سبز یعنی ریشه ی سلطان زدن
بی خشونت، بی شعار مرگ باد!
با گل و مل، بی گلوله، بی دهل
سبز یعنی دشمنم هم زنده باد!
سبز یعنی قطره قطره قطره با
اجتماع قطره ها دریا شدن
سبز یعنی انتهای تشنه گی
تا ابد سیراب با دریا شدن
سبز یعنی وحدت مرغان سی
نیست جز سی مرغ کس فریاد رس
آری، آن سیمرغ را گویم که شد
خار و خس در چشم آن مسکین مگس!
سبز یعنی یک بغل تدبیر سبز
دست بند سبز در دستان یار
سبز یعنی دست در دست نگار
" سبز یعنی استقامت تا بهار"*
شهریور 1388
:* تک مصراع از مجتبی کاشانی
۹ شهریور ۱۳۸۸
سبز یعنی ریشه در خود داشتن
. سام الدين ضيائی . ۲۲:۰۰
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۲ نظر:
عجب شعر زیبا و دلنشین و غرایی. واقعاً به دلم نشست. پایا و پویا و مانا باشی رفیق!
سلام بر مسعود عزیز،آقا مشتاق زیارت!... مدت ها بود از شعر گفتن باز مانده بودم!چقدر زور زدیم این شد که می بینی! ... شعر گفتن حال و هوا می خواهد که اینها گرفته اندش از ما!
ارسال یک نظر