پیشنهاد من برای یادداشت این نوبت حلقه، "آسیب شناسی زبان در رسانه های فارسی" بود.دوستان گفتند عنوان بسیار کلی است و یک پژوهش جدی اکادمیک می طلبد.قرار شد ببینیم "روزنامه نگاران ما فارسی را از کجا می آموزند؟".حال که آمدم چیزکی بنویسم دیدم چه سخت است در این باره نوشتن!مرا بگو می خواستم آسیب شناسی هم بکنم! تازه، کار گل بیش از این چند خطی هم که می بینید رخصت نوشتنم نداد! بهتر آن است بروید همین پایین صفحه سیبستان و از سیب های مهدی بچینید.من که مشتاقانه منتظر یادداشت دوم اش هستم!
........................................................
_ زمانی نه چندان دور، زبان رسانه های فارسی، می توانست زبان معیار باشد. یک رسانه ی حرفه ای سعی می کرد زبان نه چندان فاخر اما ساده اش به دور از هر ایراد دستوری ،آوایی، صرفی، نحوی و معنایی و عناصر قاموسی باشد. ویرایش یک متن از خود متن هم مهم تر بود و ویرایشگر، گاه یک سر و گردن از نویسنده ی متن بالاتر می نمود. درست می نوشتند و درست می خواندند. اگر اشتباهی در نوشتاری رخ می داد پوزش می خواستند و متنی را اگر نادرست می خواندند از شنونده عذرخواهی می کردند. اصلا امکان نداشت متنی بدون ویرایش و بازخوانی و چند بارخوانی منتشر شود. متن های رادیویی و تلویزیونی، ترجمه ها و دوبله ها، همه از چند صافی می گذشتند تا شنیده شوند. تو گویی مخاطب را دانش آموخته ی زبان و ادبیات فارسی بپندارند! اشتباهی اگر رخ می داد به چشم می آمد، چون کمتر رخ می داد! امروز اما، اگر متنی بدون اشتباه بخوانی و بشنوی به چشمت می آید! اشتباه آن قدر زیاد شده که دیگر کسی عذرخواهی نمی کند!
_ شوربختانه این زبان،یعنی "زبان رسانه" هر چند دیگر نمی تواند چون گذشته معیار خوبی باشد اما با توجه به این که رسانه های ما با بخش بزرگی از مردم سخن میگویند همچنان الگوی زبانی آنان هستند. از سوی دیگر چون آموزش زبان فارسی در دوره های آموزش دبیرستان و به ویژه دانشگاهی از اهمیت کافی برخوردار نیست و نه از سوی استاد و نه دانش آموختگان جدی گرفته نمی شود، همین زبان ناقص و نادرست رسانه ای تکرار می شود و تعداد مخاطبانی هم که لب به شکایت و اعتراض و تحریم می گشایند آن قدر نیست تا بتواند صاحبان و اصحاب رسانه را به خود بیاورد.
در کنار آموزش ضعیف زبان و ادبیات فارسی، بدآموزی زبان جدید رسانه های لس انجلسی و اماراتی و ... با مجریان و مترجمان و دوبلورهای غیر حرفه ای نا آشنا با حتی زبان روزمره ی فارسی را اضافه کنید. زبان عجیب و غریب شبکه های مجازی را هم که بیافزایید سه کنج مثلث این زبان پس رونده را کامل کرده اید! این سومی که دیگر این روزها غوغا می کند و هیچ کس و ناکسی هم به گردش نمی رسد! همه هم همرنگ جماعت شده اند!اگر به زبان آنان ننویسی یک چیزیت می شود!
_ اما چاره چیست؟ چاره هر چه هست دنباله روی رسانه های قدیمی تر و حرفه ای از رسانه های جدید و جوان غلط نویس و غلط خوانی نیست که ممکن است پر مخاطب هم باشند. نمونه می خواهید؟ رسانه ی حرفه ای و قدیمی بی بی سی خودمان!بی بی سی، بی بی سی نخواهد ماند اگر همچنان ادامه دهد و درست نویسان و درست خوانان را به جای غلط خوانان غلط نویس ننشاند! می شود یک صفحه از میلیون ها صفحه ی همین فیس بوق خودمان!
از حلقه ی گفت و گو:
مهدی جامی،سیبستان:
یادداشت نخست : فارسی آموزی مدرسه ندارد.
یادداشت دوم : چرا فارسی را بد می نویسیم.
شهاب الدین شیخی،نه از جنس خودم نه از جنس شما:
مهدی جامی،سیبستان:
یادداشت نخست : فارسی آموزی مدرسه ندارد.
یادداشت دوم : چرا فارسی را بد می نویسیم.
شهاب الدین شیخی،نه از جنس خودم نه از جنس شما:
فارسی را چگونه آموختم؟
داریوش محمدپور،ملکوت:
فارسی شکر... بود!
فاطمه ستوده،ابرآبی:
«شوک زده » نشوید، «عدم درستنویسی» «تقسیر» خبرنگاران نیست!
داریوش محمدپور،ملکوت:
فارسی شکر... بود!
فاطمه ستوده،ابرآبی:
«شوک زده » نشوید، «عدم درستنویسی» «تقسیر» خبرنگاران نیست!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر