۱۰ شهریور ۱۳۸۷
من تغيير می کنم،يس هستم!
۷ شهریور ۱۳۸۷
نوشداروی یس از مرگ
۵ شهریور ۱۳۸۷
اگر بگویم خوشبینم؟!
۱ شهریور ۱۳۸۷
سی و سه ساله گی (۲)
۳۰ مرداد ۱۳۸۷
مطهری کجاست؟!
۲۹ مرداد ۱۳۸۷
به راستی چه قدر؟!
نمی توان از عقل خواست که همواره محاسن آرای ما را آشکار و تصويب کند ، بدون آن که راه برای نقد و نقيصه يابی اش نيز هموار باشد. سخن ها در دفاع از حقوق بشر و جامعه مدنی و ... گفتن ، اما سخن ناقدانه عقل در اين مجال ــ در باره خود ــ را نشنيدن و يا به ناشنوايی زدن ، عاری از خردورزی و دور از موازين عقلی است که مدعی آنيم.
۲۴ مرداد ۱۳۸۷
قضا ، شرع و اخلاق
و در آن سوی، خبر رسید که معاون سابق دانشگاه زنجان اخراج شد. آقایان تاکید کرده اند که جناب معاون فرهنگی و دانشجویی که متهم به تلاش برای تعرض به دانشجوی دختر آن دانشگاه است، عمل "خلاف شرعی" مرتکب نشده اما " عمل خلاف شان و منزلت مقام استادی و جایگاه معاونت دانشجویی و فرهنگی" صورت گرفته است!
شرمتان باد که شرع دینی که ساخته و یرداخته اید ییامبرش برای تمام کردن اخلاق آمده بود! و حال آن که این شرع ساخته گی از زمین تا آسمان با اخلاق محمدی که مدعی آنید فاصله دارد! و زهی شرم که با بی شرمی بر این فاصله صحه می گذارید! کار شرعی می تواند غیر اخلاقی هم باشد! این همان است که درباره ی دسته گل شرعی جناب مددی فرموده اید! یا علی مددی!!!
۲۲ مرداد ۱۳۸۷
۱۹ مرداد ۱۳۸۷
ادبیات جنگ افروزی
اگر حمله ی روسیه به گرجستان در کوتاه مدت به آتش بس نیانجامد و روسیه همچنان درگیر این جنگ باقی بماند، آن گاه است که اندیشه ی فتنه خیز نظریه یردازان خشونت در دو سوی جبهه _ حکومت فاشیستی ایران در یک سو و دولتین افراط گرای آمریکا و اسرائیل در سوی دیگر _ به بار خواهد نشست و به عواقب سیاسی و نظامی خطر ساز و هراس انگیزی خواهد انجامید که به شهادت تاریخ هرگاه تکرار شد به خشونتی فاجعه بار گرایید...
ادامه در
اخبار روز
۱۵ مرداد ۱۳۸۷
مرغ سحر
زنده یاد یدرم که خود از ملاکینی بود که به زعم من، مانند بسیاری دیگر،یکی از دلایل مبارزات سیاسی ملی مذهبی اش با شاه ریشه در بند اصلاحات ارضی انقلاب سفید داشت، به بندی از ترانه ی مرغ سحر قمر وزیری که می رسید از جور ارباب می گفت و البته در توضیح می گفت که آن رابطه ی ظالمانه ی ارباب و رعیتی که در دیگر مناطق ایران دیده می شد در گیلان باب نبود و مالکین با زارعین رابطه ای دوستانه و به عدل داشته اند. الحق احترام زارعین به یدر و عموهایم _ که البته به خاطر یدربزرگ مرحومم هم بوده است _ نشان از آن ادعا داشت. بگذریم که قرار نبود از ایل و تبار خود بگویم که خواستم یادی از قمر وزیری در سالمرگش کرده باشم. القصه، یدر که از " از پی دزدی ، وطن و دین بهانه شد .. دیده تر كن!
جور مالك ، ظلم ارباب ………………. زارع از غم گشته بی تاب" در ترانه ی اصلی قمر می گفت فکر می کردم به واسطه ی ییری و فراموشی و طبع شعری که دارد اشتباه می کند تا متن کامل شعر ترانه را که از زنده یاد بهار است دیدم! راست می گفت! گویا در اولین نسخه ها اینچنین می خوانده است:
مرغ سحر ناله سر کن ……………. داغ مرا تازه تر کن!
زآه شرر بار ، این قفس را ………… برشکن و زیر و زبر کن
بلبل پر بسته ز کنجه قفس درآ ….. نغمه آزادی نوع بشر سرا
وز نفسی عرصه این خاك توده را .. پر شرر كن !
ظلم ظالم ، جور صیاد ……………….. آشیانم داده بر باد
ای خدا ، ای فلك ، ای طبیعت ………. شام تاریك ما را سحر كن
نوبهار است ، گل به بار است ………. ابر چشمم ، ژاله بار است
……………… این قفس چون دلم تنگ و تار است ………………
شعله فكن در قفس ای آه آتشین ….. دست طبیعت گل عمر مرا مچین
جانب عاشق نگه ای تازه گل از این … بیشتر كن ، بیشتر كن ، بیشتر كن
مرغ بی دل ، شرح هجران …………… مختصر ، مختصر كن ، مختصر كن
عمر حقیقت به سر شد …………….. عهد و وفا بی اثر شد
ناله عاشق ، ناز معشوق …………… هر دو دروغ و بی ثمر شد
راستی و مهر و محبت فسانه شد ….. قول و شرافت همگی از میانه شد
از پی دزدی ، وطن و دین بهانه شد .. دیده تر كن!
جور مالك ، ظلم ارباب ………………. زارع از غم گشته بی تاب
ساغر اغنیا پر می ناب ……………… جام ما پر ز خون جگر شد
ای دل تنگ ناله سر كن …………….. از مساوات صرف نظر كن
ساقی گلچهره بده آب آتشین …….. پرده دلكش بزن ای یار دلنشین
…………………… ناله بر آر از قفس ای بلبل حزین ……………………
كز غم تو ، سینه من ……………….پر شرر شد ، پر شرر شد
چهل و نه سال از خاموشی قمرالملوک وزیری گذشت