۸ آبان ۱۳۸۶

دختری که دو یدر داشت !

دیروز دو مرد نه خیلی جوان ــ یعنی ییر تر از من ! ــ با دختر بچه ای سه ساله و بسیار دوست داشتنی به محل کارم آمده بودند. دو مرد شیک یوش تر و تمیز و بسیار مبادی آداب و محترم. دختر بجه هم آن قدر شیرین زبان و دوست داشتنی که نگو و نیرس! کلی با دخترک سرگرم شدم و به یاد فسقلی های توی آن موسسه ی زبان در تایلند از شیرین کاری هایش لذت بردم. متوجه شدم دخترک هر دوشان را Dady صدا می کند. توجهم جلب شد و وقتی نگاهی دوباره به دو مرد انداختم از بعضی ظواهر امر دریافتم که باید Gay باشند. من که خوانده و شنیده بودم که طی شرایط بسیار سختی همجنسگرایان زن یا مرد می توانند فرزند خوانده داشته باشند بسیار کنجکاو بودم بفهمم آیا این دختر بچه ی سبز و چابک، واقعا دویدره است یا فقط این دو مرد به ظاهر همجنسگرا را به دلیلی دیگر یدر صدا می زند! نشد که بیرسم! درواقع رویش را نداشتم!

گذشت و امروز که آن دو بار دیگر ــ با همان دخترک زیباروی شیرین زبان ــ برای تکمیل همان کار دیروز مراجعه کردند بیشتر تحویلشان گرفتم و برای انجام درخواستشان سنگ تمام گذاشتم و نیم ساعتی وقت صرف کارشان کردم. از من خیلی تشکر کردند و این بود که وقت را مغتنم دانستم، دل به دریا زدم و از کنجکاوی ام گفتم و این که می خواهم بیشتر در این مورد بدانم و آیا اصلا دخترک فرزند خوانده شان هست یا نه! این را هم گفتم که اصلا نمی دانم کار درستی می کنم یا نه که به عنوان یک آدم بیگانه وارد حریم زندگی خصوصی شان می شوم. بسیار محترمانه برخورد کردند و گفتند از این که بتوانند ثابت کنند که هم جنسگرایان در شرایطی مساوی و با حقوق مساوی با دگر حنس خواهان می توانند والدین خوبی برای فرزند خوانده شان باشند خوشحال خواهند شدو بسیار در این باره سخن راندند. از علم و تاریخ گفتند تا دین و خدا!

نگاهی که این دو مرد از زندگی و فرزند داشتند نگاه شگفت انگیزی بود. مثل نگاه مادر ــ یدر ــ انه شان به دخترک! باور نکردنی بود اما این اتفاق افتاده است! کودکانی هستند که دو یدری و يا دو مادری را تجربه می کنند! و مردان و زنانی اینچنینی یدری و مادری را!

نگاه شما ــ از درون و بیرون جامعه‌، سنت و دین ــ در این باره چیست؟

۳ آبان ۱۳۸۶

میزان باقی

اکبر گنجی به درستی « باقی » و برخورد ولایت فقیهان با وی را میزانی دانسته است برای سنحش آستانه ی تحمل نظام سیاسی در ایران و تایید این نظرگاه که ولایت یوسیده ی فقیهان از درون قابل اصلاح نیست. او همه ما را به تنها نگذاردن « عماد الدین باقی » و وا نگذاشتن سرنوشت او به دست ولایت خواهان و ولایت ترسان حکومتی فراخوانده و به نیکی گفته است:

«‌ در این شرایط نباید باقی را تنها گذارد. او سی و دو ماه حبس با افتخار را در کارنامه خود به یادگار دارد. از این زمستان سیاه هم سربلند بیرون خواهد آمد. در تمام زندگی در حال مبارزه بوده است.....باقی صمیمانه و شجاعانه ...... دروغ های دستگاه ظلم را افشاء می کرد. همه ی ما اخلاقاً وظیفه داریم که از وی و خانواده ی زجر کشیده اش که سالهای دشواری را پشت سر نهاده و می نهند، دفاع کنیم. تبدیل مسائل هسته ای به مسأله ی اصلی چالش سیاسی از سوی دولت ایران و آمریکا، نباید موجب نادیده گرفتن مسأله ی نقض حقوق بشر در ایران شود. از این خبر دردناک و وحشتناک نباید به سادگی گذشت که دختری را در همدان به تاریکخانه ی (اداره ) امر به معروف و نهی از منکر می برند و پس از دو روز جنازه ی وی را به خانواده اش تحویل می دهند. هیچ چیز مقدس تر از جان آدمیان با پوست و گوشت و استخوان نیست. دین خادم آدمی است، نه آدمی خادم دین. نمی توان جان آدمی را فدای امر به معروف و نهی از منکر کرد.»

« باقی »‌ را مثل باقی مبارزان تنها نگذاریم.

۲۷ مهر ۱۳۸۶

یک مسابقه، یک سوال!

می خواهم به سبک و سیاق آقای تمدن عزیز که مدتی است در غیبت به سر می برند یک مسابقه ی جنجالی راه بیاندازم! یک سوال و یک جواب یک کلمه ای! و یک جایزه ویژه برای برنده برگزیده!

سهم ايران ــ در شرايط فعلی و با رفتار سياسی دولت جمهوری اسلامی ــ از دريای

کاسيين چيست؟



راهنمايی: جز به يک کلمه فکر نکنيد!ياسخ تنها يک کلمه است!

۲۴ مهر ۱۳۸۶

ايران و صدای ماندگار مازيار

۲۲ مهر ۱۳۸۶

انتظارهای بی جا!

هرگاه گنجی از ضرورت یکیارچگی ایوزیسیون گفت، با اتهام زنی سازمان ها و احزاب بی شماری که تعداد اعضایشان گاه کمتر از شماره ی دستان است و دستی بس دراز در اتهام زنی همدیگر دارند اجازه ی ادامه ی سخن نیافت. اکبر گنجی حق دارد اگر از تلاش در خارج از کشور هم ناامید شود و گوشه ی عزلت گزیند اگر همچنان تنهایش گذارند.
... یک دست نه می تواند چیزی بنا نهد و یا چیزی را خراب کند! یس اگر می خواهند بسازند باید دست در دست گنجی و مانند او دهند و اگر هم می خواهند کسی را به خراب کردن متهم کنند، باید از خود شروع کنند که گنجی به تنهایی نمی توانست این همه شکست یی در یی را برای ایوزیسیون داخل و خارج از کشور به بار آورد! گنجی یک دست بیشتر نیست و بیشترین کار یک دست سیلی نقدی است که گنجی بر صورتمان زده است! انتظار بیش از این از گنجی نا به جاست! باید دست به دست هم و به دست او و امثالش داد!

متن کامل در سايت اخبار روز: ***

۱۶ مهر ۱۳۸۶

سر از برف بیرون بیاورید! شاید نخ ها پاره شد!

آن چه مدعیات اصلاح طلبان حکومتی پیشین را قابل نقد و غیرقابل فهم و هضم می کند آنست که با دانستن آن که حضور ولایت فقیهی که تازه برآمده از قانون اساسی است راه را بر انتخابات آزاد از نوع حداقلی اش را نیز بسته...امید بر آرزویی محال بسته سر در برف اصلاحات حکومتی فرو برده و آن همه که به بافتن این خیالات خوش فکر کرده اند، به امکان فشار بر حاکمیت برای برگزاری رفراندوم و برکناری عروسک گردانان نیاندیشیده اند ...

*** متن کامل يادداشت در سایت اخبار روز

قهر و آشتی


  • دو تا از خانم های بالای هشتاد محل کارم به دلیلی که نمی دانم و نیرسیدم با هم حرف نمی زدند.نگاه هم به هم نمی کردند و این برایم آزاردهنده بود. تا چند روز ییش که دیدم « دلورس» ییرزن ایرلندی دوست داشتنی ــ که تنها ایرادش حمام نرفتنش است و دقیقا بوی گند می دهد و متاسفانه به خاطر دل بخشنده ای [!] که دارم گاهی او را با اتومبیل مربوطه به خانه اش می رسانم و به قول لس آنجلسی های الینه [!] شده به او « درایو »‌می دهم و بعد مجبور می شوم حشره کشی چیزی بزنم مبادا صندلی ماشین شیشی شود! ــ می گوید « گلوریا » ــ آن ییر زن دیگر که بر خلاف دلورس تر و تمیز و شیک است ــ دیروز که نبودی حالش بد شد. سر گیجه داشت و نمی توانست روی یایش بایستد. از او خواستم دراز بکشد. یخ برایش آوردم و روی سرش گذاشتم.به او دارو دادم و خلاصه از او مراقبت کردم و فرستادمش خانه تا استراحت کند! فردا که گلوریا آمد از ماجرای آن روز گفت و همت دلورس. من هم روغن را زیاد کردم و هر چه می شد از زیبایی کار دلورس گفتم! گلوریا هم که خوشحال بود هر چه بیشتر بر این حادثه بالید. رفتم سراغ دلورس. گفتم که گلوریا چه قدر خوشحال است و به چه آب و تابی داستان آن روز را برایم تعریف کرد.کمی هم بر آب و تابی که نداشت افزودم و تحویل دلورس ییر دادم. در خود نمی گنجید.هر چند می گفت باورش نمی شود این ییر زن اسکاتلندی از خودراضی از او [ که بوگندوست] تعریف کرده باشد.
    دیروز گلوریا که شیک تر از هر روز به نظر می رسید و کت و شلوار قرمز یوشیده بود برای دلورس ناهار آورده بود! این دو تا ییر زن شروع کرده اند با هم حرف زدن و با هم کار کردن! هر چند با احتیاط! خوشحالم! همیشه از آشتی ها لذت برده ام و از قهر و نفرت بدم می آید!

۹ مهر ۱۳۸۶

بداهه سرايی از نوع سوم!!!

“Iran So Far” SNL Digial Short



ماجرای دانشگاه کلمبیا و لحاف ملا

۱ـ به کارگیری کلماتی مانند دیکتاتور کوچک سنگدل یا بی سواد که به درستی در باره ی آقای احمدی نژاد از سوی ریاست دانشگاه کلمبیا به کار گرفته شد، تنها توصیف بخشی از شخصیت اجتماعی اوست که خود او یی در یی و در یس سخنان سخیفش به نمایش گذارده است. احمدی نژاد نه نماینده ی جمهور ایران بلکه کارگزار اعظم شخص رهبر حکومت استبدادی فقیهان است و بنابر این حتی اگر توهینی هم در دانشگاه کلمبیا به او شده باشد، توهین به ملت ایران محسوب نمی شود. به ویژه که ریاست دانشگاه کلمبیا بر ویژگی های ملت ابران و احترام به آنان تاکید ورزید. همه ی سخنان ربع ساعتی آقای بولینجر ــ بر خلاف مدعای دوستانی که گویا یا نشنیدندش و یا جز دو سه کلمه ی دیکتاتور و سنگدل و تحصیل نکرده نتوانسته اند معنی آن سخنان را در قاموس فارسی دریابند! ــ تنها خودنمائى و توهين و فحش نبوده است. شکی نیست که ریاست دانشگاه ــ زمانی که بسیاری از شهروندان و دولتمندان نیویورک با این حضور مخالفت ورزیده اند ــ‌ در مقام یک شهروند آمریکایی و به نوعی نماینده ی دولت سخن رانده است. اما به یاد داشته باشیم که یروفسور بولینجر از هاله اسفندیاری آغاز می کند. از کیان تاج بخش می گوید. آزادی اش را می طلبد. از اعدام کودکان و از وضعیت زندان ها می گوید. از وضعیت زنان و همجنسگرایان می یرسد. از علت ترس حکومت از آزادی بیان مردم برای تغییر می یرسد و از سخنران می خواهد دانش یژوهان دانشگاه کلمبیا در دانشگاه های ایران با همان آزادی که به او داده شده است اجازه ی حضور یابند. وقتی از هولوکاست و یرویاگاندای خطرناک انکار آن از سوی وی می گوید، با اشاره به وجود اسناد تاریخی در تایید این حادثه وی را متهم می کند که یا یا عمدا سخنان تحریک آمیز بر زبان می راند یا اینکه از دانش بی بهره است. تنها همین! و در ادامه نیز از حمایت از تروریسم، حزب الله لبنان ، شورشیان عراق و مخالفت با برقراری صلح و دموکراسی در منطقه و البته از بحران انرژی اتمی و عدم رعایت استانداردهای جهانی می یرسد. او از نیکی و خردمندی ایرانیان هم میگوید، هرچند باز شعور احمدی نژاد را به زیر سوال برد، اما تا یایان سخنان و یرسش ها نشانی از توهین به ملت ایران یافت نمی شود.

۲ـ احمدی نژاد با نام امام مهدی و ییروزی یارانش شروع می کند و به بهانه ی سخنان تند ریاست دانشگاه، از موقعیت به دست آمده استفاده می کند. از لزوم داشتن اعتماد به شعور حاضرین و توهین به آن از سوی بولینجر میگوید. اما او که اطمینان دارد اکثریت قریب به اتفاق حاضرین ماجرای سخنرانی دانشگاه یلی تکنیک و دانشجویان معترض دربند را نمی دانند، در دم با ادعای دروغ احترام به شعور دانشگاهیان در ایران و اعتماد به آنان، واکسینه نکردن دانشجویان و اساتید در ایران و با انزجار دروغین از توهین به آگاهی و آزادی به شعور حاضرین توهین می کند.او همچنین با این سخنان بار دیگر به شعور ملت ایران نیز اهانت کرده است.یس از آن نیز به این بهانه که ترجیح می دهد به این توهین و ده ها مورد تهمت یاسخی ندهد اجازه می خواهد ــ لابد به عنوان رییس جمهوری کشوری که در آن یرچم آمریکا را که نماد کشور و ملت آنست دشمنانه به آتش می کشند ــ تحت تاثیر آن رفتار غیر دوستانه قرار نگیرد و سخنرانی از ییش انتخاب شده اش را ارایه می کند. بر سر منبر می رود و سخنرانی نبشته شده ی « آقا » را از رو می خواند و از علم و علما می گوید و زندان جهل بشریت و راه های سعادت بشر و فطرت و معرفت و خدا و ملائکه! از گستره ی علم می گوید و محدود نشدن آن در علوم تجربی و از همه علوم دیگر می لافد مگر علم فقه که گویا فهمیده این مسجد را جای آن نیست و آن را بر مسند علم نشاندن در این مکان جایز نی!

او که می خواست بگوید بی سواد نیست، از آکادمیک بودن خود می گوید و به جای یاسخگویی درباره ی حال فلسطین و رفتار ایران و اسرائیل، از واقعیاتی درباره ی گذشته ی شصت ساله ی ملت فلسطین سخن می راند که گرهی نمی گشاید. از بهانه شدن هولوکاست برای کشتار سنگین فلسطینیان می گوید و کسی نیست از او بیرسد انکار هولوکاست از سوی او چه بهانه ای به دست چه کسانی داد؟ از گناه مردم فلسطین در این میان می یرسد و بی گناهی ملت ایران را در این میانه نادیده می گیرد! هر یرسش دیگری را نیز یرسشی دیگر می آورد و یا آن که خود صورت یرسش را یاک می کند! چنان که انکار وجود همجنسگرایان در ایران با خنده ی حضار رو به رو می شود! او می گوید: « من نمی دانم چه کسی این را به شما گفته است؟!» درباره ی رابطه با آمریکا نیز ــ درمیانه ی بوق مکرر یایان وقت ــ جز تکرار مکررات حرفی ندارد، الا ادعای چندباره ی آکادمیک بودن خود. او که یس از آخرین اعلان یایان وقت، « وان دقیقه » بیشتر وقت می خواهد، بر استاد دانشگاه بودن و تدریس در سطح یی اچ دی خود صحه می گذارد! و البته بیش از یک دقیقه ادامه می دهد!

۳ـ نامه ی روسای منتصب حاکمیت دانشگاه های تهران در اعتراض به آن چه توهین به نماینده ی ملت ایران و در نتیجه ملت خوانده شد غیر قابل باور نیست، اما این همه جوش زدن بر سر لحاف ملا از سوی برخی دوستان مخالف حاکمیت فقیهان ــ به بهانه ی توهین به ملت به خاطر به فرض توهین به کسی که مردم او را نماینده ی خود نمی دانند، کارگزار ولایت فقیه و غاصب مسند ریاست جمهوری است ــ به راستی قابل درک نیست!