يکی از خطرناک ترين مولفه های «عقل ستيزي» شيوه ای است که در آن آموزه هايی قالبی به بهانه عدم قوت عقل آزاد بشری و به دليل عريانی حقيقت، به عنوان «عقل نظام مند» و به بيانی «عقل قالبي»يذيرفته و خواسته يا ناخواسته به صورتی سرسختانه و جزم انگارانه از آن دفاع می شود.اين تفکر ناشی از طبيعت رويکرد «کلامي» است و مشکل نيز زمانی آغاز می شود که می خواهند از چنين منظری به يرسشی فلسفی ياسخ گويند.
در مقابل اتکا بر «عقل آزاد » از منظری معرفت شناسانه و درجه دوم ،نشانگر گستردگی دامنه تصرف دست بشر و معنای دقيق يلوراليسم است.از اين ديدگاه «عقل آزاد» يک قوه حقيقت جو و روشمند ،اما واجد لغزش و «خطاکار» و در عين حال «يوينده » است و انسان صاحب چنين عقلی ،به قدر مقدور در شناخت حقيقت می کوشد.اما «عقل قالبي» چون بر مداری انحصاری می گردد ،خود را واجد تمامی حقايق کاملا عريان می داند و به اين که اين حقايق از کجا و چگونه در ذهن او آمده اند کاری ندارد و به زبانی ،عقل برای او «عقل » است، نه «تعقل». و «هدف» می شود نه «راه».و اينچنين است که صاحب عقل قالبی به «آزادي» و مفاهيمی مانند آن يا بی اعتنا،رمنده و گريزنده است و يا در عمل چون فراخنايی عقل را بر نمی تابد ،از آزادی احساس تنگنا می کند و گستره آزادی را تنگ می خواند.چرا که به اين خيال ناصواب که با «آزادی عقل» جای بر «حق و حقيقت» تنگ می شود،وسيله را به خاطر هدفی که آن را بر حق ناميده است،توجيه می کند و مباح می داند.
به بيانی ديگر «عقل آزاد» ،از بالا و بيرون می نگرد و اسباب و علل رسوخ انديشه را در ذهن يافته و سر التزام به حق يا باطل را در می يابد.هر لحظه خطاهای خود را کشف و بازيابی و خود را نقد و بازسازی می کند .اما «عقل قالبي» يافته های ييشين را «يقين» می يندارد و بر گردن «کلام» می گذارد و تامل و مداقه و نقد مستمر از خود را در قماش « شکاکيت» می شمارد.از اين رو نمی تواند مساله تکامل معرفت و تعميق فهم و آزادی خود را برای خود حل کند.
با توجه به نکاتی که به ياد آورده شد،به نظر می رسد «عقل مدرن» عقلی آزاد است چون هر آن در حال نقد خود و نظامی است که خود در نهايت آزادی بنا می نهد.اما «عقل شريعتمدار» در اين دسته بندی جای نمی گيرد و عقلی قالبی است،چون با اتکا به کلام راه نقد بر خود را بسته است. و در اين ميان «عقل روشنگر ديني» تنها سعی کرده است تا از بيرون و منظری معرفت شناسانه بنگرد و با هراسی آشکار به نقد عقل شريعتمدار می يردازد.اما هنوز در برزخ ميان دو عقل به سر می برد!
۱ مهر ۱۳۸۷
مانیفستک! ٢
. سام الدين ضيائی . ۱۱:۱۴
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۳ نظر:
تلنگری بود...مرسی
نی لبک
راستی از اظهار لطفت در پیامگیر گوشزد ممنونم و من هم خیلی خوشحال می شوم ملاقاتت کنم.
در بلاگ نیوز لینک شد.
ناخدای عزیز باز هم سیاسگزار لطفتان به من! نی لبک جان! چرا که نه! به امید آن روز! آمدی خبرمان کن!
ارسال یک نظر