۲۸ اسفند ۱۳۸۷

بی​تعارف با سخن

ظهور ناگهانی جناب سخن

خوب به ميمنت و مبارکی ف.م.سخن هم به طریقی ناگهانی پيدا شد.
خوشحالم که او سالم است و سرحال، از اينکه در اين چند روز حسابی تلاش و کار کرديم و در میان خستگی و کوفتگی فراوان و بیخوابی، تلاشهایمان بالاخره نتيجه داد خوشحال هستيم. خوشحالتريم که سخن جايی گرفتار نبوده و بلايی هم ظاهرا​ً به سرش نيامده بوده است.

اما هرطور حساب ميکنم بهتر میفهمم که چرا این خوشحالی به خاطر بی​مسوولیتی سخن به تلخی تبدیل شد. دوست صاحب قلم​مان ف.م.سخن در این مورد خیلی مغرور و بی​توجه به دیگران است و با یک عذرخواهی ساده وسط نوشته طولانی خود می​خواهد سروته همه چیز را هم بیاورد. او در ایستگاه فضایی بین​المللی هم که بوده باشد دسترسی به اینترنت داشته، گیرم این دوست عزیز نادیده سه ماه در اعماق جنگلهای آمازون یا وسط صحرای کالاهاری بوده، کاملاً​ معلوم است که دست کم او از چند روز پیش به اینترنت دسترسی داشته این را هر کسی با خواندن نوشته اخیر او میفهمد. او حتی می​توانست دو روز پیش به جای اینکه بنشیند و خروار خروار صفحات سایتهای سیاسی و وبلاگها را زیرورو کند و برای موسوی و خاتمی طرح​ بزند و اتود بکشد و با خیال راحت و فراغت بال کروبی را در حال ساز و دهل و یکدست جام باده و یکدست زلف یار تجسم کند و اندک اندک با خیال راحت کشکولش را بنویسد و کتاب آلمانی بخواند و مجلات را ورق بزند و تکمیل کند که در لحظه مناسب برگ بزند و شگفتی​سازی کند، بهتر بود یک خط تنها یک خط​ به من هم نه به اسد جان علی محمدی یا سام الدین عزیز ضیایی می​زد (که آنها بیش از بنده حسابی ناراحت و نگران بودند این وسط ما هم چند تا دیگر از دوستان را جان به سر کردیم، یکیش همان دوست میانه رو که جداً​ فکر کنم از دست من دلخور هم شد و بهش کاملاً​ حق میدهم) که: "دوستان، نگران نباشید من سالم هستم و به زودی توضیح​ خواهم داد". نمیدانم نوشتن این جمله که "دوستان من سالم هستم" و جواب دادن ایمیل ها به یک نفر و تنها یک نفر چقدر وقت می​گرفت؟ سخن جان جواب این سوال را از کی بپرسم؟ از احمدی​نژاد دروغگو بپرسم که تو صادقش می​دانی؟! یا از کروبی که قهوه خورده چرتش نگیرد؟! یا موسوی که تو او را پوپولیستی نماد سیستم کوپنی - که ناشی از جنگ بود- می​دانی؟!

اجازه بدهید که بیشتر ادامه ندهم. امیدوارم دوستان در این شب عیدی خوش و خرم باشند. سخن عزیز هم مشکلاتش برطرف شده باشد و خواننده او هستیم و البته اگر گهگاه با نوشته هایش مخالف باشیم یا از حرکت اخیر او بیزار شده باشیم، او را همچنان دوست داریم البته بی​تعارف نه مثل سابق و شخصاً خودخواهی و بی​مسوولیتی او را فراموش نخواهم کرد. با اجازه بروم بخوابم که فردا هزار کار ناتمام دارم سرکار -اگر اخراج نشده باشم - و از خستگی دارم می​میرم. ببخشید که اگر یکی دو روز نتوانم جوابتان را بدهم یا در کاری در دنیای مجازی مشارکت کنم. خیلی خسته هستم و خستگی به تنم ماند.

شادی و مهرتان افزون باد.
یارسا صائبی

۵ نظر:

ناشناس گفت...

پارساجان، راستش منهم مثل تو شدیدا از دست او عصبانیم و اینرا در پست کوتاهم سخن پیدا شد و در کامنتی برای سام نوشتم. ما ایرانیها اول باید این چیزهای کوچک را یاد بگیریم و بعد بر.یم سراغ دیگران، عیدت مبارک
در بلاگ نیوز لینک شد

ناشناس گفت...

سلام سام عزيز،

آقا ممنون هستم. نوروز و سال نو مبارک. اميدوارم که سال نو سال بهتری برای ايرانيان باشد.
از اسد جان هم ممنونم. همین الان جهت عرض ادب و تبريک سال نو خدمت خواهم رسيد. البته بايد اول خدمت آقا اسد می​رسيديم منتها لس​آنجلس به ما نزديک تر از کپنهاگ است!

سام الدين ضيائی گفت...

یارسا جان سیاسگزار بزرگواری ات... همچنین با آرزوی سالی خوش برای تو..خب آقا یه توک یا میومدی همین جا تبریک عیدتو عرض می کردی خب!!!

سام الدين ضيائی گفت...

بیلی حان، از طرف یارسا مرسی!ارادتمنمد...سال نو مبارک...

سام الدين ضيائی گفت...

خب دیگه!این به اون در! اسد جان شما تو وبلاگ من به یارسا ییغام می دی! من هم می تونم ییام خطاب به شما رو به بیلی بدم دیگه!نه؟! ها ها ها... قربان شما... و بیلی البته!