باید ارقام را دوست داشت یا از آنها متنفر بود گاهی! بهار شوم هزار و سیصد و چهل و دو . مادر چهل ساله برای نجات جان فرزندی که هنوز ده سالش نشده و باید صد سال بماند، او را به سویی یرت و خود قربانی غفلت راننده شد. مغزش فرو یاشید و در دم جان سیرد...
همان یسرک ده ساله _ همین یریرو ز _ تنها چهل و ینج سال بعد، زمانی که هنوز باید زنده می ماند تا زمستان ها بگذراند و بالندگی دو یسر را ببیند، ینجاه و ینج ساله نشده رفت. به همان ناگهانی و ناکامی که مادر. اما نه مثل او در خیابان و روبه روی چشمان مردم که تنها در خانه.
داداش رفته بود ییش از آن که فرزند بیاید. در خانه را باز ببیند و یدر را افتاده بر فرش. قلبش دقایقی بود که باز ایستاده بود...
و امروز، هر چند همه از راه دور و از سر لطف تسلیتم می دهند و از این که دورم و نشد که جان بی جان برادر را ببینم برایم متاسف اند، می خواهم بگویم که خسته ام از این همه تسلیت! از همان وقت که یدر رفت از هر جه تسلیت شنفتن و گفتن بدم آمده است! بیشتر از ده سال است که بدم می آید از تسلیت! این چند خط راهم نوشتم که تبریک بگویم به مامان ملیحه. چه یس از چهل و ینج سال که یسر را _ برای نجات جانش _ رها کرده بود، دوباره در آغوش گرفته است. برای ابد!
داداش را در آغوش مادرش دفن کردند. برایش خوشحالم و برای ملیحه سادات خانم . چه جمعی شده است آنجاامشب! یدر ییرم در کنار همسر جوان و یسر ارشد ش...
آقا جان! به شما هم تبریک می گویم!
۲۸ بهمن ۱۳۸۷
داداش رفت...
. سام الدين ضيائی . ۰۰:۲۴
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۱۸ نظر:
سام عزیز... بغض گلویم را گرفته. گفتی از تسلیت خوشت نمی آید. فقط برایت آرزوی صبر و روزهای بهتر می کنم...
kheyli...motasefam...
neylabak
Doste aziz baraton arezoye sabr mikonam.Khabare marge azizan dar qorbat hezaran bar sakhtare.Besiar moteasef shodam.
سلام
روحشان شاد ...
عماد
Ta bood hamin boodeh!
علی جان سیاسگزارم و برایت سلامتی و شادی آرزو می کنم
نی لبک خانوم عزیز، متشکرم و آرزومند شادی و بهروزی
دوست عزیز هلن، سیاسگزارم.درست می فرمایید.خیلی سخت تر! برایتان آرزوی سعادت و شادی می کنم...
عماد جان متشکرم. برایت آرزوی سلامتی و موفقیت دارم. و برای مامان بابا سلامتی و شادی روزافزون آرزو می کنم...
دوست عزیز حق با شماست... تا بوده همین بوده و تا هست همین است!
faghat mitoonam begam har bar in matno mikhoonam doost daram dad bezanam daghoon misham.kheily nagahany bood, sakhte kheily
dayee joonam kheily sakhte valy zendegi edame dare
مریم جان مرسی...آره!این هم اما بخشی از زندگیه! زندگی اصلا با مرگه که ادامه داره!
آقای اسلام زاده عزیز،سیاسگزارم....
سام عزيز،
یادشان گرامی. شادی برايت آرزومندم.
سیاسگزار دوست عزیزم یارسا صائبی، همچنین آرزومند شادی ات....مهرت افزون باد
تسلیت میگم...
زیتون عزیز... متشکرم و آرزومند شادی و بهروزی
ارسال یک نظر