۱۰ مرداد ۱۳۸۷

آرایش مردان





بی بی سی فارسی در بخش صدای شما به گزارش بعضی نشریات بریتانیا در باره ی بازار فروش محصولات آرایش آقایان اشاره کرده و دیدگاه خوانندگان را جویا شده است. نظرات مردم را که می خوانی می بینی هنوز اندر خم یک کوچه ایم! نه آن که موافق است دلیلی بر مدعا دارد و نه مخالف استدلالی در خور! بیشتر ابراز نفرتی کور است و یا طرفداری یی عوامانه! بخش هایی از نظرات را بخوانید و بخندید! گاهی هم اگرخواستید می توانید گریه کنید!
نوشته اند که:


*بنده این طور تفسیر میکنم که کسانی که خودکم بین هستند و خود را از کشورهای پیشرفته حقیر و از دیگران پست می بینند برای پنهان کردن شخصیت حقیر خود تصور میکنند که با این مواد کمبود متصوره خود را می پوشانند.

*افراد به خودشون می رسن که مورد توجه دیگران قرار بگیرن. خود من شخصا از مردهایی که ظاهر زنانه دارن یا مثل خانوم ها ارایش می کنن متنفرم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

*به من خیلی مسخرست،یه زنی گفتن،یه مردی گفتن.یه ظرافت زنونه ای یه هیبت مردانه ای.معلوم نیست بشر به کدامین سو میرود.!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

*خیلی عالیه. تا کی باید خانومها موقع بیرون رفتن جلوی میز آرایش بشینن و آقایون دم در حرص بخورن که بابا دیر شد. بسه بلند شو بریم!
حالا آقایون می تونن برای خودشون میزتوالت داشته باشن و خانومها رو حرص بدن. تازه می تونن به جای اینکه هر روز صورتشونو اصلاح کنن با کرم پودر ناهمواریهای موهای زاید صورتشونو بتونه کاری کنن!! می تونن به جای اینکه حموم برن از اسپری مخصوص استفاده کنن.
تازه بعد از اینکه خوشکل شدن می تونن بشینن جلوی آینه چشم چرونی کنن وبه خودشون متلک بگن و منت خانومها رو هم نکشن.

*زیبای [ زیبایی] درصیرت [سیرت] است نه درصورت

*هر چی پیش میره ....پیش بینی ها بیشتر درست از آب در می آید...دوره آخر زمان که می گفتند داره فرا میرسه

*همه چیز طبیعی باشه قشنگته. البته نظافت (بخصوص موهای اضافی) لازمه ولی گریم واسه تئاتر و سینما است. این کارها نشانه خود کم بینی و حاصل عدم اعتماد به نفسه.

*واقعا متاسفم.مرد باید از سیبیلهاش خون بچکه.

*در دانمارک نشانه ای از آرایش درمیان مردان دیده نمی شود.اما ویژه گیهای مردانگی(ریش و سبیل، و) هم رایج و مقبول نیست. یعنی اینکه: تفاوت روشنی میان مرد و زن وجود دارد.
درفرهنگ ایرانی ریش (و مخصوصا) سبیل سمبل مردانگی است. سبیل( تنها) سمبل مرد سالاری می باشد. برای نمونه دانمارکیها که شدیدا مخالف مرد سالاری اند، سبیل دوست ندارند. ولی ایرانیها دوست دارند.
در ایران ج.ا. پاسداران، بسیجیها وطرفدارانشان ریش دارند. زنها و دختران اجازه آرایش در بیرون ندارند. شاید همین علت گرایش بعضی ها مردها به آرایش باشد.

*هر چقدر تفاوتها بین زن و مرد کمتر شود به نفع برابری حقوق بشر برای همه انسانها خواهد بود. باید مفاهیمی مانند یک زن که فلان کار را نباید بکند و یا برعکس، به تاریخ سپرده شود. هر چقدر زیبایی ها بیشتر باشد، حس صمیمیت و نزدیک شدن بین انسانها هم بیشتر می شود و این باعث می شود که ایرانیان شناخت بیشتر و زندگی بهتری در کنار هم داشته باشند. امروزه مبارزه ای بین طیف محافظه کار در زیبایی بدن و لباس و آزاد منش در زیبایی و لباس بین ایرانیان درگرفته است که ظاهرا طیف محافظه کار در موضع تدافعی قرار گرفته است.

بی انصافی است دیگر! این یکی مستدل است:

*به نظرمن این مساله در دهه آینده بسیار عادی خواهد شد. مثل هر مساله غیر عرفی نیازمند زمان است تا به عرف در جامعه تبدیل شود. در کنار زمان تبلیغات هم در این زمینه نقش موثری خواهد داشت. هیچ کس زمان پدر بزرگامون باور می کرد یه روزی آقایون اپیلاسیون waxing بکنند، spa برن، بینی عمل کنند و غیره !!!

مثل دکتر گوشزد عزیز نظرم را بعدا می گویم!!! نظر شما چیست؟!

۸ مرداد ۱۳۸۷

شوخلاگ های هشت گانه

داشتم آرشیو فانوس را ورق(!!!) می زدم. برخوردم به شوخلاگ های هشت گانه! شوخی هایم با دوستان مجازی و نیمه مجازی وبلاگ! گفتم بد نیست شما هم وقت کردید مروری کنید. شاید لبخندی بر لب خسته تان آمد!

1 وبلاگ مردی که زیاد می دانست

2وبلاگ روح الله علیانی

3عبانوشت

4 گوش Z

5امشاسپندان اسلامی

6یادداشت های یک کاریکاتوریست منحرف

7سرکلانتر: خودم

8وبلاگ اسد و من

۶ مرداد ۱۳۸۷

نامه سرگشاده به باراک اوباما


جمعی از روشنفکران آمریکا در نامه ای سرگشاده به آقای باراک اوباما، نامزد حزب دموکرات آمریکا نسبت به عواقب حمله احتمالی به ایران ابراز نگرانی کرده اند که امضای این یتیشن همچنان ادامه دارد. به نظر می رسد امضای این نامه بی تاثیر نباشد. دوستان می توانند سری به تارنمای نشریه ی New York Review of books بزنند و نامه را امضا کنند.
در این نامه که تا کنون بیش از شش هزار نفر آن را امضا کرده اند، آمده: "ما امضا کنندگان این نامه شاید دیدگاههای مختلفی درباره سیاست آمریکا نسبت به ایران داشته باشیم، اما همگی عمیقا نگران اخباری هستیم که در هفته های اخیر در رسانه ها منتشر و درباره احتمال حمله نظامی به ایران صحبت شده و این که دولت آمریکا ممکن است برای این حمله به اسرائیل چراغ سبز نشان دهد یا دست به اقدامات خصمانه مانند محاصره ایران بزند."
نویسندگان این نامه به سخنان قبلی اوباما در این باره که امنیت واقعی را نیازمند مذاکره بدون پیش شرط می داند، و تهدید و حمله نظامی را دارای نتیجه معکوس، اشاره، و ابراز امیدواری کرده اند که آقای اوباما در صورت موفقیت در انتخابات به این گفته ها عمل کند و در حال حاضر نیزدر برابرهرگونه اقدام خصمانه دولت آمریکا ساکت ننشیند.
در نامه سرگشاده روشنفکران و دانشگاهیان آمریکا به آقای اوباما به صحبت های محمد البرادعی، رئیس آژانس بین المللی انرژی اتمی نیز اشاره شده که گفته بود حمله به ایران می تواند منطقه را "به آتش بکشد".


امضا کنید

۲ مرداد ۱۳۸۷

اسف

به الف ــ بامداد


دريغا
که در واپسين دم
عشق از ما گريخت

تن هاييم اکنون
در آستانه ي گذار از فرصت
بي توشه و توان ادراک و تنهايي

شگفتا!
چه نشستن؟
کاري بايد [ از آن دست
کاري ] کارستان
که از توان تن بيرون نمايد

سفري بايد
جانکاه
ولي کوتاه
آه اگر توانستمى!


«ستاره اي پر شتابم
در گذرگاهي مايوس»



این روزها در سالمرگ شاعر، جز اسف باری درگذشت اش، خبرهایی از بازماندگان، تاسف بار تر می نماید. از حراج وسایل شخصی اش از سوی نزدیک ترین کس اش تا جلوگیری از برگزاری سالگرد او از سوی حاکمان! روزگار، همچنان، روزگار عجیبی است!

۲۴ تیر ۱۳۸۷

San Diego



یک روز آفتابی در سن دیگو. شهری که روز های به یادماندنی بندر انزلی را به خاطرم آورد. شب اش را این دفعه نشد ببینم و یادی از شب های بندر انزلی کنم! شاید وقتی دیگر!

۲۰ تیر ۱۳۸۷

Queen Mary

این تصویر را از داخل کشتی کوئین مری در لانگ بیچ کالیفرنیا برداشته ام. چند نفر از این شخصیت های معروف که در این کشتی عظیم غول ییکر تر از کشتی تایتانیک حضور داشته اند را می شناسید؟ سعی کنید ببینید ییش از بزرگ کردن تصویر جند نفر را می شناسید؟ به ویژه یک کدامش را که هنوز عده ای کشته و مرده اش هستند! مسافران را که شناختید، عکس های بیشتری تقدیم خواهم کرد! به جای جایزه!

۱۷ تیر ۱۳۸۷

تجربه های گزاف، جنگ و رفراندوم

• خطر بیخ گوش جدی تر از آن است که صبر کنیم و ببینیم چه می شود! چه آن ها که قند آمدن آمریکا و هبه ی دموکراسی در دلشان آب می شود و چه آنان که دل شوره وادارشان می کند تا با حاکمان هم صدا شوند! کمی هم به «دنیای واقعی» بپردازیم...


متن یادداشت در اخبار روز و اخبار گويا

۱۶ تیر ۱۳۸۷

تیر خاموش


خاطر نسل جديدی که با انقلاب به بلوغ رسيد به احساس نياز به قهرمان ناشناخته ی ناداشته معطوف بود و اگر اصلاحات نيز مقبول نظرش افتاد نه تنها برای بزک و دوزک مدرن کلام اصلاح گرايان حکومتی به آزادی و دموکراسی که به خاطر همين عطش ناجی خواهی اش بود. واگر نيز اکنون همين نسل خاموش نشسته و در انتظار قهرمانی ديگر است تا بيايد و اعلام کند که آمده تا از دست نامردان نامردم نجاتشان دهد و در مراسم هیحدهم تیر ماه برايش سوت و کف بزند نه تقصير او که قصور قرن قرن قهرمان سالاری در تاريخ نسل های ييشين اوست. قهرمان سالار هايی که هر گاه به نامی و کلامی سکان کشتی به ساحل مانده ای را به اين سوی و آن سو تکاندند که خود از حرکت باز مانده بود.
يس از انقلاب قهرمان يرور اسلامی ۵۷ همين آخرين قهرمانان دين يرور ــ که نه تنها بر مغز دين نيفزودند بل همان يوسته ی خالص دين را هم از ملت گرفتند ــ خواستند همه چيز ــ راديو و تلويزيون،آموزش و يرورش،آموزش عالی،علوم انسانی و تجربی و تربيت بدنی و حتی نوع رفتار و يوشش ظاهری ــ مردم را دينی کنند. سمبه ی کلفت اسلامی کردن همه چيز و همه جا حتی تا مغز و اتاق خواب مردم را هم تحت فشار قرار داد. قرار بر اين بود که با شکل و شمايل تازه همه کس و همه چيز را دگرگون کنند،حتی با زور!اما نتوانستند به جامعه و مقتضيات زمان ياسخ در خور دهند. بحران های ناشی از دينی کردن ظواهر امور که جامه ی به اندامی بر تن جامعه نبود،در نظر يير جماران هم سنگين آمد. فتوا هايی که در برابر گذشت زمان هيچ به حساب می آمد مترقيانه انگاشته شد و حقا که در برابر کوته بينی ديگر حوزه نشينان بوی ترقی می دادند. اما اين آزادی های ظاهری مثل همان يوشش های ظاهری ميسر نيافتاد. يير که رفت،سنگينی عمامه ی گشاد ولايت بر سر اين ديگری چنان ناجور بود که افکار به ظاهر مترقيانه اش در دوران رياست جمهوری را هم فراموش کرد و به تکان عروسک گردانان حوزه چنان به ساز ولايت فقيهان رقصيد که بايد و نشايد! يادتان باشد به همين ساز بود که هنرستان موسيقی را هم برای چند صباحی تعطيل فرمود!
القصه از سياسی شدن نسل جديد گفت اما نطفه ی سياست را از دم قيچی کرد و بود و نبودش را از دم کشيد!چنان که نسل جديد قهرمان خواه چنان سر در جيب سکوت فرو برده و فرياد در گلو خورده که گويی از بچه گی دم سياست نداشت!
هیجدهم تیر خاموش امسال فرصت دیگری است برای آسيب شناسی خوی اجتماعی و رفتار سياسی نسل گسسته ی جديد. فرصتی برای ارزيابی قهرمانان دو سوی بازی سياست از عملکرد دو سويه ی خود و اين نسل.

۱۲ تیر ۱۳۸۷

تولدت مبارک!




با سیاس از دوستان برای تبریک تولدم که دهم اسفند بود! حال آن که در این ییام، تولد نورسیده ای از خانواده ی ضیائی را تبریک گفتم. تولد برادرزاده ام . یک ضیائی دیگر را! فکر کنم باید می نوشتم:
تولدش مبارک!