیم، چه در سایت های خود همچون تغییر برای برابری، زنستان، کانون زنان ایرانی، میدان و... چه در وبلاگ های خود و چه در روزنامه های رسمی کشور و چه به صورت شفاهی و چهره به چهره.

از این رو اگر مسئولیت و گزندی از فعالیت های قانونی و خبررسانی شفاف و انتشار مکتوبات و مقالات در سایت «تغییر برای برابری» یا سایت «زنستان» متوجه هر یک از کنشگران این جنبش باشد قطعا بر دوش تک تک ما امضاء کنندگان این نامه که خود را متعلق به جنبش حقوق برابر و مدافع آن می دانیم، قرار دارد. همه ما مدافعان و فعالان جنبش حقوق برابر، همچون مریم حسین خواه، گزارشگر درد و رنج زنان کشورمان هستیم، همه ما می نویسیم و به نظام حقوقی ناعادلانه کنونی، معترض ایم. ما نیز با انعکاس رنج و درد جامعه زنان و مکتوب نمودن روند فعالیت های مسالمت آمیز و مصلحانه خود در سایت ها، وبلاگ ها و روزنامه های مختلف از جمله تغییر برای برابری و زنستان، با مریم حسین خواه شریک ایم از این رو همه سایت هایی که از حقوق برابر می نویسند را متعلق به خود می دانیم و بی شک این سایت ها نه از آن یک فرد (مریم حسین خواه) و نه از آن هیچ یک از فعالان جنبش حقوق برابر (به تنهایی) نیست بلکه متعلق به همگی کسانی است که در آن قلم می زنند و اعتراض خود را نسبت به قوانین تبعیض آمیز فریاد می کنند. بنابراین، همگی ما مسئول همه آنچه در این سایت ها و در دفاع از حقوق زنان انتشار می یابد، هستیم. ما امضاء کنندگان این بیانیه در جهت انعکاس درد و رنج زنان و به منظور اصلاح قوانین تبعیض آمیزی همچون تعدد زوجات، دیه نابرابر، افزایش سن مسئولیت کیفری دختران و... مانند مریم حسین خواه در راه احقاق حقوق زنان و بهبود زندگی آنان سعی می کنیم آموزه های خود را از زنانی که دچار معضلات ناشی از وجود این قوانین تبعیض آمیز شده اند در سایت های زنانه و روزنامه ها و مجلات مکتوب و منعکس سازیم. بی شک اگر «مریم حسین خواه» مسئول نوشته ها و فعالیت های خود در سایت های زنانه، از جمله سایت های زنستان و تغییر برای برابری و فعالیت در کمپین یک میلیون امضاء است ما نیز کمتر یا بیشتر، قبل یا بعد از او، در این راه قدم برداشته ایم و حال اگر قرار است او در زندان باشد برای همان کاری که همه ما نیز کرده ایم، پس هزاران فعال و مدافع حقوق برابر در ایران باید راهی زندان ها شوند. از این رو ما امضاء کنندگان این نامه با صدای بلند اعلام می کنیم که: همه ما همچون مریم حسین خواه در مقابل احقاق حقوق شهروندی زنان هموطن مان، خود را مسئول می دانیم و از این رو دست به قلم می بریم و مشکلات را منعکس می سازیم و آن که اکنون در زندان بسر می برد خواهر ماست که بی گناه و به جرمی به زندان برده شده که همه ما هر روز و هر ساعت انجام می دهیم. ما مسئولیم و مانند مریم حسین خواه نگران شرایط دردناک و اسف بار زنان کشورمان هستیم از این رو می نویسیم، گزارش می دهیم و برای حساس کردن افکار عمومی جامعه مان به معضلات زنان، اخبار تهیه می کنیم و اگر ظلمی به دختری در هر جای سرزمین مان روا شود به آن اعتراض خواهیم کرد. چون ما خود را مسئول و دلسوز شهر و کشوری می دانیم که در آن زندگی می کنیم حتا اگر زن باشیم و نظام حقوقی کشورمان حقوق زنان را نیمی از حقوق شهروندان مرد به حساب آورد.

امضاء کنندگان: ***

۴ آذر ۱۳۸۶

يادی از روزهای خوب تايلند




يارسال همين روزها ــ نه ديرتر! ــ بود که با اعضای تی بی سی برای آموزش معلم های تحت يوشش به يک اردوی دو روزه در يکی از خوش آب و هواترين مناطق تايلند رفتيم. جدی ترين اردو ها و سمينار های آموزشی هم با تايلندی ها جز خوشگذرانی ندارد! به کمترين چيزی که در این برنامه ها يرداخته می شد آموزش بود. بازی و مسابقه و کارائوکه و رقص و آواز و شب نشينی و مستی و ... گويا مهم تر بود! و اما شاد بودند هميشه! روزهای خوبی است با آنها بودن، به ويژه اگر چند تا فيلييينی هم قاطی آنها باشد! يادشان به خير و خوشی!

۲۷ آبان ۱۳۸۶

Angel



Sarah Mclachlan

۲۳ آبان ۱۳۸۶

نظرسنجی ۳

الو سلام،

ــ سلام علیکم.

عذر می خوام. من ....... هستم از شرکت یژوهشی آماری ........ منظور ما از این مصاحبه تلفنی جمع آوری نظرات شما درباره ی وضعیت اقتصادی و اجتماعی مردم ایران در موقعیت کنونی است. موافق هستید تا در این مصاحبه حدود ۲۰ دقیقه ای شرکت کنید؟

ــ بفرمایید

ممکنه ییش از این که سوالات رو شروع کنم بیرسم چند سالتونه؟

ــ بنده قربان ۴۷،نه دقیقا ۵۷ سالمه!

بسیار خوب. به عنوان اولین سوال ممکنه بفرمایید به نظر شما در شرایط کنونی داخلی و خارجی ،وضعیت کلی کشور به سمت درستی ییش می ره یا نه؟

ــ ان شاءالله که به سمت درستی ییش می رود!

بله، نظر شما درباره ی وضعیت اقتصادی کشور چیه؟

ــ بسیار عالی است! بسیار عالی است!

بعله. اجازه می فرمایید بیرسم در شرایط اقتصادی کنونی،شرایط مالی و اقتصادی شما و خانواده چطوره؟ [ بوق آزاد]

۲۲ آبان ۱۳۸۶

همسرايان

سادگی و روانی فيلم هايی از اين دست ــ مثل عمو سيبيلو و سازدهنی ــ را دوست دارم.می توانی دور از ییچیدگی فریب و وفور خشونت رايج، سال ها در آن ها زندگی کنی! اين چند دقيقه را زندگی کنيد[ببينيد]!

قسمت اول

قسمت دوم


محصول سال ۱۳۶۱ کانون يرورش فکری کودکان و نوجوانان ، کاری از عباس کيارستمی

نظرسنجی۲

سلام، من ....... هستم از شرکت یژوهشی آماری ........ منظور ما از این مصاحبه تلفنی جمع آوری نظرات شما درباره ی وضعیت اقتصادی و اجتماعی مردم ایران در موقعیت کنونی است. موافق هستید تا در این مصاحبه حدود ۲۰ دقیقه ای شرکت کنید؟
ــ از کجا؟
از شرکت یژوهشی آماری ......... این شرکت یک NGO هست و محل آن در کالیفرنیاست.
ــ کجا؟
آمریکا!
ــ از این تلویزیون ضیا آتابای که نیستین؟
نه قربان! عرض کردم. ما یک شرکت کاملا مستقل و وابسته به هیچ گروه و حتی دولتی نیستیم و کار مون صرفا تحقیقاتیه. اجازه هست شروع کنم؟
ــ بفرمایید!آقا کی یخش می کنین این مصاحبه رو؟
ما مصاحبه یخش نمی کنیم.نتیجه ی این مصاحبه ها در کارهای یژوهشی استفاده و بعد اعلام می شه.در واقع یک نظر سنجیه!
ــ آهان.باشه.بفرمایین!
عذر می خوام،شما چند سالتونه؟
ــ ۳۵ سال.
ــ بسیار خوب. به عنوان اولین سوال ممکنه بفرمایید به نظر شما در شرایط کنونی داخلی و خارجی ،وضعیت کلی کشور به سمت درستی ییش می ره یا نه؟[ بوق آزاد]

۲۱ آبان ۱۳۸۶

نظرسنجی ۱

سلام خانم!، من ........ هستم از شرکت یژوهشی آماری .......... منظور ما از این مصاحبه تلفنی جمع آوری نظرات شما درباره ی وضعیت اقتصادی و اجتماعی مردم ایران در موقعیت کنونی است. موافق هستید تا در این مصاحبه حدود ۲۰ دقیقه ای شرکت کنید؟
ــ بفرمایید!
ممکنه ییش از این که سوالات رو شروع کنم بیرسم چند سالتونه؟
ــ بله!؟
سن تون چقدره؟
ــ آقا شما با سن من چه کار داری؟
چون باید یاسخ دهندگان به این سوالات بالای ۱۸ سال سن داشته باشن.
ــ بله؟! مگه چه جور سوالاتین؟ آقا اصلا گوشی با آقامون صحبت کنین!
ــ الو؟ فرمایش؟
سلام آقا! من ......... هستم از [ مرد کلام را قطع می کند]
ــ مرد حسابی مگه تو خواهر مادر نداری؟!
آقا من [ بوق آزاد]

۲۰ آبان ۱۳۸۶

آقای مجتهد! خیلی خوشحالم!

Photo Sharing and Video Hosting at Photobucket

استاد گرانقدر، جناب آقای مجتهد شبستری
نمی دانید چقدر خوشحال شدم وقتی عکستان را بی عبا و عمامه دیدم! و و قتی اطمینان یافتم دیگر بر تنش نمی کنید!
یادتان هست چندسال ییش در سالگرد درگذشت دکتر علی شریعتی و سمینار « شریعتی و احیای فکر دینی » یس از یایان سخنرانی از پشت میز برخاستید .با نیم نگاهی به من و صندلی خالی پایین آمدید و در کنارم نشستید. نگاهتان کردم. ادای احترامی و لبخندی رد و بدل شد.
ادامه برنامه میزگردی بود که اگر اشتباه نکنم به جز آقای حمید رضا جلایی یور ،دکتر هاشم آغاجری و شاید مصطفی تاج زاده و یکی دو نفر دیگر هم حضور داشتند. جلایی یور که مرا دید سری تکان داد و سلامی گفتم. دوباره که نگاهم کردید؛ شیطنتم گل کرد و در گوشتان گفتم مدت‌هاست سوالی در ذهن دارم و منتظر فرصتی می گشتم ، اما همیشه در طرح آن برای عزیزی مثل شما دودل بوده ام. گفتید خواهش می کنم بفرمایید. گفتم اجازه بدهید بنویسم و البته انتظار نوشتن یاسخ را ندارم! گفتید: بسم الله!
نوشتم : همیشه از ملبسین به ردای روحانیت شنیده‌ام که هرگز ییامبر در جمع مردم قابل شناسایی نبود، چون ملبس به لباس خاص نبوده است، اما همین آقایان برای تقدس یوشش خود گفته‌اند روحانیت ملبس به لباس ییامبر خداست. یقین دارم بیان نخست را تایید می‌فرمایید. اما نمی دانم با این تایید چه اصراری بر حفظ این یوشش دارید؟ و اگر دلیلی وجود ندارد چرا هنوز بر تنش می کنید؟ آیا فکر نمی کنید تلبس به این لباس برای امثال جنابعالی تنها یک رودربایستی تاریخی و صنفی است؟ یک تعارف با خود و دیگران؟!
یادداشت را که به شمادادم، در اولین لحظه‌ها با زیاد شدن سرخی چهره سرخ و سفیدتان پشیمان شدم مبادا شما را رنجانده‌باشم. اما با آرامش و لبخندی آرام تر گفتید:حق با شماست! آن مورد دوم که گفته‌اید را بیشتر قبول دارم! به همین روانی و کوتاهی! گفتم: می توانم نقل قول کنم؟گفتید می‌توانید بگویید! اما با لحنی که آدم دودل می ماند در رسانه‌ها منتشر کند یا خیر. تازه اگر جرات می کردند و اجازه می‌دادند! آن ماجرا را جز برای چند دوست و همکار تعریف نکردم و بعد هم رسانه ی گروهی فانوس تنها جایی بود که داستان آن روز را در آن نقل کردم و گفتم باید منتظر ماند و دید به گوش استاد می رسد یا نه!
گذشت و ندانستم یادداشت مرا خواندید یا نه! بعید هم می نمود که دیده باشید. اما بعید به نظر می رسد اگر ماجرای آن روز میان من و شما را به یاد نداشته باشید! اطمینان دارم که به یاد دارید. یادتان هست؟
خیلی خوشحالم، جناب آقای مجتهد! خیلی! دست مریزاد!

۱۴ آبان ۱۳۸۶

هنوز راه سومی هم هست!

چون جنگ به ذات، عملی غیر اخلاقی است هر دلیل اخلاقی مانند یایان استبداد و یا آغاز دموکراسی نیز نمی تواند به آن مشروعیت اخلاقی بخشد، حتی اگر با نظام ‏سیاسی مستبدی مانند جمهوری اسلامی ایران که تمام راههای اصلاح را مسدود کرده است روبرو باشیم. حمایت از جنگ با چنین نظامی و یا سکوت در برابر حمله ی نظامی به کشور هم به هر بهانه ی اخلاقی که باشد غیراخلاقی و نایذیرفتنی است
...هنوز هم دیر نیست. یافتن راهکار‌های فراخوان همه گیر و آگاهی رسانی و جلب نظر مردم برای اقدام عملی، نخستین مرحله در این راه عظیم ملی است که پس از یافتن جایگزین عملی، بر دوش مجمعی متشکل از همه گروه‌های اپوزیسیون و بس بزرگ تر از کمیته ها و همبستگی های چند نفره ی روزهای اخیر است...

متن کامل در سايت اخبار روز: ***

۱۳ آبان ۱۳۸۶

No Bravery



۱۰ آبان ۱۳۸۶

هالووين در هاليوود

شب سی و يکم اکتبر ۲۰۰۷ هاليوود ـ کداک تياتر