۱۴ بهمن ۱۳۸۷

سالمرگ م. آزاد

«من زاري سه تاري را شنيدم
از دورهاي دور ،
در هاي و هوي باد .

من زاري سه تاري را در باد
از كوچه‌هاي دور شنيدم
كه مي‌گريست
سروي ميان باغ
بيدي كنار جوي.



در هاي و هوي سبز گياهان پيشخوان ‌ها

از ريشه جدا ؛

مي زاري سه تاري را از كوه
و هاي هاي مردي را از دشت
مي شنيدم كه مي‌خواندند
مرد و سه تار مرد .

گاهي (( خدا خدايي
از همدلي جدايي )) را مي‌گرييدند .
ديدم كه پارسايي بر بام هاي سرد سحر ناله كرد و خواند
با زاري سه تار .



در هاي و هوي باران ديدم كه آب‌ها از چشمه‌ها تراويدند،
و گياهان دشتها روييدند .
با شور سه تار
گل‌هاي سپيد
در سايه‌‌ي بيد
رقصيدند .
آنگاه خموش ديدم
در آفتاب نگاه :
سروي ، مستي‌ست
بيدي ، سازي
و آن مست سياه
تشنه‌ي نوريست ...
و آن ساز خموش
چشمه‌ي آوازي....» م.آزاد

آخرين بار،در ایران و در مسجد نور میدان فاطمی، مراسم سالگرد شهيدان قلم مختاری و يوينده ديدمش. تکیده و شکسته. و خسته،خسته،خسته! خواستم لبخندی بر لبش بياورم تا شاید بر دلش بنشیند. کتابچه ای از يوينده را به او دادم و خواستم تا امضايش کند. خنديد و نوشت: يادمان شهيدان راه آزادی، برای آزادی... م.آزاد.
محمود مشرف آزاد از زبان خود چنين بود که گفت: روز١٨ آذر سال ١٣١٢ در اين برهوت فقر فرهنگي به دنيا آمدم . خوشبختانه پدرم اهل موسيقي بود و شعر . شوق كتاب خواندن را هم او در من برانگيخت . دوره نوجواني و جواني‌ام هنرمان بود باجنبش بزرگ ملي كردن نفت ، كه به زندگي نسل جوان آن روزگار ، عشق و آرماني فراتر از انگيزه‌هاي كوچك فردي مي‌داد، و من كه اهل فعاليت بي‌واسطه سياسي نبودم ، به فعاليت فرهنگي گرايش پيدا كردم و اولين نقدهاي ادبي‌ام ـ به همراه چند شعر ـ در يك نشريه دانش‌آموزي به چاپ رسيد .
با كودتاي ٢٨ مرداد ١٣٣٢ (( آب‌ها از آسياب افتاد )) و هر كسي به گوشه‌اي پناه برد و من در همان سال در كنكور ادبيات دانشسراي عالي تهران پذيرفته شدم .
سال ١٣٣٤ دفتر شعر (( ديار شب )) را با يادداشتي از احمد شاملو در ٣٠٠ نسخه چاپ كردم ، كه مدت‌ها از انتشارش پشيمان بودم ، چرا كه تجربه‌اي تازه در شعر در اين دفتر نيامده بود .
از ١٣٣٤ تا١٣٣٦ با شاملو در انتشار (( با مشار كوچولو )) همكار بودم ، و اين همكاري براي من فرصتي بود مغتنم .
سال ١٣٣٦ براي انجام خدمت معلمي به آبادان رفتم . اين سال‌ها فرصتي بود كه به تجربه‌هاي شعري‌ام ساماني بدهم مجموعه ” آيينه‌ها تهي‌است” حاصل اين تجربه كاري است. از ١٣٤٠ به بعد با زنده ياد سيروس طاهباز در انتشار فصل‌نامه آرش همكاري دائمي داشتم . آرش در دهه پر تحرك چهل نقش سازنده‌اي داشت .
در همين ايام مامور خدمت در كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان شدم و از آن به بعد ، به طور حرفه‌اي به ادبيات كودكان پرداختم .
کتاب های شعرش :ديار شب،آيينه‏ها تهي‏ست،قصيده بلند باد، بهار زائي آهو،با من طلوع كن،گزينه مرواريد، گل باغ آشنايي ( كليات)، بايد عاشق شده رفت .چند ترجمه و تاليف و مجموعه ای از ادبيات کودکان.
م.آزاد از ينج شاعری است که در کنار شاملو،فروغ،مصدق و نصرت رحمانی بيشتر دوستشان دارم.يادش هميشه زنده باد.

هیچ نظری موجود نیست: