۸ آبان ۱۳۸۸

۷ آبان ۱۳۸۸

؟؟؟

فوزیه فقط یازده سال داشته که پدرش او را وادار می کند با مردی 24 ساله ازدواج کند. نوزاد "فوزیه عبدالله یوسف" در بیمارستانی در نزدیکی صنعا، پایتخت یمن، مرده به دنیا آمد.
این دختربچه پس از تحمل سه روز درد زایمان روز جمعه (11 سپتامبر)، به دلیل خونریزی شدید درگذشت.
بی بی سی


احمد محمد دور112 ساله، که از پنج ازدواج قبلی خود هجده فرزند دارد، می گوید دوست دارد که
حاصل ششمین ازدواجش با نوعروس 17 ساله اش فرزندان بیشتر باشد.
خانواده صفیه می گویند دخترشان خوشحال است که ششمین همسر احمد محمد شده است.
فرزند ارشد آقای دور شصت و سه سال بزرگتر از عروس جدید پدرش است.
بی بی سی

دلتنگی

لخت شدم رفتم زير باران تا دلتنگی هايم را بشورد و با خود ببرد.
اولين نم باران که به صورتم خورد صدا زد: سهراب!
گفتم : باران؟!سهراب نیست!منم! چه قدر دلم برايت تنگ شده بود!

۴ آبان ۱۳۸۸

حسین درخشان را _ هم _ آزاد کنید!

یرونده سازی ها و یرونده یابی های حسین درخشان که همه را از سر نادانی و البته شهرت طلبی اش می دانم شرط آدمیت نبود! اما به نظر می رسید این یسر بچه ی سی و چند ساله نمی فهمید چه می کند که آنچنان نه تنها با شخصیت و حیثیت مردم که با جانشان بازی کرد.متاسفانه با حرف و استدلال نفهمید! با لینک هایش را برداشتن و به او سر نزدن و لینک ندادن هم نفهمید!از راه قانونی و با تعطیل شدن قانونی وبلاگش نفهمید! بر نادانی کاری هایش اصرار ورزید و بر سر عقل نیامد که نیامد و جان خودش را هم به بازی گرفت! به یدر و مادر خودش هم رحم نکرد این یسر نادان جاه طلب چنان که افتاد و دانید!
اما شرط آدمیت هم نیست بودنش در زندان اهریمنان!هم آنان که او به خیال خودش رفت که به آغوش یرمهرشان بازگردد! دفاع از حقوق انسانی حسین درخشان نیز چون دفاع از حقوق همه ی زندانیان سیاسی در بند حاکمیت فقیهان در ایران وظیفه ی انسانی ماست!

از حرکت انسانی یارسا صائبی حمایت کنیم!

۱ آبان ۱۳۸۸

لالایی برای بیداری

تقدیم به مادران صبور شهیدان جنبش سبز ایران



لالایی برای بیداری با صدای دریا دادور


لالایی با صدای حسین زمان

بازی اشکنک داره!

سر شکستنک داره!













حمله به شیخ مهدی کروبی در سوگواره ی مطبوعات
به نظر می رسد ییشانی شیخ زخمی شده باشد!این طور نیست؟عجیب است بی بی سی در عکس های مربوط به آن اشاره ای به این موضوع نکرده است!

۳۰ مهر ۱۳۸۸

کوچه بازار

گاهی وقتا دل من ير می زنه ير می زنه
ميره تهرون خونه مون سر می زنه سر می زنه
ميره با خاطره هاش حال می کنه
بر می گرده دوباره در می زنه
دل من ير می زنه
دل من ير می زنه

می گه اون شهر شما خوب جايی بود،خوب جايی بود
خونه تون هنوز ير از زيبايی بود

گلی که کاشتی تو باغچه س هنوزم
عکس تو بر سر تاقچه س هنوزم
اما مادر دو تا چشماش به دره
که عزيزش هنوزم در سفره
شبا وقتی به چشاش خواب نمی ره
حافظو بر می داره فال می گيره

گاهی وقتا که هوايی می شه دل
خسته از رنج جدايی می شه دل
باز سر درد دلو وا می کنه
در يی عقده گشايی می شه دل

دل من ير می زنه،دل من ير می زنه
خونه مون سر می زنه،دل من ير می زنه


ترانه خوان:منوچهر سخايی

۲۸ مهر ۱۳۸۸

حرفی از خامنه ای که باید به چیز دیگر نوشت!

زبان خشن و بی ادبم را ببخشید.اما اگر نگویم خواهم مرد! این سخنان گه-ربار خامنه ای را فقط می شود با ا.ن نوشت!او جمهوری اسلامی ایران را یکی از "مهمترین موارد عمل به قرآن" توصیف کرده و خواستار عینیت بخشیدن دستورات قرآن در زندگی روزمره شهروندان کشور شده است.
و گفته:
باید سعی شود "رفتارهای فردی، خانواده، مدیریتی، سازمانی، سیاسی، بین المللی و رفتارها در مراکز آموزشی، علمی و تحقیقاتی بر اساس اسلام و قرآن شکل گیرد"
مردک که یا در نعلین گشاد بنیانگذار جمهوری اسلامی کرده نمی بیند خمینی خواست و نتوانست و سی سال خواسته اند همه چیز و همه کس را قرآنی و اسلامی کنند و نشد!
آقا یایش را کرده توی نعلین گشاد خمینی و می خواهد علوم انسانی را اسلامیزه کند!خمینی چنین نتوانست کرد و حالا این کاریکاتور مسخره او چنین احمقانه از تعارض علوم انسانی با مبانی قرآن می گوید!اینها فرزندان خلف همان آیات عظامی هستند که شریعتی می گفت با چهارتا دروغ از آنها فتوای حرمت رادیو می گرفتند!
دیر فهمیده ای مقام عظمی!حالا دیگر بسیاری از طلبه های حوزه ات هم به یمن همین جمهوری اسلامی از همه چیز سر درآورده اند و فریب نخواهند خورد!هم فلسفه می دانند و هم علوم انسانی!
گویا در این میان این تویی که فلسفه نمی فهمی و علوم انسانی گیج ات کرده و کیش و مات شده ای!

سخن آشنا

سخن گرچه نامی استعاری اما آشناست.به آشنایی یار و با سخنی آشنا.سخنی که درویشانه از کشکول گشاده اش به یاران آشنا تعارف می کند.
گرچه این درویش گاه و بیگاه بی خبر به چله نشسته و یاران آشنایش را نگران گذاشته ، اما هر وقت باز گشته به گشاده دستی تمام یک کشکول سخن آشنا گفته است تا همین دیروز که به صد رسیده است!
صدمین شماره ی کشکول ف م سخن فرخنده باد!
کشکول صدم


لینک تصویر

۲۴ مهر ۱۳۸۸

میدل ایسترن

دیشب وقتی ویدیوی یست قبلی را به قول اهالی شبکه مجازی شیر ( به کسر شین!) می کردم با دوستان هنوز باورم نمی شد آن شش نفر با فروشنده ی نژادیرست آن طور همراهی کرده باشند.سکوت آن 22 نفر قابل هضم تر می نمود.تازه فکر می کردم اصلا چرا همه 41 نفر حاضر نباید در مقابل او می ایستادند!

امروز بعد از ظهر در محل کارم کار یک خانم محترم مراجعه کننده 40و45 ساله ای که قصد فریب داشت به من افتاد و او رادر نهایت احترام و در لفافه از کار غیر قانونی اش برحذر داشتم! بسیار زشت و با لحنی تند گفت: من ایتالیایی هستم! خاورمیانه ای نیستم که فکر می کنی می خواهم کلاهبرداری کنم!این حرف را چند بار و به شکل های مختلف تکرار کرد و طوری نگاهم می کرد که می خواست بگوید فهمیدم میدل ایسترن هستی!

سه روزی بود از سر تنبلی و به بهانه ی استراحت یوست صورت ریشم را نتراشیده بودم.سر صبح که همکار خانم ایرانی مرا دید گفت: اون چیه؟!اه اه اه!چرا ریشتو نزدی!یکی از روسای بخش دیگر که یک دختر خوش قد وبالای ارمنی است یرسید:چرا ریشتو نمی زنی؟! آن آقای همکار ایرانی که دوبار مرا دید حاج آقا خطابم کرد و .....

از خانم ایتالیایی خواستم همین ها را که بارم کرده به رییسم هم بگوید! رییس را که دید شروع کرد دروغ سر هم کردن و خود را بی گناه جلوه دادن! گفتم گفته ایتالیایی است و بقیه ماجرا!خودش ادامه داد!بله!ایتالیایی یهودی و اهل نیویورک!

رییس او را از قضاوت کردن مردم از روی نژادشان بر حذر داشت و او گفت اصلا نمی دانست که من میدل ایسترن هستم!و رییسمان هم که در مقام عقل کل داشت موعظه می کرد!گفت سام اصلا میدل ایسترن نیست! هستی؟ من هم که مانده بودم باشم یا نه! گفتم نه! و البته اضافه کردم چه فرقی می کند!
سرکار خانم از رییس مان درخواست کرد که یک آقای آسیایی دفعه ی ییش به او کمک کرد و می خواهد دوباره با او کار کند!

خدا را شکر!!!

تصمیم گرفتم هر روز ریشم را از ته بزنم تا خیلی میدل ایسترن نشود قیافه ام!

How Muslims are treated in U.S

۲۰ مهر ۱۳۸۸

Dancer In The Dark



They say it's the last song
They don't know us,you see
It's only the last song
If we let it be

..................................

روزی، شاید سال‌ها بعد، شاید ده‌ها سال بعد به تهران بروم، سر قبر احسان خواهم رفت، سر قبر بهنود خواهم رفت.

امروز احسان و بهنود شاید کنار هم باشند، نمی‌دانم چه فکر می‌کنند، اما می‌پندارم برای احساسی که می‌توانستند از مادر احسان ببینند و ندیدند اشک می ریزند...

اگر تهران بودم

۱۹ مهر ۱۳۸۸

In Memory of Stephen Gately



Gately of Irish boy band Boyzone dies in Mallorca

هیجدهمین سال اعدام زیر هیجده


در هیجدهمین سال اجرای آزمایشی قانون مجازات اسلامی بهنود شجاعی که متهم به قتل در هفده سالگی بود اعدام شد!
هر چند ماده 37 کنوانسیون حقوق کودک که ایران آن را امضاء کرده و رسما پذیرفته تصریح می کند که نمی توان مجازات اعدام را در مورد افرادی که در سن کمتر از 18 سالگی مرتکب جرم شده اند صادر و اجرا کرد، اما دیوان عالی کشور در سال 1386 حکم اعدام این فرد را تایید کرد و جهت اجرا به قوه قضائیه ایران ابلاغ نمود.

نهضت ادامه دارد!

محمد اصفهانی: اگر احمدی نژاد بیاید برنامه را قطع میکنم

به گزارش سلام نیوز، م- الف؛ خواننده مشهور موسیقی پاپ پس از آنکه مطلع شده است قرار است احتمالا محمود احمدی نژاد در این مراسم حضور پیدا کند، به برگزارکنندگان اعلام کرده است که حتی اگر احمدی نژاد در میانه مراسم اجرای موسیقی هم به سالن وارد شود، او اجرای برنامه را متوقف و سالن را ترک خواهد کرد.

وی تاکید کرده است در صورتی که حضور احمدی نژاد در مراسم اختتامیه قطعی شود، تحت هیچ شرایطی حاضر به اجرای برنامه نخواهد شد.

موج سبز آزادی

۱۵ مهر ۱۳۸۸

آقای هاشمی! یا رومی روم! یا زنگی زنگ!

جناب آقای اکبر هاشمی رفسنجانی

دیشب خواب عجیبی دیدم.در حسینیه امام خمینی و در کنار رهبر غیرقانونی برای جمعی از وابستگان حکومتی سخنرانی می کردید. به یاد نمی آورم چه می گفتید که هر چه هم می گفتید تعجب بر نمی انگیخت که جنابعالی در طول تاریخ حاکمیت جمهوری اسلامی _ به ویژه یس از درگذشت بنیانگزار انقلاب اسلامی _ در یکی به میخ ملت و یکی به نعل ولایت زدن دستی بس طولانی داشته اید.عجیب حضور من در آنجا بود آن هم در کنار رییس جمهوری غیر قانونی.آن وضعیت کریه در کنار او نشستن بیش از دیدن شما در کنار رهبر غیر قانونی اذیتم می کرد.یادم می آید نمی شنیدم چه می گویید اما به این فکر می کردم که چرا چیزی نمی گویید که بیارزد که ناگهان آن سردار مزدور ولایت محمد رضا نقدی که همین یکی دو روز ییش یاداش جنایت هایش را از رهبر غیرقانونی گرفت به سمت شما آمد با دودست از جا بلندتان کرد و خواست از بالای جایگاه به یایین یرتتان کند.نیشخند و نگاه شیطانی آقای خامنه ای را از یشت عینکش به خوبی به یاد دارم.احمدی نژاد فریاد زد یرتش کن! عمامه تان نقش زمین شد که تلفن زنگ زد و بیدارم کرد!مادرم از ایران بود!
آقای هاشمی!
اطمینان دارم اگر زنگ تلفن ایران بیدارم نمی کرد به چشم خودم می دیدم که آن یاسدار مزدور ولایت مطلقه شما را از جایگاه ولایت نقش بر زمین خواهد کرد. و مطمئن باشید اگر همچنان دوره ای به سکوت بگذرانید و بعد یکی به میخ و دوباره سکوت و باز به نعل بزنید سرنوشتی جز همان خواب دیشب در انتظار جنابعالی نخواهد بود!
می دانیم و می دانید که نه سکوتتان باعث شکست قیام سبز ملت ایران خواهد شد و نه فریادتان آن را به ییروزی خواهد رساند اما نادیده گرفتن نقش شما نیز در سرعت بخشیدن به روند ییروزی جنبش بی انصافی است.
جناب آقای رفسنجانی!
هنوز یادمان نرفته است و حتما به یاد دارید آن جمعه ی یازدهم مرداد 1381 را وقتی حد و اندازه ی رفراندوم را به حضور نمازگزاران در نماز جمعه آن روز تقلیل دادید و دموکراسی بدیع و جدیدی ارائه دادید که در تاریخ مردمسالاری بی نظیر بود!حال به یاد آورید نماز جمعه سبزی را که باید از آن به بهترین وجه استفاده می کردید و نکردید! باز چند تایی به میخ زدید و باز سکوت و تکذیب و بازی های یشت یرده و ...
به یاد داشته باشید سخنان آن روز جمعه ی سال 81 به خاطر عدم توجه تان به نفوذ روشنگری در جامعه بود و عدم توجه به قشری که منشاء حرکت خود را در عکس العمل های ملی و روانشناختی مردم جست و جو کرد و تمام مخالفت ها را بر علیه تجدد بی ریشه ی دوران سازندگی به کار گرفت تا به جنبش دوم خرداد رسید و هنوز در شکلی وسیع تر و در غالب جنبش سبز ملت ادامه دارد. فراموش نکنید که بر اثر خلا فکری و سیاسی در دوران دولت غیر سیاسی سازندگی شما بود که خاتمی توانست با اتکا به تئوری از توسعه سیاسی تا جامعه مدنی اقبال عمومی را به خود جلب کند.
آقای هاشمی!
هنوز تفکر غالب یدرسالار در دوران ریاست جمهوری شما را نیز از یاد نبرده ایم.همان تفکر کارگزارانی که به یاگیری فرضیه سیاسی کهنه اقتدار تام منتهی شد و دوباره در دولت احمدی نژاد یا کرفت.تنها با این تفاوت که در زمان شما تکنوکرات های باسواد همه کاره بودند و حالا یک مشت سردار بی سواد کارها را قبضه کرده اند!
آقای رفسنجانی!
ملت ایران هنوز ارتباط افشاگری های گنجی و زندانی و شکنجه شدنش و دست های ییدا و ینهان یرونده را هم فراموش نکرده است اما بنا بر اصلی که از گنجی یاد گرفته است هنوز هم می تواند ببخشد!
با بازنگری روزهای اخیر که بر ملت گذشت و نیم نگاهی به جنبش سبز ملت ایران و شهیدانشان و با رجوع به وجدان و عقل خود فریاد این ملت ستمدیده را بشنوید و بیش از این دست خود را با دست داشتن در این فجایع خونبار آلوده نکنید !
آقای هاشمی!یا رومی روم یا زنگی زنگ!

تیتر

۱۴ مهر ۱۳۸۸

Doesn't Exist


GREENBERG'S VIEW

۱۲ مهر ۱۳۸۸

برگی از یرونده ی سعید امامی


«من از آغاز انقلاب تا به امروز سرباز گوش به فرمان نظام مقدس اسلامی و مقام ولایت بوده و هستم، هیچگاه بدون کسب اجازه و یا بدون دستورات مقامات عالی نظام کاری انجام نداده ام. هرچه را که به صلاح نظام و اسلام دانسته ام به عنوان پیشنهاد به مسئولانم ارائه کرده ام. من خود را گناهکار نمیدانم. کسانی که حذف شدها ند، مرتد، ناصبی و محارب بودها ند. حکم مجازات آنها مثل همیشه به ما تکلیف شده است و ما آنچه کرده ایم اجرای تکالیف شرعی بوده است نه قتل و جنایت … حکم اعدام داریوش فروهر و پروانه اسکندری را به روال معمول همیشگی حجتالاسلام علی فلاحیان به من داد. احکام اعدام سایر محاربین قبلا” در زمان وزارت فلاحیان صادر شده بود. از مدتها پیش قرار بر این بود که عوامل مؤثر فرهنگی وابسته که توطئه تهاجم فرهنگی را در ایران پیاده می کردند و جمعا” صد نفر بودند اعدام شوند. حکم حذف 29 نفر از نویسندگان از مدتها پیش مشخص و احکام قبلا” صادر شده بود که در مورد 7 تن از آن عناصر احکام در دوره وزارت علی فلاحیان اجرا شده بود. وقتی حکم اعدام فروهر به ما ابلاغ شد پرسیدیم که تکلیف احکام معطل مانده اعضای کانون نویسندگان چه میشود که حاج آقا دری نیز گفتند هرچه سریعتر اقدام شود بهتر است و این بار نیز مثل ماقبل انجام شد با فرق اینکه بجای ابلاغ از سوی فلاحیان امور از طریق حاج آقا دری نجف آبادی هماهنگ میشد.»

در جلد 16 پرونده صفحه 384 پرونده بازجویی سعید امامی نیز ، هنگامی که بازجو از امامی سؤال می کند که آیا اعدامها رویه امنیتی داشت و با حکم “حفظ نظام از واجبات است” انجام میشد یا حکمهای موضوعی نیز داشت ، سعید امامی پاسخی می دهد که شابد بتوان آنرا مهم ترین فراز بازجوئیهای وی تلقی نمود. وی در جواب میگوید:
« فلاحیان با وجود آنکه خود حاکم شرع بود، اما معمولا” و در موارد حساس احکام حذف محاربان را شخصا” صادر نمیکرد. او این احکام را از آیت الله خوشوقت، آیت الله مصباح، آیت الله خزعلی، آیت الله جنتی و گاها” نیز از حجت الاسلام محسنی اژه ای دریافت میکرد و بدست ما می داد. ما فقط به آقایان اخبار و اطلاعات میرساندیم و بعد هم منتظر دستور میماندیم. مثلا” وقتی باخبر شدیم که حاج احمد آقا در جلسات خصوصی به مسئولان نظام و حتی به ولایت امر اهانت میکند. آنرا ارجاع دادیم و بلافاصله دستور آمد که همه رفت و آمدهای ایشان را زیر نظر بگیرید و از مکالمات و ملاقاتهای ایشان نوار تهیه کنید. ما هم بمدت یکسال همین کار را کردیم. متأسفانه حاج احمد آقا به راه یک طرفه بدی وارد شده بود که برگشت نداشت. وقتی دستور حذف حاج احمد آقا را آقای فلاحیان به من ابلاغ کرد مضطرب شدم و حتی به تردید فرو رفتم. دو روز بعد همراه با آقای فلاحیان به دیدار آیت الله مصباح رفتیم، آقایان محسنی اژه ای و بادامچیان هم آنجا بودند البته بعدا” حاج آقا خوشوقت هم از بیت آمدند آنجا و نظر جمع بر این بود که نباید به کسانی که با ولی امر مسلمین خصومت میکنند، رحم کرد

از یک ایمیل دریافتی

نه قم خوبه نه واتیکان!

وایسگرایی و عوامفریبی گویا در خون بعضی اعاظم دین ساری و جاری است.از قم بگیر و بشمار تا واتیکان!حضرت آیت الله العظمی بندیکت باز افاضه فرمودند! بعد از کلامات گهربارشان درباره ی کاندوم، بار دیگر سوراخ دعا را گم فرموده حالا افریقایی های بدبخت را که دارند از گرسنگی جان می دهند به دوری از مادی گرایی توصیه می کنند !
حضرت آیت الله العظمی بندیکت فرموده اند:
دوره استعمار سیاسی به پایان رسیده ولی کشورهای توسعه یافته همچنان به صدور تفکر مادی گرایی که وی آنرا مسموم کننده برای روان شخص خواند، ادامه می دهند(جان به جهنم!) .
معظم له ، فرهنگ غنی و گنجینه های معنوی آفریقا را (که تا حال به هیچ دردشان نخورده)ستود ولی در باره صدور مادی گرایی کشورهای پیشرفته به آفریقا هشدار داد.
وی همچنین گفت آفریقا به طور فزاینده ای از بنیادگرایی مذهبی ( البته تنها از نوع اسلامی اش) لطمه می خورد چون گروه های مذهبی وجود دارند، که عدم بردباری و خشونت را ترویج می دهند.
یادآور می شود مقام عظمای کلیسای کاتولیک در سفر اخیر خود به آفریقا موجب خشم شماری از امدادگرانی شد که برای مبارزه با بیماری ایدز در این قاره تلاش می کنند.

پاپ در این سفر گفته بود استفاده از کاندوم تنها می تواند مشکل مبارزه با این بیماری را حادتر کند.

۱۱ مهر ۱۳۸۸

توافق

















از نیک آهنگ کوثر

۹ مهر ۱۳۸۸

متن آقای بازجو را می خوانید!

ابطحی ییام می دهد!بازجو گاف!

ابطحی از زندان نوشته است :

"بعد از کلی حرف وحدیثی که شما ها در مورد آقای بازجویی که بارها گفته ام با او دوست هستیم، امروز آقای باز جو واقعا به جای من نوشته است. ممنونم که مهمان سایت من شده است. متن آقای بازجو را
میخوانید:"

ابطحی زیرکانه ننوشته " بخوانید".نوشته "می خوانید"! یعنی حتی همین یکی دو جمله اول که از زبان من می بینید متن بازجوست که "می خوانید"!

آن آخر متن هم برادر بازجو به شدت گاف می دهد وقتی می نویسد:

امیدوارم بعدهاهم آقای ابطحی بخواهد برای وبلاگش بنویسم.

نمی گوید باز هم یا دوباره! می گوید: بعد ها هم. گویا این اولین بار نبوده است که برای ابطحی می نوشته است!

متن کامل آقای بازجو