۸ دی ۱۳۹۰

جدایی نادر از سیمین

 " پیش‌نوشت: در خلوتگاه كم‌هیاهوی امروزه بلاگ‌سپهر، با تعدادی از دوستان عزیز بلاگ‌نویس قدیمی از مدتی پیش تصمیم گرفته‌ایم حلقه‌ای بلاگی راه بیندازیم به نام "گفتگو"، كار عجیب و غریبی و شاذی هم نمی خواهیم بكنیم، هر دو هفته یكبار برسر موضوعی توافق شده در وبلاگهای خودمان می نویسیم و لازم هم شد در این زمینه ها با هم گاه گفتگو می كنیم و موضوعات را مجدداً برمی‌رسیم. انتخاب موضوعات هم كاملاً آزاد است و كار هم كاری بلاگ‌سپهری است و امیدواریم به تدریج بارش فكری، تضارب آرا، تمركز و هم‌اندیشی ایجاد شده ثمرات خود را در همین فضای وبلاگها نشان دهد. كارمان را هم اكتشافی پیش خواهیم برد و در هرمرحله در حین كار با ارزیابی، روشها و سازوكار و حتی اگر لازم شد اهداف را بر اساس اصول كاملاً دموكراتیك، اصلاح و متحول خواهیم كرد. پیام‌مان و اهدافمان هم گفتگو، تداوم دوستی های وبلاگی در عین تحقق امكانی برای فهم بهتر نظرات همدیگر، در عین حال بازگشت به نوشتن در بلاگ و جدی‌تر گرفتن كار وانهاده شده وبلاگ‌نویسی در حد توان و محدودیتهایمان به عنوان بلاگ‌داران قدیمی و باسابقه است. البته ادعایی هم نداریم و كار را كم كم از همین نقطه به همت و كار همه دوستان شروع كرده، تا هروقت كه امكان‌پذیر باشد، پیش خواهیم برد. طمعی هم به جایی، رسانه‌ای، صاحب قدرتی، روشی، برنامه و اجندایی نداریم و از انواع هیاهوها و رقابت های ناسالم به ویژه  بیرونی و همچنین درونی دوری خواهیم گزید و البته از نظرات و انتقادهای دوستان منتقد بی‌غرض هم استفاده خواهیم کرد.  " *


 "جدایی نادر از سیمین" یک فیلم ساده ی اجتماعی با ویژگی های اخلاقی  و روانشناختی پیچیده است. فیلمی هیجان آور و نفس گیر که تا آخرین لحظه اجازه ی قضاوت را از بیننده سلب می کند و او را وا می دارد تا به جای یافتن پاسخی مناسب برای فیلم ،  با پرسش های بیشتری درباره ی  خود  و اجتماع پیرامونش سالن سینما را ترک کند.
   سیمین  می‌خواهد به همراه همسرش نادر و دخترش ترمه  از ایران برود.همه مقدمات فراهم است اما نادر نمی‌خواهد پدرش را که از بیماری آلزایمر رنج می‌برد تنها رها کند. سیمین بر رفتن پا می فشارد و وقتی نادر نمی پذیرد درخواست طلاق می کند. دادگاه درخواست جدایی را رد می‌کند .سیمین به خانه ی پدرش می رود. ترمه پیش پدرش نادر می ماند تا شاید مادرش سیمین راضی به بازگشت شود. نادر که نمی‌تواند به خوبی از پدرش نگهداری کند زن جوان بارداری به نام راضیه را استخدام می‌کند. راضیه که مقید به آداب دین و به شدت مقلد مذهبی است این کار را بدون اطلاع همسرش حجت پذیرفته است. یک روز نادر به خانه بر می‌گردد و پدرش را در حالی که طناب پیچ است و تنها رها شده می‌بیند....
     فیلم  از نظر ساختاری شباهت هایی به  "درباره ی الی" دارد  و در ادامه ی آن جای می گیرد اما پیچیده تر و جامع تر از فیلم پیشین اصغر فرهادی است. در " درباره ی الی" از نگرانی به پاسخ می رسیم. اما در "جدایی " از هیجانی نفس گیر به پرسش هایی بی پاسخ!
   بیننده از همان نخست تا پایان فیلم به دنبال حقیقتی می گردد که در میان دروغ های شخصیت ها ی فیلم  گم شده است .  در فضای  سرد  و بیمارگونه ای که  با تصویر ها  و شخصیت هایی که فرهادی ساخته  ایجاد  شده است  همه دروغ می گویند. از نادر روشنفکر که شجریان گوش می کند و اخلاق مدار و عقل گرا  می نماید تا راضیه ی خدمتکار که به شدت دیندار و مقلد مذهبی است. سیمین البته شاید یک بار دروغ می گوید.  همسر راضیه ، حجت هم گاه راست نمی گوید.  حتی فرزند  خردسال  راضیه  و حجت ، کودکی پنهانکار است و  درباره ی  روابط  والدینش دروغ می گوید . پدر نادر هم  که گویا نماد وطن و دلیل ماندن و دل نکندن اوست دروغ نمی گوید چون چیزی به یاد ندارد!
  در این میان "ترمه" فرزند نادر و سیمین تنها شخصیت داستان فرهادی است که تا آخرین سکانس های فیلم  نه تنها  دروغ نگفته  بلکه چون آموزگاری سعی می کند  پدر و مادر را  به هم وصل کند . اما سایه ی سنگین پیرامون و ترس از دست دادن، او را هم وادار به دروغ گویی می کند!
 هم اینجاست که بیننده  با آخرین دروغ داستان از سوی "ترمه" ای که نماد امید به راستگویی و درستکاری بود و نماینده ی نسل جدید  به قضاوتی نهایی دست نمی یابد. می فهمد که ترمه تنها از میان چهارشخصیت  بیمار اما آشنا ، و عجیب و غریب اما واقعی فیلم که فرهادی طرف هیچ کدامشان را نگرفته و همه به طور برابر هم حق دارند و هم ندارند، راست بین تر است.  تازه باید از روی صندلی یی که بر آن میخکوب شده برخیزد و برود جایی بنشیند و برای پرسش های همیشگی یی که فرهادی بار دیگر به یادش آورده است پاسخ در خور بیابد!

*: از پارسا صائبی در پارسانوشت


مرتبط در حلقه گفتگو:پارسا صائبی در پارسا نوشت (*)
مسعود برجیان در پیام ایرانیان  (*)

۲۲ آذر ۱۳۹۰

آقای خامنه ای _هر چند بر خلاف آقای نوری زاد هیچ امیدی به بازگشت شما ندارم، در حمایت از ایشان _ از شما می خواهم که توبه کنید!

آقای خامنه ای!

اجازه فرماييد به زبان خودتان ــ آخوندی،همان زبانی که قرن ها بر سر منابر ، خطاب به عوام الناس به کار گرفته شد و چه بسا به عمل بسیاری از گويندگانش نيامد ــ بگويم. « گناه » هر چه هم که بزرگ باشد،راه بازگشت را نمی بندد و هيچ گاه نبايد از رحمت خدا نا اميد شد.هيچ پليدی و پلشتی،بر پاک کنندگی دريای بی دريغ خداوندی غلبه نمی کند و پهنه بخشندگی خداوند بزرگ از همه گناهان ريز و درشتی که مرتکب شده ايد،فراخ تر است.توبه را به تعويق نيندازيد و به خود وعده وقت و امکان ندهيد که امکان و وقت اندک است.

هم لباسان تان ــ هم آنان که ولايت مطلقه را برايتان به ارمغان آورده اند ــ « گناه » را نافرمانی زيردست به زبردست و « مغفرت » و « آمرزش »‌را صرف نظر از مجازات گناهکار خوانده اند.مثل اين روزها که همه به موسوی و کروبی پيشنهاد توبه می دهند تا حضرت عالی،مقام عظمای ولايت فقيهان،از مجازات بيشتر وی صرف نظر کنيد.حتما می دانيد چنين تعاريفی از توبه و آمرزش ريشه در پاراديم ارباب و رعيت و تصويرسازی سلطانی مطلق العنان و مهيب از خدا دارد که اوصاف ما آدميان را دارد و اين با اصل تنزيه باری در تضاد آشکار است.چه « ليس کمثله شيء ».هيچ کس مثل او نيست و خشم و رحمت و مجازاتش با اوصاف ما آدميان در روابط اجتماعی الگو گرفته از روابط ارباب رعيتی مان متفاوت است.و حتی خدا هم ولی فقيهی مطلق العنان نيست که از سر خودکامگی و لجبازی شکنجه و آزار مخلوق خود را که دیدگاه مطلقه ی ولایتی بر اساس همان تفکر ارباب رعيتی بنده اش می خواند برتابد.

خداوند بر خلاف الگوی آخوندی سلطان،سهل الوصول و قابل دسترسی است.در هر زمان و هر مکان می توانيد او را بخوانيد و پاسخ بشنويد.« توبه » نيز در نسبت با خدا معنا می شود و « بازگشت » جز به سوی او نيست.بيانديشيد و راه بازگشت بجوييد که خداوند از آن استقبال خواهد کرد و شايد ملت ستم ديده از خدا بخواهد که بر شما جامه کرامت بپوشاند.

و اما اگر رگه ای از پشيمانی در خود می بينيد ،پيش درآمد توبه،شکستن است.نه شکستن توبه،که شکستن سبوی «خود» و خودکامگی خویش در برابر دريای بی کرانه خداوندی و به حقارت و عجز خود و قدرت مطلق خود در برابر او پی بردن.که اگر شهامت و دليری سنگ زدن بر سبوی خودبينی و آن سوی بينی خود نديدن را بيابيد،خواهيد توانست «توبه» کنيد و در انتظار بخشش خدا پس از بخشش خلق باشيد.

اگر تصميم گرفته ايد که توبه کنيد،بايد برای بی اثر نبودنش گذشته و حال تان را که منجر به گناه شده و می شود وارسی کنيد.سير صعودی اش از دوران جوانی و انقلابی گری تا جنگ و رياست جمهوری و اوجش در ولايت مطلق العنان رهبری تان پس از پا در نعلين گشاد بنيانگذار ولايت فقيه گذاردن تان را ببينيد و کار توبه را جدی بگيريد و به انجام رسانيد.

حتما مراتب توبه را می دانيد!از « علم و يقين به مواخذه خداوند» که حتما تا به حال به آن شک داشته ايد که اجازه می دهید اين همه ظلم به نام و اشاره ی شما روا دارند تا آخرينش که قرب به خداست و اگر همچنان بتازيد و گذشت مردم ستم ديده را از دست دهيد اميدی بر آن نيست.کمی بيرون از حوزه قدرت مطلق تان بيانديشيد و اگر به آن علم و يقين رسيديد،به دومين مقام که «اقرار به گناه و پشيمانی » است بپردازيد.لازم هم نيست که به آگاهی ملت ستم ديده برسانيد.اقرار به گناه و به گردن گرفتن اعمال بد ــ آن هم برای سلطانی مانند شما می دانم که ــ دشوار است.اما شماييد و خدا!در خلوت او اقرار کنيد.سومين را که « عزم بر ترک گناه » است و چهارمين که « شجاعت و راستين بودن» توبه است هم پيشکش!مقام ديگر « ادای حقوق ضايع شده مردم » است و چه دشوار است به اين مقام رسيدن و ادای شرط! ادای اين شرط و رسيدن به اين مقام،آغاز قرب خداوندی است.همان که بر منابر شنيديم و نديديم!

آقای خامنه ای! آن چه گفته شد طنز نه که از سر عجز بود!عجز در برابر ديدن آب شدن ذره ذره انسان هایی در بند خودکامگی انسانی ديگر که به زندانبانی به نام ولی فقيه که ــ شما باشيد ــ و شاه کليد در دست اوست مبدل شده و حاضر به پايان دادن به کينه کورش نيست .در هر مقامی از توبه که هستيد،برای اثبات آغاز توبه ای راستين نه به خلق که در درگاه خداوند،به خود آييد و به خدا بيانديشيد!مهلت تمام است!به مقام «ادای حقوق مردم» بيانديشيد و در نخستين قدم « محمد نوری زاد» و خانواده اش را از دست مزدوران عقده گشاي تان برهانيد و «میرحسین موسوی و مهدی کروبی» را از زندان انتقام جویی آزاد کنید!اطمینان دارم اگر این قدم را بردارید با آزادی باقی زندانیان و دربندان زندگی دوباره و شاید آخرت را برای خود باز خریدید!

والسلام،

سيد سام الدين ضيائی،

روزنامه نگاری که آوارگی اش را مديون نوشتن در باره جناب عالی ــ بخوانيد اهانت به ولايت فقيه ــ است و به نوبه خود از حق ضايع شده خود به شرط توبه تان خواهد گذشت.