۷ اسفند ۱۳۹۰

تحریم یا اعتصاب؟ دو راه، یک نتیجه!

الف )  تحریم های سازمان ملل علیه ایران متوجه بخش نظامی، و تحریم های غرب و به ویژه امریکا متوجه بخش صنعت و البته به تبع آن تجارت و خدمات در اقتصاد ایران است. هنوز پیش از اعمال کامل تحریم ها مدیران واحدهای تولیدی پیش بینی کرده اند با ادامه ی وضعیت موجود چاره‌ای جز تعطیلی واحدها و اخراج کارگران ندارند. افزایش بیش از حد قیمت مواد اولیه و کمبود شدید آن در بسیاری از صنایع، کاهش شدید نقدینگی در واحدهای تولیدی، عدم تمایل بانک‌ها به ارایه تسهیلات، واردات گسترده کالاهای قاچاق و وجود انحصار دولتی در بسیاری از بخش‌ها در کنار این تحریم به همان ختم می شود که با اعتصاب سراسری به عنوان ابزار نافرمانی مدنی خواهد شد. یعنی فلج شدن اقتصاد کشور و عدم صرفه‌ی اقتصادی برای هرگونه فعالیت تولیدی و صنعتی و در نتیجه تعطیلی واحد های صنعتی،افزایش  بیکاری، تورم و بی‌ارزش شدن پول ملی.

ب )  اعتصاب عمومی به عنوان موثرترین ابزار نافرمانی مدنی همیشه مورد توجه رهبران اپوزسیون بوده است. تقریبا همیشه و در همه جا هم وقتی در بخش صنعت  _بیشتر از بازار و بخش خدمات_گسترش یافته و زمانی سپری شده، نتیجه  داده است. اعتصاب عمومی معمولا  به فلج شدن چرخه ی اقتصاد و افزایش نرخ تورم، گرانی و هجوم مردم برای خرید آن چه باقی مانده و صف های طولانی و عصبیت و اعتراض و به خیابان ریختن و بقیه ی ماجرا منجر شده است!ابزار کارسازاعتصاب همان است که اپوزیسیون ضد تحریم و مخالف با حمله ی نظامی می خواهد و بر این دیدگاه است که به جای تحریم اقتصادی و سخت کردن شرایط بر مردم ، باید خود ملت با نافرمانی  مدنی و اعتصاب عمومی به عنوان شاه کلید این حرکت، بر حکومت فائق آید.اما مگر نه این که با اعتصاب سراسری چرخه ی اقتصاد کشور از کار باز ایستاده ،فلج می شود  و گرانی و تورم و صف خرید و تهیه ی ارزاق عمومی و به تبع آن خشونت  به بار می آورد؟

پ )  اعتصاب سراسری کارگران کارخانه ها و کارکنان صنایع نفت و پتروشیمی ایران همان  به بار خواهد آورد که تحریم اقتصادی غرب. اگر تحریم آسیب جدی به مردم خواهد زد، اعتصاب سراسری هم نتیجه ای جز تحمل رنج برای ملت نخواهد داشت.حتما هنوز صف های طولانی نفت و ارزاق عمومی مثل مرغ و تخم مرغ و شیر و ...  و رنج و سختی  ماه های انقلاب اسلامی به یادمان هست. در همان صف ها بود که  کلید تظاهرات شبانه و قرار راهپیمایی ها کلید می خورد.

ت )  به نظر می رسد اگر با اعتصاب عمومی به عنوان یک ابزار کارساز نافرمانی مدنی موافقیم و به ویژه اگر به این نتیجه نیز رسیده ایم که شرایط نافرمانی مدنی فراهم نیست ، باید بر روی تحریم اقتصادی _ اگر بهانه ای برای حمله ی نظامی نشود _ بیشتر فکر کرد و بعد به آن اعتراض کرد.

از حلقه ی گفت و گو در این باره :
  پارسا صائبی در  پارسا نوشت
  آرش بهمنی:    مرثیه های خاک
  مسعود برجیان:    پیام ایرانیان
آرش کمانگیر:   کمانگیر

۲۳ بهمن ۱۳۹۰

فرصت اصلاحات، پیش و پس از انقلاب

شاه اگر با مصدق کنار می آمد. یا صدای انقلاب پنجاه و هفت را زودتر از آن روزی که ملتمسانه آمد و عذر خواست می شنید و یا کسی مثل بختیار را زودتر مثلا به جای جمشید آموزگار و یا حتی شریف امامی به نخست وزیری بر می گزید مملکت فرصت اصلاحات را از دست نمی داد. او هم به پادشاهی خود ادامه می داد. اما واقعیت آن است که انقلاب اتفاق افتاد.به همین دلیل به نظر بازرگان اگر از سوی اپوزیسیون آن زمان حمایت می شد و اپوزیسیون آن همه دست به دست آخوندها دولت موقت را تضعیف نمی کرد وضعمان بهتر از این بود! با بنی صدر هم همین کار را کردند! حتی خاتمی! موسوی و کروبی! یا طرف را از بیخ و بن می کوبیم!یا به عرش می بریم و بعد هم به غمزه ای به فرش می کوبیم!یا فراموشش می کنیم و منتظر بعدی می شویم تا همان بلا را بر سرش بیاوریم! از بازرگان تا همین موسوی همه کم و بیش صفحات بدی هم داشته اند در کارنامه های سیاسی شان! اما وقتی سعی کرده اند نمره ی قبولی بگیرند از مردم، ما مردم چه کرده ایم؟به قول نیک آهنگ یک الله و اکبر هم یادمان رفت بگوییم بر سر بام ها!

فیس بوک ، یک فرصت، و چند نکته

- فیس بوک یک شبکه ی اجتماعی امریکایی است. به سبک امریکایی ودر ابتدا برای امریکایی ها ساخته شد.هیچ چیزش هم خیلی جدی نبود.مثل هالیوود در مقایسه با سازندگان فیلم در اروپا! این شبکه ی اجتماعی هم مانند بسیاری از شبکه های دیگر مجازی اصلا برای آن بنا نهاده شد تا امریکایی جماعت بتوانند در آن به قول خودشان فان داشته باشند. صاحبانش پول بسازند  و اعضایش هم به رایگان به میهمانی هم بروند.خبر پارتی هایشان را به آگاهی هم برسانند.حرف های روزمره از نوع امریکایی اش را بزنند.مثلا از آرایش موی سگ شان بگویند و قرار شامشان و فوتبال امریکایی تا دستکاری باسن جی لو و بوسه ای که لیدی گاگا از فلان هنرپیشه ی زن گرفت و ...
- حالا ما ایرانی ها چه کردیم با فیس بوک؟ همان کار که با وبلاگ کردیم! از آن جا که نفق معده هم در مملکت ما ممکن است پیامد سیاسی داشته باشد و منجر به فشار های سیاسی شود فیس بوک هم مثل وبلاگ هایمان عرصه ی تاخت و تاز های سیاسی شد!حالا هم عده ای نگران آنند که همه ی مبارزه ی سیاسی ملت محدود به فیس بوک و عالم مجازی شده است.نگرانی یی که اصحاب مطبوعات گفته و ناگفته در زمان اوج فعالیت های وبلاگی از آن داشتند!
- برای ما ایرانی ها تاکسی و اتوبوس و جشن نامزدی و حمام عمومی ندارد!همه جای ایران تریبون سیاسی ماست!و این اصلا هم بد نیست!حالا که نهاد هایی که باید تریبون سیاسی ملت باشند یا وجود ندارند و یا در انحصار بخش کوچک حاکم و وابسته به آن قرار دارند این ذکاوت و خلاقیت بی مثال را باید ستود و گسترش داد!
- اما اصل آزادی و احترام به بیان دیگران را نباید فراموش کرد. دایره ی کاربری فیس بوک همان بود که در ابتدای کار گردانندگان آن در اختیار عموم گذاشتند.حال که ما کاربری اش را تغییر داده ایم سطح انتظارمان را باید متعادل نگاه داریم و به آن ها که تنها برای نک زدن به اخبار زندگی روزمره ی هم، و من و شما می آیند و به صفحه های هم سرک می کشند و جز گپ و گفت سبک امریکایی چیزی ندارند که بگویند هم احترام بگذاریم.به آنانی هم که صحنه ی فیس بوک را بسیار جدی تر از آن چه هست جدی می گیرند و آن را به میدان کارزار سیاسی تبدیل کرده اند اجازه دهیم به راه خود روند! حالا که ما جز نق و نقد دیگران نمی دانیم چرا اجازه ندهیم هر چه دل تنگشان می خواهد بگویند!
- مقاومت در برابر فیس بوک و گسترش آن، تا زمانی که مورد اقبال عمومی است کاری بیهوده است.درست مثل مقاومت مطبوعات در برابر تارنما های دنیای مجازی. بوی کاغذ روزنامه تازه را نمی شد با هیچ چیز عوض کرد.اما شد! روزنامه های کاغذی همچنان هستند ولی با مخاطبانی که هر روز بر سن شان اضافه می شود واز تعدادشان کم!
- وبلاگ ها و وبلاگ نویس ها هم در چنین موقعیتی چاره ای جز پذیرش فیس بوک ندارند.هر چند بخواهند بگویند عمر فیس بوک هم همین پنج روز و شش باشد!

از حلقه ی گفت و گو در این باره:
پارسا صائبی در: پارسانوشت 
آرش بهمنی : مرثیه های خاک
 مریم اقدمی:    مریم اینا
مسعود برجیان: پیام ایرانیان