شاه اگر با مصدق کنار می آمد. یا صدای انقلاب پنجاه و هفت را زودتر از آن روزی که ملتمسانه آمد و عذر خواست می شنید و یا کسی مثل بختیار را زودتر مثلا به جای جمشید آموزگار و یا حتی شریف امامی به نخست وزیری بر می گزید مملکت فرصت اصلاحات را از دست نمی داد. او هم به پادشاهی خود ادامه می داد. اما واقعیت آن است که انقلاب اتفاق افتاد.به همین دلیل به نظر بازرگان اگر از سوی اپوزیسیون آن زمان حمایت می شد و اپوزیسیون آن همه دست به دست آخوندها دولت موقت را تضعیف نمی کرد وضعمان بهتر از این بود! با بنی صدر هم همین کار را کردند! حتی خاتمی! موسوی و کروبی! یا طرف را از بیخ و بن می کوبیم!یا به عرش می بریم و بعد هم به غمزه ای به فرش می کوبیم!یا فراموشش می کنیم و منتظر بعدی می شویم تا همان بلا را بر سرش بیاوریم! از بازرگان تا همین موسوی همه کم و بیش صفحات بدی هم داشته اند در کارنامه های سیاسی شان! اما وقتی سعی کرده اند نمره ی قبولی بگیرند از مردم، ما مردم چه کرده ایم؟به قول نیک آهنگ یک الله و اکبر هم یادمان رفت بگوییم بر سر بام ها!
۲۳ بهمن ۱۳۹۰
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر