"جدایی نادر از سیمین" یک فیلم ساده ی اجتماعی با ویژگی های اخلاقی و روانشناختی پیچیده است. فیلمی هیجان آور و نفس گیر که تا آخرین لحظه اجازه ی قضاوت را از بیننده سلب می کند و او را وا می دارد تا به جای یافتن پاسخی مناسب برای فیلم ، با پرسش های بیشتری درباره ی خود و اجتماع پیرامونش سالن سینما را ترک کند.
سیمین میخواهد به همراه همسرش نادر و دخترش ترمه از ایران برود.همه مقدمات فراهم است اما نادر نمیخواهد پدرش را که از بیماری آلزایمر رنج میبرد تنها رها کند. سیمین بر رفتن پا می فشارد و وقتی نادر نمی پذیرد درخواست طلاق می کند. دادگاه درخواست جدایی را رد میکند .سیمین به خانه ی پدرش می رود. ترمه پیش پدرش نادر می ماند تا شاید مادرش سیمین راضی به بازگشت شود. نادر که نمیتواند به خوبی از پدرش نگهداری کند زن جوان بارداری به نام راضیه را استخدام میکند. راضیه که مقید به آداب دین و به شدت مقلد مذهبی است این کار را بدون اطلاع همسرش حجت پذیرفته است. یک روز نادر به خانه بر میگردد و پدرش را در حالی که طناب پیچ است و تنها رها شده میبیند....
فیلم از نظر ساختاری شباهت هایی به "درباره ی الی" دارد و در ادامه ی آن جای می گیرد اما پیچیده تر و جامع تر از فیلم پیشین اصغر فرهادی است. در " درباره ی الی" از نگرانی به پاسخ می رسیم. اما در "جدایی " از هیجانی نفس گیر به پرسش هایی بی پاسخ!
بیننده از همان نخست تا پایان فیلم به دنبال حقیقتی می گردد که در میان دروغ های شخصیت ها ی فیلم گم شده است . در فضای سرد و بیمارگونه ای که با تصویر ها و شخصیت هایی که فرهادی ساخته ایجاد شده است همه دروغ می گویند. از نادر روشنفکر که شجریان گوش می کند و اخلاق مدار و عقل گرا می نماید تا راضیه ی خدمتکار که به شدت دیندار و مقلد مذهبی است. سیمین البته شاید یک بار دروغ می گوید. همسر راضیه ، حجت هم گاه راست نمی گوید. حتی فرزند خردسال راضیه و حجت ، کودکی پنهانکار است و درباره ی روابط والدینش دروغ می گوید . پدر نادر هم که گویا نماد وطن و دلیل ماندن و دل نکندن اوست دروغ نمی گوید چون چیزی به یاد ندارد!
در این میان "ترمه" فرزند نادر و سیمین تنها شخصیت داستان فرهادی است که تا آخرین سکانس های فیلم نه تنها دروغ نگفته بلکه چون آموزگاری سعی می کند پدر و مادر را به هم وصل کند . اما سایه ی سنگین پیرامون و ترس از دست دادن، او را هم وادار به دروغ گویی می کند!
*: از پارسا صائبی در پارسانوشت
مرتبط در حلقه گفتگو:پارسا صائبی در پارسا نوشت (*)
مسعود برجیان در پیام ایرانیان (*)