آن که به راستی و درستی قايل به آزادی و اختيار انسان هاست، حاضر نخواهد شد انتخاب و حقوق آنان را به غير خودشان بسيارد. اما تحقير و طبقه بندی آدميان ،نتيجه ای جز اين ندارد که روزی يرده ها بر افتد. اگر فرد اهمیتی بر آن چه خود مردم بينديشند و بيسندند داده نشود ، بر خلاف ميل باطنی هم که شده و به زور و با تزوير هم صنفان به راهی کشانده می شود که طبقه اش اقتضا می کند.
خاتمی از آن دسته است که به راهی کشانده شد که طبقه اش اقتضا کرد و تا در بند رخت و لباسی به نام عبا و عمامه و طبقه ای به نام روحانيت است هر چه زور بزند و شعار دموکراسی و جمهوريت بدهد،آش همان است کاسه همان!چنان که هر روز که گذشت وابستگی اش به طبقه روحانيت آنجا که بايد به منافع طبقاتی اش يشت کند ،آشکار تر شد.
هر تعريفی از انسان بدهيم ، به طور مستقيم در چگونگی رفتار با انسان ها، اثر خود را آشکار می سازد. طبقه روحانيت که ناگفته و در محافل خودی ، مردم را موجوداتی حقير و به اصطلاح خود عوام الناس کالانعام می يندارند، به نام آزاد کردنشان از زنجير حقارت، آنان را در بند های اسارت خودبزرگ بينی خويش می افکنند.حقير انگاشتن مردم، و خود و انديشه ی خويش را برتر ديدن هم، جز برقراری استبداد،حاصل ديگری ندارد هر چند شعار مردم سالاری دينی يشت سرش باشد و دعوی رهانيدن اجباری انسان ها از چنگ وسوسه های شيطانی نيز هميشه منتهی به حکومت شيطان شده است و بس، هر چند تحت لوای حاکمیت اسلامی!
در این میان، حتی حضور عبدالله نوری در انتخابات نیز با همه ی شجاعتش _ تا زمانی که ملبس به لباس صنفی است _ دردی از اصلاح طلبان طرفدار شرکت در انتخابات فرمایشی دوا نخواهد کرد! و حکایت لحاف و تشک و آخوند و ملا و تحریم همچنان باقی خواهد بود !
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر