۹ شهریور ۱۳۸۸

سبز یعنی ریشه در خود داشتن


سبز یعنی ریشه ی سلطان زدن
بی خشونت، بی شعار مرگ باد!
با گل و مل، بی گلوله، بی دهل
سبز یعنی دشمنم هم زنده باد!


سبز یعنی قطره قطره قطره با
اجتماع قطره ها دریا شدن
سبز یعنی انتهای تشنه گی
تا ابد سیراب با دریا شدن


سبز یعنی وحدت مرغان سی
نیست جز سی مرغ کس فریاد رس
آری، آن سیمرغ را گویم که شد
خار و خس در چشم آن مسکین مگس!


سبز یعنی یک بغل تدبیر سبز
دست بند سبز در دستان یار
سبز یعنی دست در دست نگار
" سبز یعنی استقامت تا بهار"*

شهریور 1388




:* تک مصراع از مجتبی کاشانی

در روز قدس قدرت مردم را خواهید دید

این بخش از سخنان آقای کروبی که به راهپیمایی روز قدس مربوط می شود بعدا از سایت "سحام نیوز" پایگاه اطلاع رسانی حزب اعتماد ملی برداشته شد:

"شما در روز قدس نیز بار دیگر قدرت مردم را خواهید دید و متوجه می شوید که مردم از چه فکر و اندیشه ای حمایت می کنند، زیرا مردم به قول شما خودشان می فهمند و درباره آنچه روی داده است داوری می کنند."

راهپیمایی روز قدس که هر سال توسط دولت سازمان داده می شود امسال ۲۷ شهریور برگزار خواهد شد.

معترضان که دولت تا کنون از دادن مجوز رسمی برای تجمع آنها خودداری کرده و هر گونه تجمع غیررسمی آنها نیز با برخورد شدید نیروهای امنیتی روبرو شده است، معتقدند باید برای ابراز مخالفت با دولت و اعتراض به نتایج انتخابات از فرصت راهپیمایی های دولتی استفاده کرد.

ایده شرکت در راهپیمایی روز قدس توسط مخالفان از چندین روز پیش در سایت های اجتماعی همچون "فیس بوک" و "بالاترین" مطرح شده بود.

BBC

۶ شهریور ۱۳۸۸

علی‌رغم تمام فشارها، در صحنه می‌مانيم

خاتمی:در راه ادامه اصلاحات پرداخت هيچ هزينه‌ای زياد نيست .
آيا اين بود آن چهره اسلام رحمانی؟
با اين رفتارها جای دفاع از اسلام به عنوان مدافع حقوق مردم و ارزش‌های انسانی نگذاشته‌اند.


محمد خاتمی در ديدار با اعضای شورای هماهنگی جبهه اصلاحات گفت اصلاح‌طلبان بايد با قوت در صحنه حضور يافته و به فعاليت خود ادامه دهند. وی تلاش برای نسبت دادن حرکت آرام مردم در اعتراض به نتايج انتخابات به اغتشاشی که عامل بيرونی دارد را "اشتباهی بسيار بزرگ و توهمی‌ زيان‌بار وپرهزينه برای نظام" خواند. خاتمی در بخش ديگری از سخنان خود گفت: "آن چه تاکنون رخ داده از جمله برگزاری دادگاه‌های کذايی از سوی هيچ يک از علمای بزرگ دينی، نخبگان حوزه و دانشگاه و جامعه و فرهيختگان، جريان‌های مستقل سياسی و حتی افکار عمومی‌ مورد پذيرش و تأييد قرار نگرفته است و اين خود نشانگر اشتباه بزرگی است که رخ داده است." خاتمی گفت: "بايد شائبه بی‌اثر شدن رأی مردم در نظام برطرف شود.

پارلمان‌نيوز

۵ شهریور ۱۳۸۸

Madame Tussauds

۳ شهریور ۱۳۸۸

۳۰ مرداد ۱۳۸۸

۲۸ مرداد ۱۳۸۸

هر ایرانی یک رسانه!

Every Bird A King



یک رسانه برای همه ایرانیان تنها یک شعار نیست.شعر هم نیست! یک آرمان ملی است. آرمانی دست یافتنی که به هم اندیشی بیشتر بسته است. دستان هم را به هم دهیم و این اندیشه ی ملی را بیروریم و به انجام رسانیم.



National Geographic September 2009

۲۲ مرداد ۱۳۸۸

جنبش همان رسانه است

این یادداشت دوست گرانقدر، مهدی جامی را بخوانید و نظر دهید. نقدش کنید و درباره اش بنویسید. در این باره و نیاز جنبش به رسانه و ارتباط متقابل رسانه و جنبش خواهم نوشت.

یکبار نوشتم که جنبش رسانه خود را می خواهد. هنوز ندارد. هنوز در تاسیس رسانه های جدید که عمدتا هم آنلاینی است گیج می زند. دو سه طرحی هم که به دست من رسیده برای ایجاد رسانه های بزرگتر و فراگیرتر بر پایه همان روشهای قدیم طراحی شده اند (یا همین روشهای قدیم! چون امر شایع است). تسلط روشهای عادت شده در رسانه پردازی حجاب بزرگی است که کنار زدن آن آسان نیست. قصد نقد این رسانه ها را ندارم. اینجا ندارم اما شاید بزودی در باره آنها نوشتم. رسانه موضوعی مهم است. مهم چیست بنیادین است. زیرا جنبش همان رسانه است.

آری جنبش همان رسانه است. نمی خواهم از یک یک یک شروع کنم که این داستان را به اندازه یک کتاب می توان تفصیل داد اما خوب است اشاره کنم که تغییر جهان دین مثلا که از تغییرات بزرگ در تاریخ است وقتی اتفاق افتاد که دین خطاب جایش را به دین کتاب داد. یعنی رسانه اش عوض شد. با یک جهش زمانی به مشروطه بیاییم و قرن گذشته. مشروطه رسانه اش خواندن بود. انقلاب اسلامی رسانه اش نوشتن بود و جنبش جدید با دوسویه شدن نوشتار شکل گرفت.

در مشروطه روزنامه خوانی نقشی مهم داشت. روزنامه البته رسانه مشروطه بود اما وقتی مردم بی سواد باشند روزنامه چگونه می تواند رسانه شود؟ این روزنامه خوانی بود که رسانه شد. یعنی افراد باسواد روزنامه را در جمع های مختلف برای مردم بی سواد می خواندند. محتوای این رسانه جدید و مفاهیمی که روزنامه با خود می اورد معنای جنبش مشروطه را می ساخت. روزنامه آغاز عصر آدم حساب کردن رعایا و تبدیل شدن آنها به شهروند بود. همین روزنامه بود که تکتولوژی چاپ را هم همزمان متحول می کرد یا این تحول را بومی می کرد. نظام رسانه ای از خط و دستنویس به حروفچینی و چاپخانه تغییر می یافت. برای همین روزنامه با مدرسه های جدید همراه بود و هر دو یکدیگر را تقویت می کردند. مدرسه و روزنامه هر دو از یک چیز خبر می دادند و آن آغاز سوادناک شدن همگان بود. روزنامه رسانه عصر باسوادی عمومی بود. مدرسه هم همان را دنبال می کرد.

در انقلاب سی سال پیش به همت بزرگانی مانند شریعتی و آل احمد و موج نویسندگان و دانشجویان و شاعران انقلابی و سیاسی و آرمانخواه نوشتن به رسانه تبدیل شد. اینجا دیگر مساله سواد عمومی حل شده بود. انقلاب 57 انقلاب باسوادها بود انقلاب تحصیلکرده ها بود. انقلاب کسانی بود که قلم برایشان به توتم تبدیل شده بود. قلم احترامی عظیم یافت. صاحب قلم بودن اعتبار بود. آل احمد جلال آل قلم خوانده می شد.

انقلاب 57 عصر شکوفایی کتاب بود. مقدمه اش هم کتاب بود و نتیجه اش هم کتاب بود. برای نسل من بوی کتاب نو و ممنوع و جلدسفید و آنچه در خرید و نگهداری و خواندن و بالیدن با آن تجربه می کردیم دوباره تکرار نخواهد شد. رسانه کتاب از زیر نگاه تیز و تند ماموران سانسور می گذشت و منتشر می شد و با صد گونه روش توزیع می شد و خریده می شد تا خوانده و بازخوانده شود. نظام مردمی رسانه کتاب چنان هوشمندانه رفتار می کرد که نظام شاهی را مستاصل کرده بود. میان ما و فروشندگان کدهای پنهان وجود داشت. نظامی از کدها و نشانه های تازه حاکم شده بود که بر اساس آن حرف هم را می فهمیدیم. کتاب رد و بدل می شد. پیام رد و بدل می شد.

تحول واقعی همیشه چنین است. راه خود را از میان هزاران مشکل که با دید عادی قابل گذر نیست پیدا می کند. زیرا این عادی نیست. عادت نیست. ماورای عادت است. خارق عادت است. خلاقیت است. نظامهای امنیتی و پلیسی همیشه رو به گذشته دارند. وقتی اتفاق افتاد در آیین نامه شان وارد می کنند که با آن چگونه باید برخورد کرد. اما آینده سرشار از ابداع است. آنها همیشه عقب می مانند. جنبش همیشه تیزروتر و چابک تر و پر انرژی تر و خلاق تر است. برای همین هم هست که غلبه می کند و آن نظام ها را با همه هیبت شان کنار می زند و به راه خود ادامه می دهد.

حالا جنبش تازه ای پیدا شده است. جنبشی که نتیجه یک حرکت آرام ده پانزده ساله و یک حرکت پرشتاب چند ماهه است. نطفه جنبش با ورود اینترنت بسته شد. حالا بزرگ شده و قد کشیده است. می گوید هر شهروندی یک رسانه است. حالا نوشتار دوسویه است. نویسنده خواننده هم هست. خواننده نویسنده هم هست. حوزه رسانه وسیع شده است. مالکیت رسانه عمومی شده است. هر کسی با یک دوربین عکاسی با یک موبایل با یک هندی-کم رسانه پرداز و خبرساز است. عصر مالکیت انحصاری دولت بر رسانه گذشته است. این معناهای بسیار دارد. جنبش به صدزبان دارد می گوید که رسانه تازه ای است. جنبش تازه ای است.

جنبش کنونی رسانه خود را باید با الهام از تغییر بزرگی که در رساندن پیام صورت گرفته بسازد. رسانه پیام است و در ان هم صورت معتبر است و هم محتوا. پیام امروز همان پیام دیروز نیست. رسانه امروز هم همان رسانه دیروز نمی تواند باشد. طرح نو باید ریخت. طرحی که تنوع جنبش را نمایندگی کند. طرحی که شهروند در آن محوریت داشته باشد. طرحی که دوسویه بودن را به رسمیت بشناسد. این را هم قدیمی ترهای رسانه ای باید بسرعت بازشناسند و در طرح های رسانه ای خود به کار زنند هم سیاستمداران آن را بشناسند و به جا آورند. زیرا وقتی رسانه تغییر کرده باشد ناگزیر و حتمی است که سیاست و دولت هم تغییر می کند. به عقل و تدبیر و راه شناسی یا به جبر موجی که سیل می شود. قدرتی نمی شناسم که بتواند در برابر تغییر رسانه و پیام با همان روشهای قدیم و پیام های کهنه به حیات ادامه دهد. این بوی کهنگی که ما را آزار می دهد و شنیدن حرف و خبری که دیگر به یاوه نزدیکتر است ناشی از همین نیاز عمومی به ساختن رسانه ای است که امروز را نمایندگی کند و پیام امروز را. رواج دروغ در رسانه های رو به زوال هم نشانگر کور شدن صاحبان رسانه برای تشخیص راه از چاه است. آنها در فقر اندیشگی و رسانگی خود چون راهی به پیام نو و راست و واقعی نمی برند چیزی برایشان جز دروغ نمی ماند. دروغی که مثل زباله از پشت بام بر سر پیام آور خالی کنند. یا سنگی که پرتاب می کنند تا چشمی و دندانی را هدف بگیرد. آنها تبدیل به سنگ اندازان به پیام آوران جدید می شوند. سنگی که ممکن است دندان ایشان را بشکند اما پیام را نمی تواند شکست. پیام پیام است ولو از دهانی با دندان شکسته شنیده شود.
سیبستان

۲۱ مرداد ۱۳۸۸

تجاوز

۲۰ مرداد ۱۳۸۸

ییشنهاد تحصن نخبگان

به‌ نظر می رسد هنوز هم با توجه به یاس شدید و بی اعتمادی مردم به نظام و بدتر از آن بدبینی و خشم بی بازگشت آنان نسبت به رهبر کنونی نظام و فقیهان حامی اش و ناامیدی به استقامت رهبران جنبش سبز و تردید در تداوم وفاداری شجاعانه شان به ملت، تنها راه پرهیز از خشونت، وادار کردن حکومت به مراجعه دوباره به آرای مستقیم آنان از سوی رهبران جنبش و نخبگان مورد عتاب رهبری است. اما با توجه به زیر بار نرفتن رهبر که خود را به نابینایی و ناشنوایی زده است. نه توصیه ی دوستان قدیم را می شنود و نه جنبش سبز ملت را می بیند، در چنین وضعیتی تنها راه رسیدن به اهداف برگزاری چنان انتخاباتی فشار بیشتر بر او و کاری عملی مثل تحصن همگانی این رهبران و نخبگان اعم از همگامان هنوز به زندان نیافتاده ی اصلاح طلب و حتی اصولگرای میانه روی آنان از خاتمی و هاشمی تا ناطق نوری، مراجع تقلید، اعضای برجسته ی روحانیون مبارز، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، ملی مذهبی ها و جبهه مشارکت و دفتر تحکیم و سایر گروه ها و سندیکاهای دانشجویی و کارگری و روزنامه نگاری و اساتید دانشگاه ها و... تا اعلام تضمین لغو نظارت استصوابی و اجازه ی برگزاری انتخابات مجلس خبرگان تنها راه واقع بینانه ی رهبران متعهد به جمهوری اسلامی جنبش سبز است.
کمترین نتیجه ی چنین فشار حداکثری می تواند رسیدن به درخواست حداقلی برگزاری مجدد انتخابات ریاست جمهوری باشد. هرچند رسیدن به درخواست های اولیه تحصن نیز در صورت سنگینی وزن شرکت کنندگان در تحصن بعید نیست. بهتر آن است تا وقت باقی است و ملت صبور با الله اکبرهایشان به این رهبران وفادار مانده اند، آنان نیز وفای به عهد کنند و تا آخر با آنان بایستند. این آخر، همانا ایستادن در برابر زورگویی رهبری است و نه عقب نشستن هر روزه از مواضع ییشین. اگر نگران ریختن مردم به خیابان ها و ریختن دوباره ی خون آنانند راه همان است که ییشنهاد شد! به نظر می رسد کوتاه آمدن از برگزاری مراسمی مثل نماز جمعه به بهانه ی یرهیز از خشونت با همه ی درستی و واقع بینی اش شاید لازم، اما کافی نیست.
رهبران چه بخواهند و چه نخواهند جنبش سبز ملت نشان داد که هر چند ترجیح می دهد زیر بیرق رهبران به مبارزه بایستد، اما بی رهبران نیز بر جا نمی نشیند! تحصن رهبران و نخبگان به شرحی که ییشنهاد شد اتمام حجتی خواهد بود که مسئولیت های بعدی مقاومت رهبر در برابر حق خواهی جنبش سبز و خشونت های ناگزیر بعدی را تماما متوجه وی خواهد کرد.

۱۷ مرداد ۱۳۸۸

خیلی خیلی زود !



قدرت مندان مطلق خواه همیشه فکر می کنند قدرت چون به دست دیگران افتاد،تباهی می آورد و تا در دست آنان است همه چیز رو به ییش است! اما نمی دانند این آنان نیستند که بر قدرت سوارند و قدرت مطلقه همه جا یک منطق دارد و آن سوار بودنش بر آدمی است. با این سواری گرفتن از آدمی، وی را با حریص کردن نسبت به خود، به عقل بی اعتنا می کند و این بی اعتنایی بدانجا می انجامد که باید. ( نباید!)
این روزها خیلی بیشتر از آنکه به روزهای آخر حکومت یهلوی و ابراز ندامت شاه و خروج بخردانه
وی از ایران فکر کنم رفتار لجوجانه ی خامنه ای مرا به یاد روزهای آخر صدام حسین می اندازد. گفته اند صدام بی ابراز ندامتی، قرآن در دست یای چوبه ی دار رفت و با چشمان باز « خیلی خیلی زود مرد »*! نخستین ییام اعدام شتابزده ی صدام اما ــ بی آن که بخواهیم از غیر انسانی دانستن نفس تراژیک اعدام بگوییم ــ، هشداری است که سرانجام گریبان قدرتمندان مطلقه کوچک و بزرگ را خواهد گرفت. چه در لباس فاخر نظامی،چه با ییراهن و کراوات تکنوکراسی و چه ملبس به لباس به ظاهر مقدس روحانیت. چه شاهین قدرت مطلقه ی این قدرت مند از شیطان فرمان گیرد و چه خود را منسوب به قدرت باری بداند، « خیلی خیلی زود [ خواهد ] مرد!»

*موافاک الربیعی یس از مشاهده ی مراسم اعدام

۱۳ مرداد ۱۳۸۸

علیرضا شهید ۱۲ ساله

پیکر بی جان علیرضا، کودک دوازده ساله ای که بر اثر اصابت باتوم به سرش، دچار ضربه ی مغزی شده و جان خود را از دست داد، روز گذشته تحویل خانواده گردید ...

یک کودک دوازده ساله، روز پنجشنبه ی گذشته در بهشت زهرا به صف جان باختگان جنبش مردمی پیوسته است.بنابر گزارش ها، پنجشنبه گذشته علیرضا همراه با پدرش برای شرکت در چهلم شهدای سرکوب اخیر به بهشت زهرا رفته بوده است. در هنگام بازگشت، لحظه ای دست علیرضا از دست پدرش جدا می شود، در این هنگام دست او از زندگی نیز کوتاه می شود.
علیرضا بر اثر اصابت ضربه ی باتوم به سرش دچار خونریزی مغزی شده و به شهادت رسید. او فقط ۱۲ سال سن داشت.
خانواده علیرضا بعد از ۴ روز، بالاخره روز دوشنبه توانستند جنازه او را از پزشک قانونی تحویل بگیرند.
اخبار روز

۱۲ مرداد ۱۳۸۸

صدای جنبش را شنیده! خوب هم شنیده!

با سخنان مراسم تنفیذ خامنه ای با آن قیافه ی عبوس و جمله ی خنده دار " انتخابات برخی خواص را مردود کرد"معلوم شد صدای جنبش را خوب شنیده ،اما نفهمیده و فقط مانده آن را درک کند! حالا کی بیاید و تا فرصت فرار فرا نرسیده، مثل شاه به غلط کردن بیافتد و فرصت بخواهد خدا می داند!

کاش آن خواص هم قدر این مردودی را بدانند و از تک ماده و یا خدای ناکرده امتحانات شهریور ماه استفاده نکنند که آن گاه در آزمون ملت مردود خواهند بود!

من صدای انقلاب شما را شنیدم



حضور خامنه ای در برابر دوربین و اعلام شنیدن جنبش سبز ملت ایران غیر قابل تصور هم نیست.اما به نظر شما ادبیات خامنه ای در چنین روزی چه اندازه با ادبیات شاه تفاوت خواهد داشت؟

۱۱ مرداد ۱۳۸۸

بهانه تراشی برای سکوت و بی تفاوتی، کار چندان دشواری نیست.

وقتی فرزندان دلیر ایران زمین را قتل عام می کنند، وقتی گروه دیگری را در سلول های انفرادی قرون وسطایی شکنجه می کنند، آیا وظیفه ی اخلاقی ایرانیان مقیم خارج حکم نمی کند که جنایت کاران را به دادگاه های بین المللی بکشانند؟ آیا سکوت در برابر جنایت، مشارکت در جنایت نیست؟


پرونده ی "جنایت علیه بشریت" زمامداران جمهوری اسلامی را باید به طور جدی دنبال کرد و
آنان را به پای میز عدالت کشاند و داد مردم ایران را از آنها ستاند. برای این منظور اگر چه نیازمند شواهد و مدارک سال های پس از 2002 هستیم، که باید به کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل تحویل داده شوند، اما امضای هر ایرانی در پای متنی که به همین منظور تهیه شده است، نه تنها بر تعداد شاکیان می افزاید، بلکه نهادهای بین المللی را به انبوه ایرانیان ستم دیده مواجه می سازد که به راحتی نمی توان نادیده شان گرفت. هر کس که با خواندن متن کیفرخواست بیدادگاه سلطان و دیدن تصاویر بازداشت شدگان دچار عذاب وجدان شده است، حداقل کاری که می تواند انجام دهد مشارکت در این پروژه ی ملی است. وقتی فرزندان دلیر ایران زمین را قتل عام می کنند، وقتی گروه دیگری را در سلول های انفرادی قرون وسطایی شکنجه می کنند، آیا وظیفه ی اخلاقی ایرانیان مقیم خارج حکم نمی کند که جنایت کاران را به دادگاه های بین المللی بکشانند؟ آیا سکوت در برابر جنایت، مشارکت در جنایت نیست؟ موسوی، خاتمی، و دیگران رویدادهای پس از انتخابات را جنایت و فاجعه خوانده اند. آفرینش چنان فجایعی از سلطان و مریدانش عجیب نیست، فاجعه ی بزرگ تر آن است که بسیاری از افراد این جنایات را می بینند و سکوت می کنند. یکی از سیاست های علی خامنه ای این بود که رذیلت های اخلاقی را به فضیلت تبدیل کرده است. سکوت در برابر شکنجه و جنایت، و حالت عدم اطلاع به خود گرفتن، بخش مهمی از رذیلتی است که متأسفانه میان ما فراگیر شده است. بهانه تراشی برای سکوت و بی تفاوتی، کار چندان دشواری نیست. آری دستگاه سرکوب علی خامنه ای اکثر ما را......
اکبر گنجی
با این رژیم چه باید کرد؟

از دادگاهی که همه چيزش تقلبی است انتظار دارند عدم وقوع تقلب در انتخابات را اثبات کند.

بسم الله الرحمن الرحيم

می‌گويند فرزندان انقلاب در دادگاهی که ديروز تشکيل شده بود به ارتباط با بيگانه و برنامه‌ريزی برای ساقط کردن نظام جمهوری اسلامی اعتراف کرده‌اند. اينجانب در سخنان آنان دقيق شدم و در حقيقت آن چنين چيزی نيافتم، بلکه شنيدم که با ناله‌ای عميق از سرگذشت دردناک خود در اين پنجاه روز می گفتند؛ انسان‌هايی له شده که ممکن بود به هرچيز ديگری هم که به آن الزام شود اقرار کنند به راستی چه چيز ديگری جز داستان رنج‌هايی که کشيده‌اند ممکن است بگويند. می‌گفتند محسن روح‌الامينی حق داشت که شهيد شد. می گفتند که اگر ۵۰ روز ايستادگی نکرده بوديم اين نمايش هفته‌ها پيش برگزار می‌شد. می‌‌گفتند هرچه را که به آنان می‌گفتند تا گفته باشند که اينها حرف‌های ما نيست.
دندان شکنجه‌گران واعتراف‌گيران ديگر به استخوان مردم رسيده است تا جايی که اينک از ميان کسانی قربانی می‌گيرند که خدمات بزرگ به کشور و نظام در کارنامه دارند و به تهديد ديگرانی سرگرمند که در نشو و نمای اين نهضت و تاسيس نظام برخاسته‌ از آن برجسته‌ترين نقش‌ها را بر عهده داشته‌اند. آيا کسانی را که آرزوی شهادت در راه نورانی انقلاب اسلامی داشته‌اند به چيزی کمتر از آن تهديد می‌کنيد؟ يا پس از به مسلخ بردن جمهوريت نظام، اسلاميت و آبروی آن را هم با اين بی‌آبرويی‌ها هدف گرفته‌ايد؟ تنها داوری قطعی وجدان بشری از مشاهدة دادگاه‌هايی اينچنين فرمايشی سقوط اخلاقی و بی‌اعتباری صحنه‌گردانان آن است.
صحنه‌هايی که ديديم و ديديد جز تدارکی ناشيانه برای شروع به کار دولت دهم نيست. از دادگاهی که همه چيزش تقلبی است انتظار دارند عدم وقوع تقلب در انتخابات را اثبات کند. اگر شما اهل تقلب نيستيد آن را در رعايت ظواهر اوليه يک دادرسی قضايی به نمايش بگذاريد. با دادخواستی سبک، با طرح مطالبی بی‌ربط، با استناد به کتاب‌هايی که به خروار خمير می‌شوند، با تکيه بر گزارش خبرنگارانی که نامشان را هم کسی نشنيده است و با استناد به اعتراف‌هايی که رنگ شکنجه‌های قرون وسطايی از آن هويداست انتظار دارند ملت را به چه چيز قانع کنند؟ آيا نخوانده‌اند که پيامبر اکرم (ص) فرمود برای کسی که بعد از شکنجه اقرار کند حدی نيست يا کسی که در زندان يا قيد و بند باشد و او را تهديد کرده باشند اقراری برای او نيست (الغدير جلد ششم).
مردم ما با فرزندان خود که ديشب پس از ۵۰ روز بی‌خبری چهرةشان را ديدند احساس همدردی می‌کنند. برادران ما! غمگين نباشيد. بدانيد که مردم وضعيت شما را درک می‌کنند و می‌دانند که حفظ جان شما واجب‌تر از هر چيز ديگر است. زود خواهد بود که ملت محاکمه مرتکبين اين فجايع را شاهد باشد و بازجويان و شکنجه‌گرانی که اين‌گونه با جان و آبروی او بازی می‌کنند بشناسد.
وَلَوْ یُؤَاخِذُ اللّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِم مَّا تَرَکَ عَلَیْهَا مِن دَآبَّةٍ وَلَکِن یُؤَخِّرُهُمْ إلَی أَجَلٍ مُّسَمًّی فَإِذَا جَاء أَجَلُهُمْ لاَ یَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلاَ یَسْتَقْدِمُونَ
و اگر خداوند مردم را به [سزای] ستمشان مؤاخذه می‏کرد جنبنده‏ای بر روی زمين باقی نمی‏گذاشت ليکن [کيفر] آنان را تا وقتی معين بازپس می‏اندازد و چون اجلشان فرا رسد ساعتی آن را پس و پيش نمی‏توانند افکنند .

ميرحسين موسوی

شجاعت می‌خواهدکسی از مقامات سابق و وابستگان نظام بگوید: عذر می‌خواهم، نمی‌آیم!

چه کسانی ننگ حضور در تنفیذ کودتا را می‌پذیرند؟
فردا صبح که آغاز شود، قرار است مراسم تنفیذ رییس دولت کودتا برگزار شود؛ کسی که مشروعیت خود را نه از رای مردم، که از تقلب گرفته است.



فردا یوم‌الفصل است؛ روز جدایی. روزی که همه‌ی چهره‌های ملی و همه‌ی مسئولان قبلی و فعلی که در این پنجاه روز سکوت کرده‌اند، باید انتخاب کنند: طرف کودتا بایستند و در بار عام بیت رهبری شرکت کنند یا سمت مردم را بگیرند و ولو بدون هیچ اظهار نظری، با عدم حضورشان، اعتراض خود را فریاد کنند. این دومی رویکردی بود که سید حسن خمینی هفته پیش انتخاب کرد و اگر نتوانست مانند هاشمی به صراحت در مقابل کودتاچیان بایستد، به عنوان پیگیری کارهای خود از کشور رفت و از امکان شرکت در مراسم ننگین تنفیذ نیز خود را خلاص کرد.


البته شاید با توجه به اتفاقات هفته‌های گذشته و تیرگی روابط رهبر و احمدی‌نژاد و انتقاداتی که از وی می‌شد، برخی گمان می‌بردند که مراسم تنفیذ محمود احمدی‌نژاد اساسا برگزار نشود یا لااقل به تاخیر بیفتند. اما با پخش اعترافات ساختگی و خنده‌دار فعالان سیاسی اصلاح‌طلب که گویا بخشی از سناریوی جناح کودتا برای برگزاری مراسم تنفیذ بود، بر همگان روشن شد که روز دوشنبه مراسم تنفیذ رئیس دولت اقتدارگرایان توسط کسی که که رابطه‌اش با او را رابطه‌ی پدر و پسری خوانده است، برگزار خواهد شد و تصویر کریه دست‌بوسی و واقعیت قبیح دست‌نشاندگی باز هم در برابر چشمان همگان قرار خواهد گرفت.



حال فردا چشمان نگران ملت منتظر است تا ببینند چه کسانی می‌خواهند در این مراسم حاضر شوند. طبق اخبار موجود، به طور قطع سید محمد خاتمی در این مراسم حاضر نخواهد شد. هاشمی رفسنجانی هم با توجه به نمازجمعه‌ی 26 تیر، تقریبا قطعی است که نخواهد رفت، و سید حسن خمینی نیز که ایران را ترک کرده است. اما به‌جز این سه نفر و دیگر کسانی که تاکنون به صراحت درباره‌ی کودتای انتخاباتی و نامشروع بودن دولت موضع گرفته‌اند، از موضع دیگران هنوز خبری قطعی در دست نیست.



به خصوص درباره‌ی چهره‌های شاخصی که از احمدی‌نژاد زخم‌خورده‌اند یا گرایش نصفه و نیمه‌ای به سمت ملت داشته‌اند، این سؤال مطرح است که تا هشت صبح فردا چه انتخابی خواهند کرد؛ سمت ملت یا جانب کودتا؟ اعضای طیف نزدیک به هاشمی در مجلس خبرگان؛ اعضای غیر وابسته به دولت در مجمع تشخیص مصلحت، نمایندگان اقلیت و مستقل از دولت در مجلس که ظاهرا هنوز مردد مانده‌اند؛ اعضای اصلاح‌طلب یا منتقد دولت در شورای شهر تهران و نهادهای رسمی غیردولتی؛ چهره‌هایی مثل هاشمی شاهرودی که صحبت رفتنش به قم است، ناطق نوری که در مناظره‌ها متهم شد و گفته‌اند ممکن است تهران نماند، حسن روحانی که احمدی‌نژاد تا توانست مفتضحش کرد، دری نجف‌آبادی که این روزها زیردستانش هم از احمدی‌نژاد بیشتر حرف‌شنوی دارند تا از او، محسن رضایی که حضور احمدی‌نژاد در دولت را آغاز سقوط به پرتگاه دانست، محمدباقر قالیباف که این روزها افشاگری‌هایش علیه احمدی‌نژاد نقل مجالس است، علی لاریجانی که چنین و محمدرضا باهنر که چنان، علی مطهری که ادعای صداقتش گوش فلک را کر می‌کند، عماد افروغ که این روزها شجاع‌تر از گذشته نشان می‌دهد و ...؛ و طردشدگان از دولت نهم مثل داود دانش‌جعفری، مصطفی پورمحمدی، غلامرضا آقازاده، فرهاد رهبر، طهماسب مظاهری و حتی محسنی اژه‌ای و محمدحسین صفار هرندی؛ یا حتی اعضای دولت خاتمی که روابط خوبی با بیت رهبری نیز داشته‌اند مثل عارف، زنگنه، یونسی، مسجدجامعی و ... و همچنین سران احزاب اصلاح‌طلب یا اعتدال‌گرا مثل مجمع روحانیون، مجمع نیروهای خط امام، خانه کارگر و حزب اسلامی کار، حزب همبستگی، حزب اعتدال و توسعه، حزب توسعه و عدالت و دبیرکل آن که پدر شهید روح‌الامینی است و ... همه‌ی اینها تنها حدود 12 ساعت فرصت دارند که بیندیشند و انتخاب کنند.


بی‌شک امشب صدایی آشنا با خیلی از این نامها تماس خواهد گرفت تا مطمئن شود که آنها به مراسم فردا خواهند آمد. شجاعت می‌خواهد، قدرت نه گفتن می‌خواهد، عزت نفس و استقلال شخصیت می‌خواهد که کسی از مقامات سابق و وابستگان فعلی نظام جرئت کند و بگوید: عذر می‌خواهم، نمی‌آیم.


امشب باید کتاب نهج‌الفصاحه را گشود، از نفس قدسی پیامبر مدد گرفت، حدیث «من رأی سلطانا جائرا» را بارها خواند و به خواسته‌ی نفس، نه گفت. آیا اینها که نامشان را در بالا آوردیم، می‌توانند؟
موج سبز آزادی

۱۰ مرداد ۱۳۸۸

به یاد محمد علی ابطحی و گفت و شنفتی قدیمی با او

این طنز را در ماه های آخر فانوس نوشته بودم. به یاد ابطحی عزیز دوباره به او تقدیمش می کنم.


عبانوشت *****************

سایت شخصی گاه با عمامه ، گاه بی عمامه










آقای خاتمی وقتی به شکم من نگاه می کند



ــ دو سه روزی است كه sms بارون شدم و همه می‌پرسند نمی خواهی با یلدا بازی کنی؟ دیدم همه وبلاگ‌ها دارند يلدا بازی می‌كنند. قصد داشتم امروز در مورد مراسم قشنگ ديروز شب يلدای چلچراغ که به من هم نشان داده بودندُ بنويسم.اما اول يلدا بازی می كنم و بعد از آن در مورد چلچراغ می نویسم. اگر اشتباه نكنم بايد ۵ نكته از خودم را كه معمولاً ديگران نمی‌دانند بنويسم. كار قشنگی است به نام ۵ تن آل عبا :

۱) از بچه‌گی به طرز وحشتناكی از مارمولک می‌ترسم. يک‌بار در خانه خالی یکی از حجج اسلام امام جماعت شدم. چهار پنج مارمولک دورم را گرفته بودند. بو بردم به امامت جماعتم حسودی‌شان شده است. نفهميدم نمازم را چگونه تمام كردم. ۲) در حادثه كوی دانشگاه رفته بودم به آن‌جا سر بزنم. شيشه‌ی عقب ماشين شكست، با سرعت از محاصره بيرون رفتم، دم منزل كه رسيدم ديدم يک چاقوی بزرگ تا دسته از زیر صندلی كه نشسته بودم فرو رفته كه اگر يک ذره بيشتر فرو رفته بود ، الآن زبونم لال رفته بود یک جای دیگر!!! ۳) يک‌بار مشهد در منزل پدری در حياط نشسته بوديم زنبور هم در حياط بود.سبزی خوردن هم سر سفره بود. توی سبزی‌خوردن، يک فلفل ريز قرمز هم بود كه برداشتم اما ترسیدم تند باشد. نخوردم و گذاشتم سر جایش. هم‌زمان دست راست مبارک را به جایی بردم و خاراندم. سخت سوخت، گمان كردم كه يكی از زنبورها رفته توی نتبانم. داد می‌زدم سوخت! سوخت! ۴) خانمم را هميشه به نام فهيمه می‌شناختم. يادم نبود كه اسمش در شناسنامه فاطمه است. وقتی دیدم به این راحتی به من آخوند یک لا قبا نمی دهندش تصمیم گرفتم از راه سیاست وارد معامله شوم. نزد امام رفتم. امام بی آن که چیزی بگویم گفتند فاطمه را می خواهی؟ تعجب کردم! دور از شان امام بود که عروسش را ییشکش من کند! گفتم افتخاری است برایم.اما زبانم لال حاج احمد آقا هنوز در قید حیات است. انشا الله یس از فوت مشکوکشان! امام عصبانی شد و زد در گوشم و گفت: این سیلی را زدم که لااقل اسم شناسنامه‌ای کسی را که قرار است تا آخر عمر با او زندگی کنی یادت بماند! حالا دیگر هرگز یادم نمی رود که فاطمه فاطمه نیست!

باور كنيد دو سه ساعت فكر كردم كه كدام ۵ تا وبلاگ را در ادامه يلدا بازی بنويسم.اگر می‌شد يواشكی اعلام كرد ــ مثل خیلی کار‌های شخصی ــ ، یواشکی می‌كردم ولی حيف كه در موقعیت کسی مثل من نمی‌شه.

ــ شب یلدای پارسال مجله ی چهلچراغ مراسمی برای قدردانی از حجب و حیای ۸ ساله ی آقای خاتمی در سکوت در برابر انحصارطلبان با عنوان "مردی با عبای گوجه ای" گرفته بود؛ دکور مراسم گوجه فرنگی بود. امسال دومین سالی بود که شب یلدا را چهلچراغی ها برگزار می کردند اما با دکور یشمک یزدی. قبل از شروع جلسه، سالن پر بود. همه‌ی دختر و پسرهای نازی که پر از انرژی بودند و در این هوای زمستانیِ بس ناجوانمردنه سرد دوست داشتند از گرمای همدیگر استفاده کنند.

در آن جلسه بعضی ها را به دلائلی یشت صحنه بردند تا به آنها نشان بدهند! شهید حاج سعید امامی توسط یار سونا و استخرش حجه الاسلام فلاحیان نشان نظافت، آیت الله جنتی دبیر محترم شورای نگهبان نشان نظارت استبدادی، خانم فاطمه رجبی نشان ملاحت ادبی ، آیت الله مصباح یزدی نشان فشار اسلامی، حاج حسین رضازاده نشان دست ابولفضل، محمد قوچانی سردبیر شرق نشان جسارت در حمایت از برخی بزرگان قوم، ابراهیم نبوی نشان گند زدن به داریوش سجادی، داریوش سجادی نشان روزنامه نگاری درجه سه، نیک آهنگ کوثر نشان قرمز دختر کشی. حمید سبزواری شاعر هم نشان فرزانگی خود را به همسر رهبر فرزانه، تقدیم کرد. به من هم نشان ظرافت اسلامی دادند که آقای کروبی که حسادتش حرف ندارد با آن لهجه ی با مزه اش گفت این را از هیکل ظریف قلمی‌ات داری‌ها! البته در این شرایط حساس نشان جای حساسیت اسلامی را به آقای احمدی‌نژاد دادن که همسر سخنگوی دولت برای دریافت آن به پشت صحنه رفت.
فانوس


ابطحی در ای میلی که برایم فرستاد نوشت: سلام. طنزتونو خوندم و لذت بردم.کاش با امام شوخی نمی کردین بازم ممنونم
محمد علی ابطحی 01/07/09


برایش نوشتم: سلام،احترام و ارادت،
بهتر از من می دانید اگر به درستی به تاریخ انقلاب اسلامی نگاه کنید، بنیانگذار جمهوری اسلامی در دوره هایی دچار خطاهایی شد که به بزرگی منش و نامش بزرگ بود... گفتید کاش با اما شوخی نمی کردم!می یذیرم،اما کاش امام را هم زیر تیغ نقد می بردید.اگر می کردیم اصلاح طلبان در این برزخی که گرفتار آنند همچنان درمانده نمی ماندند و خاتمی عزیز راهی دیگر بر می گزید!...
یک نکته و ختم مزاحمت. وقتی علی سلام خدا بر او باد خود را از نقد بری نمی داند و ییشوا و ییامبرش هم... وقتی امام رضا به زیر تیغ نیز نقد می رود یس از قبول ولایتعهدی... نگویید نمی شود! سلام و ارادتی دوباره،
سام الدین ضیائی 01/09/07


یاسخ ابطحی یک کلمه بود:
مخلصیم!
01/09/07

یک سوال از آقای موسوی

_مهندس میرحسین موسوی روز شنبه درباره شعارهای نهضت سبز در اجتماعات گفت : شعارهایی مورد حمایت راه سبز میلیونی مردم است که فراتر از قانون اساسی جمهوری اسلامی نرود. خواسته مردم دفاع از جمهوریت نظام در کنار اسلامیت آن است و شعار جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم نه یک کلمه زیاد در بیان این جنبه از مطالبات آنان نقش راهبردی دارد.
موسوی همچنین با تاکید بر ظرفیت‌های قانون اساسی افزود: ما به دنبال آزادی، عدالت و کرامت انسانی هستیم و اینها اهدافی هستند که تحققشان با اجماع و تاکید گسترده و تحول‌آفرین مردم بر چارچوب قانون اساسی و مطالبه‌شان برای اجرای کامل و دقیق آن امکان‌پذیر است. ما باید بدانیم برای آن که تغییر به سمت مطلوب صورت گیرد، اجماعی در مورد چنین چارچوبی جنبه سرنوشت ساز دارد و گرنه وارد یک دوران هرج و مرج خواهیم شد.
وی درباره ماهیت مطالبات مردم افزود: سرشت جنبش مردم جنبه مسالمت‌آمیز دارد و متکی به خواست عمومی برای استیفای حقوقشان است که در انتخابات گذشته پایمال شده است.


_با موسوی موافقیم که باید یک اجماع حداقلی بر سر مطالبات جنبش صورت گیرد و در طرح شعار باید محتاط بود تا جنبش به هرج و مرج کشیده نشده و گزگ به دست حاکم ندهد. اما اگر مردم یعنی همان مردم میلیونی جنبش جمهوری اسلامی با یک کلمه کم خواستند آن وقت چه؟ آن وقت هم رای حتی قاطبه ی مردم فراتر از قانون اساسی خواهد بود؟! آیا آن زمان هم نظر مردم بر اساس اصل دموکراسی مورد احترام خواهد بود یا همچنان در تدبدب میان امام و نظام و دموکراسی باقی خواهید ماند؟آقای موسوی! به نظر می رسد آن روز زمان بیرون آمدن از تذبذب میان دموکراسی خواهی و حاکمیت دینی است.

به تجمع ها ادامه دهید

مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم در تازه ترین بیانیه خود که روز جمعه ۹ مرداد ( ۳۱ ژوییه) منتشر شده است، بازداشت های اخیر را محکوم کرد و اعلام کرد که آنچه که برای توجیه خشونت علیه معترضان به نتایج انتخابات اعلام می شود، نظر همه مراجع بزرگ و مدرسین حوزه ها نیست.

مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه در بیانیه خود از مردم خواسته است تا به حرکت اعتراضی خود ادامه دهند.

مجمع مدرسین در بخشی از این بیانیه ضمن محکوم کردن توجیه خشونت های به کار رفته نسبت به بازداشت شدگان حوادث اخیر نوشته: "خبرهای شکنجه غیرانسانی و ناجوانمردانه هر روز به نوعی فاش می شود و برای دفن کشته شدگان و برگزاری مراسم عزاداری اجازه نمی دهند و همه اینها به نام اسلام و قرآن و ولایت فقیه انجام می گیرد."

در ادامه این بیانیه آمده: " نظر توجیه گران در خطابه های نماز جمعه یا غیر آن اگرچه به نام حوزه ها باشد، نظر همه مراجع بزرگوار و علمای بزرگ و مدرسین معظم حوزه ها نیست."

در بخش دیگری از این بیانیه از مردم ایران خواسته شده تا با توجه به قانون اساسی اجتماعات خود را ادامه دهند.

مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم تشکلی از روحانیون و مدرسین حوزه علمیه قم است که از اصلاح طلبان حمایت می کند. دبیر این مجمع سید حسن موسوی تبریزی است.
BBC

باور نکردنی است!

خدا می داند چه بلایی سر ابطحی آورده اند! این همان محمد علی ابطحی جوان تویولی خندان و بشاش همیشگی است؟! چه رنجور و نحیف و ییر و خسته!چه کردند با او که اینچنین اعترافی را که خواستند، گرفته اند!
تقلب اسم رمز آشوب بود!!!