)1(
آن همه رنگ زندگی و مرگ؟!
باورنکردنی است!
نه!
من
مرگ را باور نمی کنم!
من مرگ رنگ را
مرگ
مرد رنگ ها را
باور
نمی کنم!
خبر درگذشت مهدی سحابی عزیزم ، دوست گرانقدر و استاد گرانمایه ، جانگداز بود! سحابی را به یمن حضور در نگارخانه ی آریا شناختم. افتخار گب و گفت های هفتگی با او در ماه هایی از سال که در تهران بود و همچنین افتخار میزبانی از او در نمایشگاه انفرادی ام و تشویق و توصیه هایش ، افتخار نمایش کارهایم در کنار آثار وزینش در دو نمایشگاه یی در یی در نگارخانه ی آریا و خانه ی طباطبایی های کاشان را مگر می توانم از یاد ببرم! سحابی دوست داشتنی تر از آنی بود که بتوانم به زبان بیاورم و گرانمایه تر از آن که در چند خط بگنجانم! روزنامه نگار ، نویسنده ، مترجم ، عکاس ،ادیب و نقاش و مجسمه ساز!با آثاری همه بی نظیر! تصویر هایی از او و کارهایش در نمایشگاه هایی که افتخار حضور در کنار او را داشتم و نمایشگاه انفرادی ام در سال 1381 را به یاد او مرور کردم و بر حال رنگ هایی که در نبود او دیگر بر بوم و کاغذ و چوب نخواهیم دید گریستم!
کار سخت ترجمه ی رمان طولانی "در جستجوی زمان از دست رفته" اثر مارسل پروست، از مهم ترین کارهای او در عرصه ی ترجمه است. بچه های نیمه شب از سلمان رشدی، و بارون درخت نشین از ایتالو کالوینو و مادام بوواری گوستاوفلوبر و ...همه یر از رنگ!مثل نقاشی هایش!حرف ها و نوشته هایش!مثل حتی لباسی که می یوشید!یر از رنگ زندگی!
یادش یر رنگ باد!
)2(
)1(وقتی برایش نوشتم دلم برای دیدن کارهایش در گالری آریا تنگ شده این آخرین کارش را برایم فرستاد.قرار بود کارهای بیشتری را از یاریس برایم بفرستد که دیگر نمی تواند!
)2( تصاویری که از ویدیوی نمایشگاه انفرادی ام در سال 81 و دونمایشگاه گروهی با سحابی عزیز و جمعی از هنرمندان در گالری آریا و کاشان برداشته شده است.
)3( همین حالا از دوستی عزیز که همچنان در درد از دست دادنش می گداخت در تماس تلفنی با او شنیدم که مهدی در خواب مرد. می گفت به شیرینی زندگی و کارها و حرف هایش در خواب شیرین رفت!مرگش هم شیرین بود!مثل زندگی اش!
درگذشت مهدی سحابی