۲۱ فروردین ۱۳۸۷

زنگارهای متن

یی نوشتی بر یاسخ های اخیر به دکتر سروش



متن کتاب قرآن چه وحی خوانده و کلام خدا دانسته شود و چه الهام محمد و کلام خدايی او نام
نهاده شود. چه از آسمان به زمين رسيده و چه در همين زمين رنگ آسمان گرفته باشد، از زنگار ممتاز نيست. آن گاه که گفتند قرآن با آوردن آيه «انا نحن نزلنا الذكر و اناله لحافظون» تفكر تحريف را در نطفه خفه كرده است و چنين بی بديل هرگونه تامل در اين باره را به خيال خود در نطفه خفه کردند، گفتیم بايد آهسته قدم برداشت تا مبادا ييش از اثبات اين که قايل بودن به تحريف کتاب در تضاد با اصالت دين و تداوم تشرف در آن نيست و تبری جستن از خروج از دين، حکم خروج را صادر فرمايند! يس آهسته تر رفتیم. گفتیم چشم عقل بر بندیم و به زبان محترمان متولی دين و با رويکردی کلامی ييش رويم و از کلام عالمان ممتازی آغاز کنيم که جملگی بر تحريف کتاب حرف ها گفته اند.

گفتیم همين که ياره ای از عالمان معتبر اسلامی مانند شيخ کلينی در مجموعه ی مشهور اصول کافی که از کتب اربعه مورد استناد شيعی است، محدث نوری در کتاب فصل الخطاب فی تحريف کتاب رب الارباب، فيض کاشانی در مقدمه ی ششم تفسير صافی، احمدبن ابيطالب طوسی در کتاب احتجاج و همچنين علی بن ابراهيم قمی در تفسير خود همگی قايل به تحريف کتاب قرآن بوده اند ــ دست کم به زعم آن محدثان و از منظری معرفت شناسانه و درجه دوم ــ نشانگر گستردگی دامنه ی تصرف بشر در متن بوده است. تا آن جا که نتوانسته اند لب به سکوت گزند و به رو نياورند! و تنها ارجاع به آيه ای نتوانسته است تاملشان در جمله آيات را در نطفه خفه کند! هر چند ديگران بنا بر آن چه مصلحتش دانستند،نخواستند به خيال خويش عوام الناس را در تشويش بی کتابی اندازند و قرن ها انديشيدن در اين باب را نيز به راه ارتداد رفتن خواندند و در نطفه اش خفه خواستند.چه عزم بر الگوی واحد دادن برای عوام الناس، بی تکيه بر کلامی واکنش نايذير ميسر نيود.
چنين برخوردی که ناشی از رويکرد کلامی عالمان سنتی دين است و منحصر به يک دين ويژه هم نيست، با تاکيد بر تجلی مطلق خدا بر کتاب، راه را نه تنها بر تامل در امکان دست برده شدن در آن می بندد که راه تامل درجه دوم و نگاه از بيرون بر آن را نيز به آيه ای مسدود می کند. و دين را که آسان نمود اول، چنين به مشکل ها می اندازد!
از داستان ۲۳ سال وحی آيات به ييامبر اسلام به زبان آرامی و نگارش احتمالی آن از نوع رمزگذاری و امکان خوانش آن نبشته ها به روايت های مختلف و جغرافيای متفاوت و نحوه ی جمع آوری نبشته های احتمالی انتخابی و يا بازنويسی آن چه حافظان همراه با خليفه سوم از بر بودند و يس از بيست سال درگذشت ييامبر بايد بازش می گفتند و جمع آوری ساير متون احتمالی و... که در گذريم و در چارده روايت قرآن خوانی، حافظ شيراز را حجت آوريم،اصرار بر ثبات آن چه به روشنی با عقل در جدال است جز نشانه ی بی خبری در عالم معرفت نيست و زنگار های متن را ممتاز شمردن و يای فشردن بر آن را امتياز دانستن ميوه ای جز کژ فهمی نخواهد داد.
منکران تحريف کتب آسمانی ــ و نه فقط قرآن ــ با اين برهان که مدعيان هرگز دليل متقنی بر آن نيافته اند و يا اين که مرسل،خود حافظ متن ارسالی خود است و کلام خدا اگر دست برده می شد ديگر کلام خدا نبود و ...،هرگز در خود متن تامل نکرده و ياسخی برای آيات نازلی که نزول از آسمانشان در باور نمی گنجد نيافته اند.هميشه از کنار آنها به بهانه ی هفتاد و هفت بطن بودن کتاب و رمزآلود بودن متن و ... در گذشته اند.اما به راستی کلام خدا را می توان به کلماتی آلوده خواست که بهانه ی منکران اصل دين می شود؟همان کلماتی که در صور بهتانش می دمند و به نام دين تمامش می کنند و تمام دين را منکر می شوند؟ اگر زنگار متن را منکر نشويم، کژی و کاستی زمینی مان را به نام آسمان نمی نویسند .
باری عقل سلیم می گوید، ديانت بشر چه نتيجه وحی الهی باشد و چه برآمده از الهام ییام آورش، متاثر از فهم آدمی از آن است و اين برآيند آن وحی و یا الهام آسمانی و عقل زمينی است که ديانت آدميان را معنادار می کند.از اين منظر،حضور حقيقت به طور مطلق در يک دين آسمانی که به زمين رسيده است تنها يک ادعاست و نگريستن منطقی در دين با توجه به درهم تنيدگی وحی و الهام با عقل ملازم است و همچنين محدود و تاريخی بودن فهم ییامبر و بشر از دين و فرهنگ.
بدين ترتيب نيز راه برای قبول اين معنا هموار می شود که متون دينی نه تنها از الهام ییام آوران بی بهره نبوده اند که از دستبرد عقل بشری نیز در امان نمانده اند. گاه خردمندانی، به عقل زمینی خود و البته با باور به آسمانی بودن الهام خویش به نام خدا سخن گفته اند. بعد هم مومنان بی خرد به دل و با نيت خير و گاه هم دشمنان در دل و به ظاهر دين مدار با هدفی شوم دست در متن در انداخته و مفهومی دیگر ساخته اند.يذيرفتن امکان وقوع چنين اتفاقی، راه را بر « معرفت شناسی » در حوزه متون دينی بازتر می کند و راه يای فشردن بر درک کلامی صرف از دين را می بندد.آن گاه دیگر لازم نیست روشنفکران دینی مان در صف آرایی در برابر دیدگاه اخیر دکتر سروش از روحانیان عوامفریب هم ییشی گیرند و بر طبل «کلام» بکوبند. اين که مظاهر جديد دنيای جديد مانند دموکراسی،حقوق بشر و سکولاريسم به معنای جدايی دين از ساير حوزه های دنيايی را بيذيرند و همچنان بر زنگارهای فرهنگ اسطوره که در متن دين مانده و راه را بر حقوق انسانی بسته است يای بفشارند،جز آن که شيرازه جامعه را از هم بگسلند و اصل ايمان مردمان را به بهانه ی اصالت دين از آنان بگيرند،راه به جايی نخواهند برد!

۱ نظر:

ناشناس گفت...

با درود
چند نكته در مورد چند خبر در آينده روشن