۹ مرداد ۱۳۸۸

یاد بعضی نفرات...؛ شادی صدر


الان درست دو روز است كه بيرون آن ديوارهاي بلند لايه لايه ام. دو روزپيش اين موقع در راهروي دراز طبقه پايين 209، با چادر زندان و چشم بند، نشسته بودم، منتظر كه كسي بيايد و مرا از در بيرون ببرد و بعد از 12 روز بگويد: چشم بندتونو برداريد!


و اين، يعني آزادي كه در تمام آن روزها، چهره آبيش پيدا نبود. در تمام آن روزهايي كه در سلول راه مي رفتم و به دريا فكر مي كردم. دختري كه مثل همه بچه هاي دنيا، مادرش را انتخاب نكرده است. در تمام آن روزها، صبح و ظهر و شب به خودم مي گفتم: تو، كارت را انتخاب كرده بودي اما او انتخاب نكرده بود كه مادرش فعال جنبش زنان باشد، كه از صبح تا شب در حال دويدن باشد و شب هم پاي كامپيوتر خوابش ببرد. او انتخاب نكرده بود كه مادرش براي بار دوم از 209 سر در بياورد؛ جايي كه نه رفتنت به آن به اختيار خودت است و نه بيرون آمدن از آن؛ مكان تعليق و حس فلج كننده ناتواني مطلق.

زنداني بودن در جايي مثل 209 مقوله اي است كه وقتي مادر بودن را به آن اضافه مي كني، رنج شكل ديگري پيدا مي كند، شكلي كه توضيحش سخت و بسته به حال هر لحظه ات تغيير يابنده است. یک لحظه به خودت می گویی اصلا مگر به خاطر دریا نبود که کار در حوزه زنان را شروع کردی؟ مگر به این خاطر نبود که بهش قول دادی آینده ای بهتر را برای او درست خواهی کرد؟ حالا چه شده؟ مگر از همان روز اول نمی دانستی که داری در راه قلعه سنگباران قدم می گذاری؟...لحظه بعد که دیوارهای انفرادی فشار می آورند و نور کور کننده چراغ همیشه روشن سلول و گرمای مرداد تهران بدون هیچ وسیله خنک کننده ای یادت می آورد شبهاست که نتوانسته ای بخوابی، خشمی وصف ناپذیر از این همه بی عدالتی تمام وجودت را پر می کند و از خودت می پرسی: چرا دختر من باید هدف این همه بی عدالتی باشد؟!... اما عذاب وجدان های مادرانه گاهی تسکین می یابند وقتی با پروانه در آن سلول عمومی روبه رو می شوی که بعد از 15 سال مصیبت و خشونت، با دندانها و بینی شکسته، از شوهر/پسرخاله اش طلاق گرفته و دو دختر 9 و 13 ساله اش را گذاشته پیش پدری که هم پول دارد و هم خانه و هم شغل، و خودش، بی شغل و بی تحصیلات، به خانه پدری برگشته، جایی که 6 نفر در آن با هم زندگی می کنند. پروانه را در خیابان دستگیر کرده بودند و اتهام او هم مثل اتهام من اقدام علیه امنیت ملی از طریق تحریک به اغتشاش و تمرد از دستور پلیس بود. او هفته ها بود دخترانش را ندیده بود، نه به خاطر این که در زندان بود بلکه به خاطر اینکه حضانت بچه ها با پدرشان بود و او هم آنها را برده بود در شهرستانی دور پیش مادرش. روزها و روزها در آن گرمای کشنده داخل سلول که از کولر، تنها صدای یکنواخت و عذاب آور کانالش را دارد که از بالای تمام سلولها می گذرد تا به اتاق زندانبانان برسد، به دریا فکر می کنم و همه دختران و مادرانی که از دیدن هم و بودن با هم محرومند. اما یاد و فکر دیگرانی هم هست که به قول نیما یوشیج، زنده ام می دارد*؛ آنهایی که نزدیک و غیرقابل دسترسند، و آنهایی که دور و غیرقابل دسترسند.


نزدیکان نزدیکم، جایی در سلول کناری، یا سلولهای راهروی پشتی، روی موکت یا پتوهای سربازی دراز کشیده اند و بدون قلم و کاغذ، با خراش ناخن، روزهای زندانشان را روی دیوار، علامت می گذارند: شیوا نظرآهاری، موکلم که حتی وقتی بیرون بودم، کار چندانی در بی پاسخگویی دادسرای انقلاب از دستم برابش بر نیامد، ژیلا بنی یعقوب، روزنامه نگاری که می دانم خوردن آب از دستشویی سلول چقدر برای بیماری گوارشی اش خطرناک است، مهسا امرآبادی که نمی شناسمش اما شنیده ام باردار است و می دانم شرایط پراضطراب بازداشت و حالت تعلیق و فقدان مطلق اطلاعات که در تمام فضاها، قوانین و روابط حاکم بر 209 جاری است، تا چه حد برای یک زن باردار ضرر دارد و خیلی های دیگری که می شناسمشان یا نامهایشان را در روزنامه ها خوانده ام.


یاد نزدیکان دورم، آنهایی که آن طرف دیوارها با رنج هایم رنج می کشند و ثانیه های نگرانی را نفس می کشند، زنده ام می دارد. خانواده ام، که می دانم از خواب و خوراک و کار و زندگی افتاده اند، می دانم که بین اوین و دادگاه انقلاب سعی صفا و مروه می کنند هر روز، وکلایم که برعکس بیشتر وکلا، به جای اینکه دنبال پرونده های نان و آب دار باشند، رنج شنیدن جوابهای سربالا را تحمل می کنند و خسته نمی شوند، دوستانم در ایران و همه جای دنیا که با اطلاع رسانی لحظه به لحظه شان، بی آن که بدانم، خیلی ها را در رنج من، رنج خود و رنج همه زندانیان شریک ساخته اند. شراکتی که اساسش پیوند و همبستگی میان آدمهایی است که مهر و لطفشان مثل زرهی در تمام آن لحظات سخت مرا در برگرفته بود. شراکتی که در نهایت، آزادی مرا آورد.


الان درست دو روز است که درهای 209 پشت سرم بسته شده، چشم بندم را تحویل گرفته اند و چادر زندان را پشت در اوین پس داده ام و بیرون آمده ام، جایی که هیچکس منتظرم نبود. جایی که خیلی ها اما منتظر بودند. منتظر پسر و دختر و هسرانشان که قرار بود آزاد شوند. جایی که همه از تو می پرسیدند: عزیز ما را ندیدی؟! و من بارها و بارها قانون چشم بند، قانون سکوت و قانون فقدان اطلاعات را توضیح دادم. وقتی از پله ها پایین می آمدم می دانستم این پله ها را، سایه زیر پل جلو اوین را و تاکسی دربستی را که سوارش شدم، مدیون خیلی ها هستم. خیلی ها که یاد همه شان، امروز و فردای مرا روشن می دارد؛ همه آنهایی که یاد مرا و یاد همه زندانیان سیاسی را زنده نگه داشتند و می دارند.


8 مرداد

تظاهرات در رشت

همزمان با چهلمین روز جان باختن ندا آقاسلطان و روز گرامی داشت شهدای راه ازادی، علاوه بر تهران، در چندین شهر بزرگ کشور نیز اجتماعات اعتراضی شکل گرفت. فیلم هایی از این اجتماعات از جمله در شهرهای رشت، اصفهان و شیراز در روی شبکه ی اینترنت قرار گرفته است. سایت موج سبز ازادی گزارش هایی از اجتماعات اعتراضی در شهرستان ها را منتشر کرده است




بر اساس گزارش‌های رسیده به «موج سبز آزادی» امروز شهر رشت هم همگام با شهرهای دیگر، صحنه تظاهرات مردم در گرامیداشت راه و یاد شهدای سبز بود.
به گزارش «موج سبز آزادی»، طبق قرار قبلی عده‌ای از مردم در پارک شهر رشت حضور یافتند و خاطره شهدای راه آزادی را گرامی داشتند. در ساعت ۶.٣۰ بعدازظهر حدود ۲۰۰۰ نفر از انتهای در جنوبی پارک به سمت محوطه داخلی پارک حرکت می‌کردند و در طی مسیر داخلی پارک لحظه لحظه به این جمعیت اضافه می‌شد.
این تجمع تا ساعت ۷ در سکوت و با صلوات و شعار الله‌اکبر ادامه یافت که با حمله نیروهای لباس شخصی به خشونت کشیده شد. شاهدان عینی گفته‌اند که نیروهای لباس شخصی بیشتر تمرکزشان بر سرکوب زنان و دختران بود.
این نیروها، مسلح به انواع سلاح اعم از قمه، چاقو، دشنه، کلت و چماق بودند و مردم را مورد ضرب و جرح قرار می‌دادند. همچنین در صحنه‌هایی با موتور به داخل جمعیت حمله‌ور می‌شدند که بر اثر این حرکت چندین نفر به شدت مجروح شدند. پس از نیم ساعت درگیری و با حضور صدها نیروی گارد ویژه جمعیت از داخل پارک متفرق شد. ولی مردم متفرق شده به انبوه جمعیت در میدان گاز پیوستند و شعارهایی چون مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر روسیه سر دادند.
ساعت ٨ درگیری بین مردم ونیروها شدت گرفت و عده‌ای بازداشت و عده‌ای دیگر به شدت مجروح شدند.





اخبار روز

۸ مرداد ۱۳۸۸

«موج سبز آزادی»







خاتمی: بازداشتگاه غير استاندارد بود يعنی چه؟
جنايت ها رخ داده و خون ها ريخته شده!



محمد خاتمی، در ديدار با اعضای فراکسيون خط امام در مجلس گفت: "کافی نيست که گفته شود يک بازداشتگاه غير استاندارد تعطيل شد؛ غير استاندارد يعنی چه؟ يعنی مثلا هواکش آن درست نبود يا دستشويی ها تميز نبوده است؟ خير! جنايت‌هايی رخ داده است؛ جان‌هايی باخته شده است و رفتارهايی با جوانان و زنان و مردان عزيز صورت گرفته است که وقتی در زندان‌های در دست بيگانگان صورت می گيرد همه بر آشفته می شوند و فرياد می زنند و امروز بايد با اين مسائل برخورد شود... بايد با عاملان اين رفتارها و اقدامات برخورد قانونی شود و حق و حرمت‌هايی که مورد تعدی قرار گرفته است جبران شود



ممانعت از شرکت موسوی و کروبی بر مزار کشته‌شدگان
حمله به تظاهرکنندگان در اطراف مصلی تهران
جعفر پناهی و مهناز محمدی در بهشت زهرا بازداشت شدند


بی بی سی: میرحسین موسوی و مهدی کروبی عصر پنجشنبه ۸ مرداد (۳۰ ژوئیه) برای بزرگداشت یاد کشته شدگان حوادث اخیر تهران در بهشت زهرا حاضر شده اند اما مأموران پلیس برای آنها محدودیت ایجاد کرده اند.
خبرگزاری های بین المللی به نقل از شاهدان عینی از حضور آقای موسوی و آقای کروبی در بهشت زهرا خبر داده اند، در این حال فرانس پرس نوشته است که مأموران پلیس برای آنها محدودیت ایجاد کرده اند.
همچنین گزارش های خبری از درگیری پلیس با عزاداران در بهشت زهرا و معترضان در خیابان های مرکزی شهر تهران حکایت دارد.
شاهدان عینی که در بهشت زهرا حاضر بوده اند، می گویند که آقای موسوی از اتومبیل خود خارج شده و کوشیده است که بر سر مزار ندا آقا سلطان، دختر جوانی که در جریان اعتراضات روز ۳۰ خرداد تهران کشته شد، حضور یابد.
اما مأموران پلیس ضد شورش فورا آقای موسوی را احاطه کرده اند و در حالی که صدها تن از عزاداران شعار "یا حسین، میر حسین" سر می دادند، او را به اتومبیلش باز گردانده اند.
به گفته شاهدان عینی، گروهی از عزاداران اتومبیل آقای موسوی را احاطه کرده اند و کوشیده اند مانع از رفتن آقای موسوی شوند، اما مأموران پلیس به زور راه را باز کرده اند تا اتومبیل از محل دور شود.
همچنین شاهدان عینی به خبرگزاری فرانسه گفته اند که عده ای از عزاداران به سوی گروهی از مأموران پلیس که مهدی کروبی را محاصره کرده بودند، سنگ پرتاب کرده اند.
پرس تی وی، تلویزیون انگلیسی زبان متعلق به حکومت ایران می گوید بین دو تا سه هزار نفر بر مزار ندا آقا سلطان گرد آمدند.
در ویدیویی که از این مراسم در سایت یوتیوب منتشر شده شعارهایی همچون "نترسید، نترسید، ما همه با هم هستیم" و "مرگ بر دیکتاتور" شنیده می شود.
خبرگزاری فرانسه به نقل از شاهدان عینی نوشته است که پلیس با باتوم و کمربند با عزاداران برخورد کرده است.
خبرگزاری رویترز هم از بازداشت عده ای از عزاداران توسط نیروهای پلیس خبر می دهد.
پیش تر وکیل مهناز محمدی، مستندساز ایرانی از بازداشت او، جعفر پناهی و رخساره قائم مقامی در بهشت زهرای تهران خبر داده بود.

اخبار روز
گویا
BBC

رسانه ملی به مثابه رسانه!

یک بازی جدی وبلاگی به ییشنهاد مهدی جامی و دعوت دوستان

دسترسی به رویدادهای زندگی اجتماعی، از شرایط ضروری جهان امروز است و انسان دوره ی معاصر نیز زمانی می تواند در فضایی دموکراتیک تصمیم بگیرد و صاحب رای باشد که از اخبار، دیدگاه ها و قضاوت های دیگران آگاه شود. رسانه ی ملی، به عنوان ابزار کسب این اخبار و شناساندن دیدگاه ها و ارایه ی قضاوت ها :

_ تنها یک رسانه است به معنای انتشار دهنده و نه تبلیغ کننده. رسانه ی ملی به طور اکید باید از تبلیغات ( یرویاگاندای) سیاسی بیرهیزد، اما هر خبر سیاسی را بی تحریف کمی و یا کیفی آن به آگاهی مخاطبین خود برساند.

_ رسانه ی ملی باید در همان آغاز کار _برای اقبال عمومی _ ، اعتماد عموم مخاطبین را با آگاهی رسانی غیر گزینه ای جلب کند و البته ادامه دهد. عموم مخاطبین به معنای صد در صد اعضای جامعه است. چنین جلب نظری با احترام به حقوق بشر و حق انعکاس صدای همه ی اقلیت ها اعم از اجتماعی و دینی و قومی و سیاسی و جنسی و ... قابل دسترسی است.

_هر خبری در سانه ی ملی قابل انتشار است، به شرط آن که منبع و درصد احتمال درستی آن، به طور روشن و طبقه بندی شده در اختیار مخاطب قرار گیرد.

_ رسانه ی ملی باید به طور جدی و بی استثنا از ینهان کاری بیرهیزد.

_ برنامه های تولیدی غیر خبری باید باید با ذائقه ی عموم مخاطبین سازگار بوده و کمترین زمان ممکن به برنامه های ویژه ی خواص اختصاص داده شود.

_ رسانه ی ملی فراگیر باید از تولید برنامه های سرگرم کننده ( و گاه صرفا سرگرم کننده) در میان برنامه های جدی تر غافل نماند. یافتن راه های جدید و بدیع مخاطب گیری از میان درصد بسیار بالای جوانان نیز قابل بررسی است.

_ رسانه ی ملی باید به اصلاح الگوی مصرف تولیدات رسانه ای نیز توجه ویژه داشته باشد و عادت مصرف کنندگان عام رسانه ای را به سوی اهمیت دادن به برنامه های جدی تر به همان اندازه ی تولیدات سرگرم کننده ی صرف تغییر دهد.

_ خشونت در چنین رسانه ای کمترین جایی نخواهد داشت. ترویج بی خشونتی _ در این فضای یر از خشونت_ از یزرگترین وظایف رسانه ملی است و حذف خشونت از برنامه ها به تنهایی کافی نیست.

_ رسانه ی ملی باید از قهرمان سازی، منجی گرایی و الگو نمایی صرف خودداری کند.

_ نخستین وظیفه ی رسانه ی ملی، "رساندن" آن چه گذشت و می گذرد است. رسانه ملی باید درباره ی ییش بینی آن چه اتفاق خواهد افتاد و در بخش تحلیل رسانه ای همچنان بی طرف بماند و به دقت و وسواس تمام کار کند. اعلان واگذاری مسئولیت تحلیل های رسانه ای بر عهده ی تحلیل گران قابل بررسی است.

_ رسانه ی ملی باید در حفظ زبان مشترک و رعایت کامل نکات دستوری، ادبی و اخلاقی دقت کند. بدون شک، استفاده از نویسندگان و ویرایشگران خبره و گویندگان آگاه به زبان و ادبیات فارسی ضروری است.

_ تاکید بر زیبایی شناسی در رسانه ی ملی ضروری است. انتخاب عناوین برنامه ها، موسیقی و صدا و سیمای مجریان از مهم ترین مصادیق این تاکید است.

_ مدیریت رسانه ی ملی با اوصافی اینجنین می تواند به شورایی واگذار شود که مخاطبین عام را به خوبی بشناسند.

_شورای مدیریت رسانه ملی _ در صورت نیاز _ می تواند در تصمیم گیری و سیاست گذاری راهبردی، میان مدت و کوتاه مدت رسانه از حضور اعضای متخصص مربوط _ به طور موقت_ بهره گیرد.

_ مسئولیت انتخاب و استخدام نیروی کار و بررسی انگیزش کارکنان رسانه، بازاریابی و بودجه رسانه و مسائل قانونی و حقوقی رسانه بر عهده ی شورای مدیریت و _در صورت لزوم _ قابل مشاوره با متخصصین است.

از همه ی دوستان، آشنایان و نا آشنایان دعوت می کنم به این بازی هدفدار بییوندند!شاید این بازی آغازی شود برای داشتن رسانه ای سبز!


از یک رسانه‌ی ملی واقعی چه انتظاراتی دارید؟ علی

۵ مرداد ۱۳۸۸

فراخوان «موج سبز آزادی»

چگونه به تنفیذ و تحلیف رئیس جمهور کودتا اعتراض کنیم؟

این روزها مردم مسیر موج سبز را تعیین می‌کنند. وقت خیابان رفتن، وقت روی پشت بام رفتن، وقت سکوت و وقت فریاد را آنها خودشان تصمیم می‌گیرند و اعلام می‌کنند. حالا که حکومت با بی‌اعتنایی به خواست عمومی و اعتراضات مردمی به تقلب صورت گرفته در انتخابات، قصد دارد برای محمود احمدی‌نژاد مراسم تنفیذ و تحلیف برگزار کند، باز همین مردم‌اند که سکوت نمی‌کنند و پس از صد سال، بار دیگر تاریخ مشروطه را پیش چشم بهارستان تکرار می‌کنند.
«موج سبز آزادی» از همه فعالان و علاقه‌مندان جنبش سبز در داخل و خارج از ایران دعوت می‌کند که درباره‌ی چگونگی اعلام اعتراض در برابر تثبیت غیرقانونی یک کودتای انتخاباتی، ایده‌ها و پیشنهادات خود را اعلام کنند. البته در گام اول برای روزهای تنفیذ و تحلیف و چند روز پس از آن، و در گام‌های بعدی برای مراحل بعدی.
این یک دعوت عمومی است، و از همه دعوت می‌کنیم به جمع ایده‌دهندگان بپیوندند، همان‌طور که همه در اجرای آنها حضور خواهیم داشت. مهم نیست اگر فکر می‌کنید قلم خوبی ندارید یا شاید پیشنهادتان خوب نباشد و یا بخشی از آن به نظر شما مناسب یا عملی نیست. تصور نکنید همین چیزی که به ذهن شما می‌رسد، حتما به ذهن دیگران هم می‌رسد. فکر نکنید شاید نتوان همه‌ی این کارها را با هم انجام داد. فکر نکنید فایده‌ای ندارد و ممکن است نشود و نگذارند. ما که نشان داده‌ایم می‌توانیم و توانسته‌ایم در همین یک ماه و نیم زندگی را به کام کودتاچیان تلخ کنیم، چرا در روزهای تنفیذ و تحلیف بیشتر و بهترش را نتوانیم.
از همه دعوت می‌کنیم ایده بدهند، درباره‌ی ایده‌های مطرح شده نظر بدهند و ایده‌های یکدیگر را نقد و تکمیل کنند تا هرچه سریع‌تر نتیجه بگیریم. فرصت زیادی هم باقی نمانده است. آنطور که نایب‌رئیس مجلس گفته، تنفیذ و تحلیف قرار است در هفته‌ی دوم مرداد برگزار شود. روال چند دوره‌ی قبلی هم این بوده که مراسم تنفیذ روز ۱۲ مرداد در بیت رهبری و مراسم تحلیف روز ۱٣ مرداد در مجلس برگزار می‌شود. با این حساب، حداکثر تا پایان روز چهارشنبه ۷ مرداد فرصت هست برای طرح پیشنهادات و ایده‌ها، و بعد از آن باید سریع‌تر این ایده‌ها جمع‌بندی و نهایی شوند تا در روزهای باقی مانده هم برای عملی شدن آنها تبلیغ شود.
البته بی‌شک باید این احتمال را نیز از حالا در نظر داشته باشیم که ممکن است روزهای این دو مراسم چیزی غیر از روال سابق باشد، یا زمان قطعی آن از قبل اعلام نشود و یا به طور ناگهانی تغییرش دهند. باید برای همه‌ی موارد اینچنینی هم آمادگی داشته باشیم.
برای ایده‌ها، دست‌کم در مرحله‌ی مطرح کردن آنها، هیچ محدودیتی قائل نباشید؛ از کف خیابان تا اوج آسمان، از شهرهای کوچک ایران تا سراسر جهان، از عرصه‌های زندگی روزمره تا عرصه‌ی وبلاگ‌ها و فضای اینترنت، از فریاد و شعار تا تولید متن و شعر و پوستر و موسیقی، از کارهای بسیار مشکل که کمتر کسی از عهده‌ی آن برمی‌آید تا کارهای ساده‌ای که به قول مهندس موسوی حتی زن باردار و کودک خردسال هم از عهده‌ی انجام آن برمی‌آیند. البته واضح است که بهترین ایده‌ها، آنهایی هستند که سریع‌تر، راحت‌تر و دارای اثر و بازتاب بیشتری باشند.

برای باز شدن راه برای طرح ایده‌های جدید و مفید، اشاره به چند نکته‌ی دیگر هم بد نیست:
۱. روزهای ۱۲ و ۱٣ مرداد، روزهای دوشنبه و سه شنبه است، یعنی وسط هفته و روزهای کاری، که در شرایط طبیعی در این روزها امکان تعطیلی شهر یا برهم زدن نظم جامعه و برقراری چیزی شبیه حکومت نظامی ممکن نیست؛ البته در شرایط طبیعی، و اگر دیگر عوامل طبیعی مثل گرد و خاک به داد دولت نرسد!
۲. روز چهارشنبه ۱۴ مرداد سالگرد صدور فرمان مشروطیت است و به نام «روز حقوق بشر و کرامت انسانی» نامگذاری شده.
٣. جمعه ۱۶ مرداد، نیمه شعبان و روز میلاد امام زمان است. پنجشنبه شب نیز طبق یک سنت مذهبی دیرینه، همه‌جا چراغانی می‌شود و مجالس شادی برقرار است.
۴. شنبه ۱۷ مرداد روز خبرنگار است و چهارشنبه ۲٨ مرداد نیز سالروز کودتای ننگین سال ۱٣٣۲ علیه دولت قانونی دکتر مصدق است.
۵. در خصوص به هوا فرستادن بادکنک‌های سبز، وارد کردن شوک به شبکه برق سراسری، تجمعات لحظه‌ای، دیوارنویسی گسترده و دیگر ایده‌های نه چندان کامیابی که پیش‌تر مطرح بوده‌اند، می‌توان دوباره گفت‌وگو کرد و به تلاش برای تصحیح و اجرای آنها پرداخت. همچنین تجربه‌ی تجمعات پیشین و نقاط ضعف و قوت آنها نیز در این فرصت قابل بحث و نقد و امکان‌سنجی است.
۶. و در نهایت اینکه از نقد کردن پیشنهاد دیگران یا نقد شدن ایده‌هایمان نترسیم. نقد، مقدمه‌ی پختگی و آغاز شکوفایی است. بی‌شک ایده‌ها اگر به شکل جمعی مطرح، نقد، تکمیل و جمع‌بندی بشوند، بسیار واقعی‌تر و منطق‌تر خواهند بود.

«موج سبز آزادی» همچنین از همه‌ی فعالان شبکه‌های اجتماعی فضای مجازی دعوت کرده است به این بحث بپیوندند و این گفت‌وگو را به سرعت در فضای وب فارسی گسترش دهند. هر کسی که در سایت‌های جمعی فعال است، ایمیل‌های گروهی دریافت و ارسال می‌کند و یا در اتاق‌های گفت‌وگو و یا هر فضای دیگری حضور دارد و فعالیت می‌کند، می‌تواند مرکزی برای شیوع و همه‌گیر کردن این بحث و کمک برای به ثمر رساندن آن باشد.
این سایت از همه‌ی خواسته است در فرستادن هر ایده‌ای که به ذهنشان می‌رسد، تردید و تأمل نکنند و همچنین در صورت پا گرفتن بحثی در سایت‌ها یا انجمن‌های بحث و گفت‌وگو، سایت مذکور را هم در جریان بحث‌های صورت گرفته و پیشنهادات مطرح شده قرار دهند.
برای تماس با سایت موج سبز ازادی درباره‌ی این فراخوان، از آدرس ایمیل farakhan@mowjcamp.com استفاده کرد.
اخبار روز

۴ مرداد ۱۳۸۸

۳ مرداد ۱۳۸۸

فراخوان برای شرکت در مراسم ختم شهيد روح الامينی در روز يکشنبه در مسجد بلال

مجلس ختم شهيد محسن روح الامينی روز يکشنبه در مسجد بلال برگزار می شود.

دانشجويان دانشگاه تهران تصميم گرفته اند با شرکت در اين مجلس ختم ضمن همدردی با خانواده هم کلاسی خود نسبت به فجايع پس از انتخابات اعتراض کنند. و از طريق فيس بوک برای حضور گسترده در اين مجلس ختم فراخوان داده اند.

خبر ويژه

GLOBAL DAY OF ACTION JULY 25




Los Angeles


Rally time: 6:00-p.m.-9:00 pm.
Rally location: Bruin Plaza, UCLA

More information: Visit the event website
Contact: united4iran.la@gmail.com

Event Details: This event is being held with the support of several UCLA student organizations. The gathering includes Iranian and non-Iranian music performances and speakers.

Speakers :
Banafsheh Akhlaghi, Elahe Amani, Reza Aslan, Iranian-American Lawyers Association, Elham Gheytanchi, UCLA undergraduate student body Vice President, UCLA student groups

Performers :
Sussan Deyhim, Ahmadreza Nabizadeh, Mamak Khadem, Ziba Shirazi

Poets :
Partow Noriala, Majid Naficy, Cklara Moradian

Parking for UCLA structures 6 and 4 can be purchased at the end of Westwood blvd.

خطابه ی تدفین


غافلان
هم سازند،

تنها توفان
کودکان ِ ناهمگون مي زايد.

هم ساز
سايه سانان اند،

محتاط
در مرزهای آفتاب.
در هياءت ِ زنده گان
مرده گان اند.

وينان
دل به درياافگنان اند،
به پایدارنده ی آتشها

زنده گاني
دوشادوش ِ مرگ
پيشاپيش ِ مرگ

هماره زنده از آن سپس که با مرگ

و همواره بدان نام
که زيسته بودند،

که تباهي
از درگاه ِ بلند ِ خاطره شان
شرم سار و سرافکنده مي گذرد.


کاشفان ِ چشمه
کاشفان ِ فروتن ِ شوکران


جوينده گان ِ شادی
در مِجْری آتش فشانها


شعبده بازان ِ لبخند
در شب کلاه ِ درد


با جاپايي ژرفتر از شادی
در گذرگاه ِ پرنده گان.


در برابر ِ تُندر مي ايستند
خانه را روشن مي کنند.
و مي ميرند.

احمد شاملو

ییام جامی به گنجی

این جنبش هنوز رسانه خود را ندارد. یا دقیق تر بگویم: رسانه فراگیر خود را ندارد. ...
می گویید بی بی سی هست. صدای امریکا هست. هست. درست. اما ...ما بعد از سی سال نباید منتظر انگلیس و آمریکا باشیم تا صدا و تصویر ما و جنبش ما باشند. امروز ایرانیان به اندازه کافی از نظر عدد و ثروت و البته از نظر آگاهی و همبستگی در حدی هستند که بتوانند رسانه ای ایرانی تاسیس کنند. و باز با همه احترامی که به هر دو شبکه دارم باید بگویم اگر فیلمها و تصویرهایی که مردم از جنبش خود فراهم کردند نبود این دو شبکه چه داشتند که نشان دهند؟ مردم آنها را تغذیه کردند. ولی هر دو رسانه در دایره نیمه بسته ای از کارشناسان خود و در چارچوب محدودیت هایی می چرخند که رنگ جنبش را و رنج مادران و جوانان و کوشندگانش را نمی تواند نشان دهد. در نبود رسانه های حرفه ای ایرانی البته این رسانه ها نقش مهمی بازی کرده اند اما تا کی باید به نقش آنها تکیه کرد؟ آنها فاقد توانایی برای نشان دادن طیف متنوع مردمان ما و نیازهای ما فارغ از نگرانی ها و محدودیتهای دولتهای خود هستند. نه در باره رفراندوم مطرح شده از سوی رهبران جنبش حرفی شنیدنی و تازه می توانند گفت و نه از آکسیون هایی مانند اعتصاب غذای نیویورک گزارش درخوری می توانند داد. نمی خواهم قدر و ارج کار آنها را کم بگزارم. نه. می خواهم به محدودیت های ساختاری و سیاسی آنها اشاره کنم. این محدودیت ها رفع شدنی هم نیستند. فقط تذکر دادنی است برای ما که بدانیم تا رسانه ای ایرانی نداشته باشیم انتظار پوشش وسیع به خبرهای جنبش برآورده شدنی نیست. انتظار دیدن طیف های مختلف مردمان و کارشناسان و تحلیلگران ممکن نخواهد بود. انتظار دخالت دادن مردم و جوانان و استعدادها در تولید و گزارش خبرهای ایران و جوامع ایرانی نشین بیهوده است. ما رسانه ای می خواهیم که رنگ ما را داشته باشد. از خودمان باشد. خودمانی باشد. از کج و کوج شدن سیاست این دولت و آن وزارت خارجه تاثیر نپذیرد. متعهد به مردم ایران و منافع مردم ایران باشد. بی بی سی و صدای مبهم انگلیس نباشد. صدای سلیس سهراب و سعید و شادی و سمیه باشد. صدای آمریکا نباشد. ندای ایران باشد.

تاسیس رسانه ایرانی می تواند هدفی دستیاب برای جنبش و محکی برای توان همفکری و همبستگی آن باشد. تا اینجا این همدلی و همبستگی به آکسیون های مختلفی شکل بخشیده است و امروز به یکی از مهمترین آنها رسیده است. اگر می توان اعتصاب غذایی را سازماندهی کرد و حمایت دهها چهره برجسته ایرانی و جهانی را جلب کرد و آن را با مدیریت قابل تحسین به پیش برد چرا به ارتقای همین ظرفیت نیندیشیم و آن را در خدمت هدفی پایدارتر نگذاریم؟ ما نشان داده ایم که توانایی ایجاد دهها آکسیون داریم که به جای خود بسیار مهم است اما مهمتر از آن بسیج این توانایی برای تاسیس رسانه ای است که صدای همه این آکسیون ها و صدای مردمی باشد که این آکسیون ها در حمایت از آنها سازماندهی می شود.

به اکبر گنجی و همراهانش:جنبش رسانه خود را می خواهد

مردم همچنان بانگ الله اکبر سر می دهند

فعالین حقوق بشر و دموکراسی در ایران: بنابه گزارشات رسیده از تهران، مردم تهران همانند شبهای گذشته بر بالای بام ها، کوچه ها و خیابانهای فرعی بانگ الله اکبر و شعارهای مرگ بر دیکتاتور سر دادند.
اعتراضات شبانه با سر دادن بانگ الله اکبر و مرگ بر دیکتاتور از ساعت ۲۲:۰۰ آغاز و تا ساعت ۲۲:٣۰ ادامه یافت.
اعتراضات در مناطقی مانند سیدخندان، میرداماد، اقدسیه، تهران پارس، شمس آباد، آزادی، اکباتان، شهرک غرب، سعادت آباد، پونک ادامه یافت.
شدت اعتراضات در میرداماد، سید خندان، صادقیه و شهرک غرب بیشتر از دیگران نقاط تهران بود.
نیروهای سرکوبگر بسیجی و لباس شخصی ها سوار بر موتور در خیابانها اصلی حرکت می کردند و از این طریق سعی داشتند که جو رعب و وحشت را در بین مردم ایجاد کنند ولی مردم بدون توجه به وجود آنها شعارهای را خود را بلندتر فریاد می زدند.
اخبار روز

۱ مرداد ۱۳۸۸

ندای آزادی 2

آهنگ و ترانه‌ از فرامزر اصلانی



۳۰ تیر ۱۳۸۸

ندای آزادی

با صدای بانو مینو جوان

۲۸ تیر ۱۳۸۸

برگزاری رفراندوم

خاتمی: همه‌پرسی از مردم تنها راه حل است

آقای خاتمی در دیدار خاتمی با خانواده بازداشت شدگان گفته است: "توصیه های آقای هاشمی حداقل هایی است که می تواند فضای عمومی را تلطیف کرده و اعتماد از دست رفته را برگرداند و من در اینجا نکته ای را اضافه می کنم و به صراحت می گویم راه برون رفت از بحران فعلی، اتکا به آرای مردم و برگزاری رفراندوم قانونی است."
وی پیشنهاد داده این رفراندوم را باید نهادهای بی طرف "نظیر مجمع تشخیص مصلحت نظام" برگزار کنند و گفته است: "باید از مردم پرسید آیا وضعیت پیش آمده مطلوب استو از آن راضی هستند؟ اگر اکثریت مردم این وضع را قبول داشته باشند، ما هم تسلیم هستیم."
در همین حال مجمع روحانیون مبارز هم با صدور پنجمین بیانیه خود پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران، بر راه حلی مشابه تاکید کرد و این راه حل را بر اساس "نص صریح قانون اساسی" دانست.

این تشکل سیاسی در بیانیه خود با انتقاد از حملاتی که در جریان انتخابات علیه علی اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام صورت گرفت، توصیه کرده پیشنهادهای آقای هاشمی عملی شود.

مجمع روحانیون مبارز تاکید کرده که "اعتماد حداقل میلیون‌ها انسان نسبت به روندانتخابات سلب شده است" و خواستار آن شده که "به جای اصرار برروش‌های ناکارآمد که تاکنون نتیجه‌ای جز سلب اعتماد بیشتر نداشته است، دریک همه‌پرسی که عموم ملت ایران بتوانند آزادانه در آن شرکت کنند، نسبت به آنچه اتفاق افتاده است، نظرخواهی شود."

این تشکل سیاسی خواستار آن شده که همه پرسی "زیر نظر نهادو مرجعی بی‌طرف و مورد اعتماد مردم" صورت گیرد.

BBC

۲۷ تیر ۱۳۸۸

روزه ی سبز

امیدوارم بتوانم در اعتصاب غذای حمایت از حقوق بشر و آزادی زندانیان سیاسی در مقابل سازمان ملل به اکبر گنجی عزیز بییوندم . این حرکت بسیار ارزشمند او را می ستایم و برای جنبش سبز ایران آرزوی ییروزی توام با آرامش و دور از خشونت می کنم.

تا اطلاع ثانوی عالیجناب سبزیوش!


نیک آهنگ کوثر/جامه نو

شادی به نام و به ذات

شادی صدر را اگر اشتباه نکنم اولین بار در تحریریه ی روزنامه ی « بهار » وگرنه در « دوران امروز» دیدم. شادی به نام و شاد به ذات. همیشه لبخند بر لب داشت و لحن کلامش بر صدر جایش می داد. خوب، به نام هم صدر بود! شادی صدر دوباره در بند دژخیمان است . آزادی اش را آروزومندم و شادی دوباره اش را... و آزادی همه ی دربندان ولایت خودکامه ی فقیهان!

۲۵ تیر ۱۳۸۸

جمعه سبز

به نام خدا و با تقدیم سلام متقابل

از آنجاکه اکیداً پاسخ به دعوت همدلان و همراهان در راه صیانت از حقوق مشروع زندگی آزاد و شرافتمندانه را بر خود واجب می دانم، روز جمعه مورخ 26/04/88 در میان صف های شما حاضر خواهم شد.

تمسک به حبلُ المَتین ایمان و قرار گرفتن در حِصن امن الهی که این دعوت شما متضمن آن است بهترین طریق وصول به آزادی های به ناحق مسلوب شده از ماست.

با تقدیم احترام

برادر شما میرحسین موسوی

24/ 04/ 88

۲۳ تیر ۱۳۸۸

شرمتان باد!

سلام آرامِ جان

مصطفی تو سهراب را می شناسی؟ من هم نمی شناسم . فقط می دانم مادرش مادر صلح است و فرزند 18 ساله اش را دلاور بارآورده و قهرمان . دیروز پیکر پاک فرزندش را تحویل داده اند و قرار بود صبح از بهشت زهرا تشییع شود . مادرش لباس سبز پوشیده و می گوید فرزندم فدایی ایران و اصلاحات است . می گویند همه در و دیوار اتاق سهراب را هم سبز کرده و همه خانه اش پر است از نماد اصلاح طلبی . از دیروز این عقده ای که بامداد بیست و سوم خردادماه درست پس از توهین آشکار به مردم و رأیشان در این گلو جاخوش کرده بیشتر اذیتم می کند ...
می بینی این ها امام حسیند ولی قدرت دارند . و ما یزیدی هستیم و دربند . اینها امام علی هستند و برسرحکومتند و ما لابد اهل سقیفه اما گوشه نشین . عجب حکایتی است حکایت قداران روزگار ما که دین را لجن مال کرده اند .... جنتی همچنان در آرزوی اعتراف گیری است و این را در نمازجمعه می گوید. انگار این کودتا به مذاق خیلی ها سازگار آمده ولی شاهنامه آخرش خوش است ...

باید بگوییم حداد عادل برایشان کلاس تاریخ بگذارد تا یادشان بیاید پایان استبداد را و بگوییم کسی برایشان تفسیر بگوید تا یادشان بیاید سرنوشت فرعون ونمرود و همه جباران تاریخ را . قرآن زبان حال است اما و معنی صم بکم عمی را تازه داریم می فهمیم با رؤیت احوال آقایان در این روزها ...

گام های بعدی ما آغاز می شود دلبندم ...
ولی یک توصیه . مبادا اگر این پست فطرت ها به آزار جسمی تان پرداختند بگویید حسرت شنیدن یک آخ را بر دل هاتان می گذاریم . من شنیده ام فریاد در حین شکنجه درد را تسکین می دهد و از آن مهم تر اعصاب شکنجه گر را به هم می ریزد هرچند این ها سعی می کنند ادای سفاکان اسرائیلی را درآورند ولی در شناسنامه شان نوشته مسلمان و همین مسئله عذاب الیمی است برای خودشان که خواب برایشان حرام و زندگی عادی حرام و لذت از حیات اهل و عیال حرام و همه چیز حرام این حرامیان است ...

من به چشم دل ترک ها را بر ایوان مدائن که قرار بود بود مظهر عدل علی باشد دیده ام . نه تنها من بلکه همه روشن دلان دیده اندو همه آنان که دینشان را به دنیای قدرت طلبان نفروخته اند...

الیس صبح بقریب

نامه فخرالسادات محتشمی پور در ماهگرد بازداشت مصطفی تاج زاده

۲۱ تیر ۱۳۸۸

عباس معروفی دیگر نمی نویسد!؟


عباس معروفی بی گفتن دلیلی و نشانه ی بهانه ای خداحافظی کرده و نوشته که دیگر نمی نویسد!
به راستی ما کجای این صحنه ی تاریخی میهن جای داریم؟ سهم ما از ایران در این سوی دنیا چیست؟ نگفتن؟ ننوشتن؟
گنگ و گیجم! شاید حق با معروفی است! خفقان بگیریم و بگذاریم ملت خود سرنوشت میهنی را که ترکش نکرده رقم یزند!

برایش ییام بگذارید!

سهراب اعرابی ۱۹ ساله


سهراب اعرابی (۱۹ ساله) که در جریان اعتراض‌ها به نتایج انتخابات، ۳۰ خرداد ماه از سوی نیرو‌های امنیتی بازداشت شده بود، در زندان اوین جان باخت.
یک عضو خانواده این جوان در گفتگو با رادیو زمانه گفت که آنها جسد سهراب اعرابی را شناسایی کرده‌اند و گزارش‌ها در مورد جان باختن وی در زندان اوین را تائید می‌کنند.
برخی رسانه‌ها روز گذشته اعلام کرده بودند که این نوجوان زیر «شکنجه‌ها» در زندان اوین جان باخته است.
وب‌سایت نوروز با انتشار این خبر اعلام کرده که دفتر سعید مرتضوی دادستانی تهران روز گذشته خبر درگذشت این نوجوان را به مادر وی داده است.
این وب‌سایت به نقل از یک منبع آگاه که نوشته که مسئولان قضایی به شرطی حاضر شده‌اند جسد این نوجوان به خانواده‌اش تحویل دهند که آنها در این خصوص اطلاع رسانی نکنند.
سایت نوروز همچنین افزوده که خانواده این نوجوان در نامه‌ای، سعید مرتضوی دادستان تهران را مسئول مرگ فرزند خود معرفی کرده و خواستار مجازات عاملان آن شده‌اند.
رسانه‌ها گزارش کرده‌اند که مادر سهراب اعرابی از ۱۶ تیرماه با تامین وثیقه، در انتظار آزادی فرزندش بود.
وب‌سایت روز آنلاین در گزارشی می‌نویسد که «این مادر، عکسی از فرزندش تهیه کرده بود و به هر زندانی که آزاد می‌شد عکس عزیزش را نشان می‌داد و از آنها می‌پرسید که آیا او را می‌شناسند و یا در زندان دیده‌اند؟»
این وب‌سایت می‌افزاید که «این مادر، کارش از صبح تا شب جلو زندان ماندن شده بود تا اینکه یک دفعه از طرف قاضی مرتضوی خبر آمد که سهراب اعرابی در زندان درگذشته است.»
سهراب اعرابی جز ده‌ها قربانی اعتراض‌ها به نتایج انتخابات است که جان خود را از دست می‌دهد.
رادیو زمانه

۱۹ تیر ۱۳۸۸

اعتصاب غذای سه روزه در برابر مقر سازمان ملل متحد

فعالان سیاسی و مدافعان حقوق بشر که پس از انتخابات بازداشت شده اند، تحت فشارهای جسمی- روحی شدیدی قرار دارند تا به جرائم ناکرده و سناریوهایی تن دهند که مدعیات سلطان (علی خامنه ای) را اثبات کند. اگر چه نام نیاوردن از بازداشت شدگان غیرمشهور، ظلم به آنهاست، و اگر چه نام نیاوردن از بازداشت شدگان مشهور هم ظلم به آنهاست، اما برای درک و فهم بیچارگی نظام سلطانی، می توان سعید حجاریان را به عنوان نماد بازداشت شدگان (اسیران) برگزید. رژیمی که ده سال پیش او را ترور کرد، اینک جسم صدمه دیده ی او را به اسارت گرفته اند تا کسی نتواند از اندیشه ی توانای او سود برد. عکس های حجاریان قادر به انتقال وضعیت دشوار بازداشت شدگان به مردم جهان است. اگر عکس و فیلم لحظات جان دادن ندا آقا سلطان به تنهایی توانست جهان را تکان دهد، و به عنوان نماد و ندای نهضت اعتراضی مردم ایران درآید، عکس های حجاریان ترور شده هم می تواند بیانگر وضعیت رعب آور بازداشت شدگان باشد. اطمینان دارم که مهسا امرآبادی، احمدی امویی، ابطحی، امام، امین زاده، ژیلا بنی یعقوب، باستانی، بهاور، تاج زاده، توسلی، سمیه توحیدلو، تاجرنیا، حکیمی، جلایی پور، خانجانی، دادخواه، ملیحه دادخواه، بهاره دولو، رمضان زاده، زیدآبادی، سلیمانی، سلطانی، سحرخیز، شیرکوند، صفایی فرهانی، صمیمی، عرب سرخی، عطریانفر، قوچانی، لیلاز، مومنی، میردامادی، نبوی، نوروزی، یزدان پناه، و دهها اسیر دیگر، به این انتخاب رأی خواهند داد.
در این شرایط برای آزادی زندانیان باید کاری (کارهایی) کرد. دنیا باید بفهمد که رژیم سلطانی چه بر سر مردم ایران و فرزندان دلیر آنها می آورد. به زودی زود، اعتصاب غذای سه روزه ای در برابر مقر سازمان ملل متحد در نیویورک برگزار خواهد شد. شماری از روشنفکران نامدار ایران در این اعتصاب غذا شرکت خواهند کرد تا صدای اسرا را به گوش جهانیان برسانند. خواست کنونی هر ایرانی، آزادی بی قید و شرط کلیه ی بازداشت شدگان اخیر و پیشین است. باید از طریق نهادهای مدنی و بین المللی این خواست را به خواستی جهانی تبدیل کنیم. همه ی ایرانیان می توانند در این تحصن شرکت کنند. نباید اجازه داد که سلطان گمان برد قادر به هر کاری است.

اکبر گنجی
۱٨ تیر ۱٣٨٨

یک صفحه دلتنگی برای مهدی آذریزدی و جمشید شیبانی

همان قدر که با قصه های خوب برای بچه های خوب بزرگ شدم ، با سیمین بری جوانی کردم. دلم برای مهدی آذریزدی به اندازه ی بچگی ام تنگ خواهد شد و به اندازه ی جوانی سوخته ام و همه ی نسل سوخته ی انقلاب از مرگ جمشید شیبانی سوگوارم. یاد و نامشان جاودان!

۱۸ تیر



گزارش رادیو زمانه از درگیری در تهران

گزارشBBC از درگیری های روز ۱۸ تیر در تهران

اخبار روز: مرگ بر دیکتاتور -اعتراضات خیابانی در تهران

۱۷ تیر ۱۳۸۸

افشاگری الویری از نشست یس از تظاهرات میلیونی با خامنه ای

متن گزارش مرتضی الویری در روز یس از راهییمایی میلیونی اعتراض به نتایج انتخابات با خامنه ای را بخوانید.خامنه ای نشست با نمایندگان نامزدهای معترض را اینچنین ناتمام می گذارد:


مگر وقتي خاتمي با 20 ميليون رأي پيروز شد مردم عصباني نبودند. مسئولي آمد و گفت انتخابات را ابطال كنيد – من به او تشر زدم كه هنوز از من گله‌مند است.

- امكان تقلب نيم درصد هم وجود ندارد. مگر مي‌شود ده ميليون رأي را جابجا كرد.

- اگر در اين مملكت به آقاي مؤمن و آقاي جنتي اعتماد نكنيد به هيچكس نمي‌توانيد اعتماد كنيد بنابراين به عهده آنهاست شكايات را بررسي كنند.

- شما بدانيد صد درصد من ابطال را رد مي‌كنم. ابطال يعني زدن توي دهن مردم.

- مسأله مرجع هم، اينجا مرجع قانوني وجود دارد. چه معني دارد يك كميته يا مرجع ديگري تعيين كنيم. حتي اگر لازم شد صندوق‌هايي را بازشماري كنند. اما من مطمئن هستم كه نتايج عوض نخواهد شد....

متن کامل ( اما مطمئنا با خودسانسوری آقای الویری به دلایل عدیده در تارنمای روز:!)
مهمان روز


بلندترین تومار پارچه ای جهان را امضا می کنیم تا به دنیا بگوییم
احمدی نژاد رییس جمهور ایران نیست


We will make the world's longest petition scroll to say
"Ahmadinejad is NOT Iran's President"


با امضای خود به این حرکت جهانی‌ بپیوندیم
این شنبه و یکشنبه (۱۱ و ۱۲ ژولای) ساعت ۱۱ صبح تا ۵ بعد از ظهر
لس انجلس: روبروی ساختمان فدرال وست وود، تقاطع ویلشیر و وترن
اورنج کانتی: مقابل فروشگاه هلسام چویس


Come sign the green scroll this Saturday and Sunday (July 11th and 12th) from 11 am to 5 pm:

Los Angeles: In front of the Federal Building at Wilshire and Veteran
Orange County: Outside Wholesome Choice Market at Culver and Michelson

۱۶ تیر ۱۳۸۸

تعطیلی تهران در آستانه ی هیجدهم تیر ماه

گرد و خاک یا خس و خاشاک؟!

"Who's Loving You"


As the Michael Jakson's memorial began to wind down, "Britain's Got Talent" star Shaheen Jafargholi impressed with his take on "Who's Lovin' You."















The Most Memorable Moments From The M J Memorial

۱۱ تیر ۱۳۸۸

دعوت به گفت و گوی همگانی برای عمل جمعی

این داوری قطعاً نادرست است که سلطان خودکامه و سرکوبگر را پیروز به شمار آوریم. پیروز اخلاقی مردمی هستند که با آرامش و سکوت اعتراض خود را به تقلب به نمایش گذاردند. شجاعتی که مردم مسالمت جو در برابر گلوله ها از خود بروز دادند، تصاویری که همان ها از شجاعت خود و به خون غلتیدن عزیزانشان گرفتند و از این طریق مردم جهان را به خیابان ها و میدان های پایتخت ایران آوردند، تا شاهد پیروزی فضیلت بر رذیلت باشند
دعوت به گفت و گوی همگانی برای عمل جمعی

۱- طرح مسأله: شرايط دشواری در ايران آغاز شده است. وقتی چند ميليون تن از مردم ايران در اعتراض به انتصاب مجدد محمود احمدی نژاد به رياست جمهوری از سوی سلطان(آقای خامنه ای)،به خيابان ها آمدند تا با سکوتی سرشار از معنا نشان دهند که می دانند حقيقت چيست؟، ايرانيان مقيم اروپا و آمريکا و کانادا،با شور فزاينده و تجمعات متعدد پشتيبانی خود را از مطالبات مردم ايران اعلام کردند.

پاسخ سلطان به "سکوت" پرمعنای مردم، فرمان بازداشت و شکنجه، ضرب و شتم، و گلوله و کشتار بود. صدها تن از فعالان سياسی بازداشت گرديدند،امکانات رسانه ای اصلاح طلبان قطع گرديد،رهبران و شرکت کنندگان در اجتماعات به ارتباط با غرب متهم گرديدند،بازداشت شدگان تحت فشارهای شديد فيزيکی - روحی- روانی قرار گرفته اند تا به سناريوهای طراحی شده از سوی سلطان در مقابل تلويزيون اعتراف کنند،موسوی و کروبی و ديگران به صراحت به بغی و محاربه و قتل متهم گرديده اند و...

واقعيت اين است که در حال حاضر، با توجه به سرکوب خونبار رژيم، ادامه ی تظاهرات آرام خيابانی امکان پذير نيست. مردم بايد راه های تازه ای برای ادامه ی اعتراض مسالمت آميز خود بيابند. اگر سلطان در عملی ساختن پروژه اش موفق گردد،حکومت رعب و وحشت و دهشت به راه خواهد انداخت. پروژه ی سلطان همان چيزی است که روزنامه های کيهان و جوان(متعلق به سپاه)، خبرگزاری فارس،سايت رجا نيوز، احمد خاتمی و... می گويند. آنان که اينک در زندان ها تحت شديدترين فشارها قرار دارند، به کمک همه ی ما نيازمند اند. سلول های انفرادی وزارت اطلاعات(بند ۲۰۹) و سپاه(بند ۲ الف)،و بازجويانی که تنها وظيفه شان مجبور کردن متهم به اعتراف به جرائم ناکرده است،در حال آماده کردن شوهای تلويزيونی اند.

۲- شکست جنبش مردم: در شرايط کنونی ممکن است اين مدعا در اذهان شکل بگيرد که حرکت مردمی شکست خورده است. مبارزه ی با نظام سلطانی نتيجه بخش نيست و کاری نمی توان کرد. اما اين ارزيابی دقيقی نيست. برای اينکه:

۱-۲- برای اولين بار در يکصد سال گذشته مردم حول يک مطالبه ی مشخص به حرکت در آمدند. خواست آنها اين بود که با توجه به تقلب بزرگ(معجزه ی سلطانی)، انتخابات ابطال شود و انتخابات مجددی برگزار گردد. راديکاليزه شدن شعارها و ترجيحات، معلول مواضع رسمی خامنه ای و فرمان سرکوبی بود.

۲-۲ - سلطان به عنوان آمر تقلب، فرمان سرکوب مردم و بازداشت فعالان سياسی را صادر کرد. با اين همه نتوانست با چند سخنرانی و سرکوب به ماجرا پايان بخشد. او مجبور گرديد تا زمان را کش دهد، هیأت ميانجی گری درست کند، بازشماری ۱۰ درصد صندوق ها را پيشنهاد کرد، خودش با موسوی ملاقات کرد، وزير اطلاعاتش را به منزل موسوی فرستاد تا او را وادار به عقب نشينی کند، به رئيس مجلس سلطانی اش اجازه داد تا از تلويزيون ضمن انتقاد از شورای نگهبان بگويد کاش اعضای شورای نگهبان در دوره ی انتخابات رسمآ به حمايت از احمدی نژاد نمی پرداختند . اين فرايند را بايد پيروزی تلقی کرد.

۳-۲ - مردم از نظر اخلاقی پيروز گرديدند، اما شکست اخلاقی نصيب سلطان شد. اين داوری قطعاً نادرست است که سلطان خودکامه و سرکوبگر را پيروز به شمار آوريم. پيروز اخلاقی مردمی هستند که با آرامش و سکوت اعتراض خود را به تقلب به نمايش گذاردند. شجاعتی که مردم مسالمت جو در برابر گلوله ها از خود بروز دادند، تصاويری که همان ها از شجاعت خود و به خون غلتيدن عزيزانشان گرفتند و از اين طريق مردم جهان را به خيابان ها و ميدان های پايتخت ايران آوردند، تا شاهد پيروزی فضيلت بر رذيلت باشند. اين پيروزی را نبايد دست کم گرفت.

۴-۲ - مبارزه ی با قدرت خودکامه، جهت گذار به دموکراسی، در جاده ای صورت نمی گيرد که آزاديخواهان در بالای جاده و خودکامه گان در پائين ان قرار داشته باشند. مبارزه ، بالا و پائين دارد. شکست و پيروزی دارد. مهم آن است که فرد از نظر اخلاقی خود را محکوم نداند، يا آزاديخواهان جهان او را محکوم به شمار نياورند. پيروزی اخلاقی محصول مبارزه ی مسالمت آميز برای آزادی و کاهش درد و رنج مردم است. مهم آن است که در طی مبارزه با جلادان ، از همان شيوه هايی استفاده نشود که خودکامگان استفاده می کنند.

جنبش اعتراض به تقلب در انتخابات و ناديده گرفتن رأی مردم نقطه ی عطفی در تاريخ معاصر ايران است و ما اينک وارد دوره ای جديد شده ايم که ديگر راهی برای بازگشت به قبل از ۲۲ خرداد وجود ندارد. مبارزه برای تحقق مطالبات دموکراتيک مردم،مبارزه ای طولانی است و دستاوردهای عظيم آن تا اين مرحله، پی بردن مردم به قدرت خود، همبستگی و احساس نزديکی به يکديگر و سرنوشت مشترکی است که به دست خود مردم و با فداکاری، درايت و صبر رقم خواهد خورد.

۵-۲ - بدون آنکه آمادگی قبلی وجود داشته باشد، و برای آن فکر شده باشد،مردم و کانديداها با نظامی مجهز به انواع و اقسام گروه های نظامی- انتظامی- اطلاعاتی- امنيتی و لباس شخصی ها روبرو شدند. مبارزه نيازمند سازماندهی،برنامه،رهبری، و چيزهای ديگر است. دموکراسی معلول جامعه ی قدرتمند است. درس بزرگ اين مواجهه اين بود که راهی جز قدرتمند کردن جامعه وجود ندارد.

کانديداها و حاميان اصلاح طلب آنها، به دو شرط خود را پيروز انتخابات معرفی می کردند:

اول- اگر آنان که با انتخابات قهر کرده اند- از جمله تحريميون- در انتخابات شرکت کنند. يعنی تعداد شرکت کنندگان بيش از ۷۵ درصد واجدين شرايط باشد.

دوم- اگر فاصله ی آرای کانديدای اصلاح طلبان با احمدی نژاد بيش از سه تا چهار ميليون باشد، نظام امکان تقلب نخواهد داشت.

بر اين مبنا هيچ يک از آنان کوچکترين فکری در اين خصوص نکرده بود که اگر بيش از ۸۰ درصد مردم در انتخابات شرکت کنند و فاصله ی آرای کانديدای اصلاح طلبان با احمدی نژاد بيش از پنج تا شش ميليون باشد،و رژيم رأی مردم را به هيچ بگيرد، چه خواهند کرد؟

شرکت و عدم در انتخابات امری ايدئولوژيک و تابو نيست که تکليف آن يکسره و برای هميشه روشن باشد. شرکت و عدم شرکت مشروط به شروط است. اگر چه انتخابات ايران هيچگاه به انتقال قدرت منجر نمی شود، اما رژيم نتيجه ی همين انتخابات را هم تغيير می دهد. بدين ترتيب اگر قرار بر شرکت در انتخابات بود، بايد از پيش گفته می شد که اگر در نتيجه ی انتخابات تقلب صورت گيرد، ما در مقابل تقلب می ايستيم و مردم را به خيابان ها می آوريم. مانند داستان تقلب موگابه و حوادث پس از آن. اما با توجه به پيش فرض های اصلاح طلبان، نه چنان وضعی پديد می آمد، نه اصلاح طلبان هيچ گاه برنامه ای برای آوردن مردم به خيابان ها داشتند. وقتی پس از تقلب، سيل مردم در خيابان ها به حرکت در آمد، کانديداها و اصلاح طلبان را هم به دنبال خود برد. البته، موسوی و کروبی شجاعانه در مقابل پروژه ی متقلبانه ی رهبر ايستادند، اما اين موضوع هيچ تغييری در عدم آمادگی پيشين ايجاد نمی کند.

بايد به بازداشت گسترده ی فعالان سياسی فکر می شد،به قطع ارتباط رسانه ای کانديداها و اصلاح طلبان،به اينکه در نبود رسانه های ارتباطی در داخل چگونه از رسانه های خارج از ايران استفاده شود، به اينکه نمايندگانی برای پيگری اهداف مبارزه در خارج از کشور تعيين شود، به اينکه ....

اصلاح طلبان هر چه در توان داشتند،در چارچوب محدوديت های ساختاری نظام سلطانی، انجام دادند. شرکت در انتخابات، اگر از زاويه ی تحولات پس از ۲۲ خرداد نگريسته شود،پيامدهای بزرگی داشت که نبايد ناديده گرفته شوند. مشکلات ساختاری گذار به دموکراسی در چارچوب نظام، بر همگان عيان گشت. شرکت در انتخابات، با اين شرط که اگر تقلب صورت گيرد، در برابر نظام متقلب عملاً ايستادگی خواهيم کرد،کاملاً قابل دفاع است. يکی از دستاوردهای بزرگ انتخابات اخير، درک مشکلات واقعی نظام سلطانی ، و اصلاحات از بالا و در چارچوب نظام بود. به همين خاطر مهدی کروبی در نامه ی ۹/۴/۸۸ خطاب به مردم نوشته است:

"لازم می ‌دانم ابتدا از مردم ايران عذرخواهی کنم؛ هم به خاطر چندين ماه اصرار و ابرام برای حضور در انتخابات رياست جمهوری و هم به خاطر همه آن عزيزانی که در اين مدت زحمات زيادی را برای آنها موجب شدم و با لطف و عنايت خود مسير انتخابات را هموار و زمينه ی حضور عظيم و بی سابقه‌ای را فراهم کردند.پيش از همه اذعان می ‌کنم که بسياری از شما پيشتر و دقيق‌تر می‌دانستيد که چه خواهد شد و متوجه شده بوديد، همان گاه که می‌ پرسيديد: چه تضمينی برای آرای ما وجود دارد، يا زمانی که می‌ گفتيد: نتيجه انتخابات معلوم است و شما آب در‌هاون می‌کوبيد".

بيانيه های مهندس موسوی هم نشانگر آنند که تحولی اساسی در بينش اصلاح طلبان نسبت به رژيم موجود پديد آمده است.

۳- مسأله ی ايرانيان مقيم خارج: مشکل و مسأله اين است که حرکت ايرانيان مقيم خارج از کشور،معلول حرکت داخل بود. بيم آن می رود که پس از سرکوب مردم و معترضان توسط رژيم، مجموعه ی خارج از کشور هم تحت تأثير داخل،به خاموشی بگرايد. امروز مردم اسير در "عصر ظلمانی" به شدت به فعاليت های ايرانيان خارج از کشور نيازمند اند. نسل جوان ايرانی در اروپا و آمريکا و کانادا به حرکت در آمد و بدون توجه به نزاع های فرقه ای پيش کسوتان،با مردم ايران هم صدا شد. جوانان؛ برنامه ريزان، سازمان دهندگان،و رهبران اين اجتماعات بودند. اين حرکت عظيم نبايد به خاموشی بگرايد. جوان های غيور و فرهيخته ی ايران زمين می توانند ارتباطی شبکه ای ميان خود، در اروپا و آمريکا و کانادا و ديگر کشورها، ايجاد کنند. امروز مردم ايران به کمک چند ميليون جمعيت مقيم خارج از کشور نياز دارند تا با عمل جمعی و برنامه ريزی شده:

۱-۳- بر رژيم سلطانی فشار وارد آورند تا پروژه ی سرکوب و متهم کردن فعالان به محاربه، براندازی، بغی، و ارتباط با خارج را کنار بگذارد.

۲-۳- بر سلطان فشار وارد آورند تا پروژه ی استالينيستی اعتراف گيری از زندانيان را کنار بگذارد.

۳-۳- از کليه ی بازداشت شدگان، حمايت به عمل آورند. اعتراف کنندگان به جرائم ناکرده ، قربانيان استالينيسم سلطان اند. رژيمی که از چنان روش هايی استفاده می کند، پيشاپيش محکوم است، نه افرادی که تحت بدترين فشارهای فيزيکی- روحی – روانی مجبور به اعترافات کاذب می شوند.

۴-۳- به دولت ها و نهادهای بين المللی فشار آورند تا احمدی نژاد را به عنوان نماينده ی ايران به رسميت نشناسند و با او مذاکره و همکاری نکنند. دولت های غربی، خصوصا دولت آمريکا، به دنبال منافع ملی خود هستند، نه دموکراسی و آزادی ايرانيان. مسأله ی عراق و افغانستان و لبنان و فلسطين، و مسأله ی پروژه ی اتمی ايران،آمريکا و اروپا به مذاکره ی با رژيم ايران می کشاند. جرج بوش با سياست های ميليتاريستی نادرست خود، مسأله ی پروژه ی هسته ای ايران را به مسأله ی اصلی روابط جهان غرب و ايران تبديل کرد. اوباما هم که گرفتار حل بحران اقتصادی و مسائل آمريکا در خاورميانه است، نمی تواند نقض گسترده و سازمان يافته ی حقوق بشر در ايران را جدی بگيرد.

مبارزه ی مردم ايران در راه دموکراسی و دستيابی به حقوق مشروع سياسی و مدنی در شرايط بين المللی دشواری به اين مرحله ی فعال خود رسيده است. ارثيه ی دوره ی رياست جمهوری جرج بوش، وضع شکننده ی سياسی و امنيتی در افغانستان، پاکستان، عراق و سرزمين های اشغالی فلسطينی و خطر گسترش تسليحات اتمی در منطقه ی خاورميانه، مسائل امنيتی و نظامی را به مشغله ی ذهنی اصلی قدرت های بين المللی و منطقه ای تبديل کرده است. رژيم های ديکتاتوری خاورميانه علاقه ای به انتخابات آزاد و حقوق دموکراتيک مردم ندارند و در تحليل نهايی، حکومتی ضعيف و فاقد مشروعيت را در ايران بر دولتی متکی به آراء مردم و نظام سياسی دموکراتيک ترجيح می دهند. دولت اسرائيل نيز دولت احمدی نژاد را پيش برنده ی منافع سياسی و امنيتی خود در منطقه می داند.

مواضع دولت اوباما در طول دو هفته ی پس از اعلام نتايج انتخابات در ايران نيز نشانه ی فقدان سياست مشخص در قبال ايران و اولويت "منافع امنيتی" ايالات متحده بر خواست های جنبش دموکراسی در ايران است. دولت اوباما خواهان دستيابی به توافقی در مورد مسأله ی غنی سازی اورانيوم با ايران و جلب همکاری حکومت ايران در تثبيت اوضاع سياسی و نظامی در عراق و افغانستان است. دولت های روسيه و چين نيز از يک سو علاقه ای به حقوق و آزادی های دموکراتيک مردم- چه در کشورهای خود و چه در ايران- ندارند و از سوی ديگر به روابط خود با حکومت ايران به عنوان اهرمی در معاملات بزرگ با آمريکا و غرب می نگرند. روابط با ايران برای روسيه و چين همچون اهرمی در چانه زنی با غرب بر سر چند و چون رقابت های اقتصادی و نظامی عمل می کند.

وقايع سه هفته ی اخير به خوبی نشان می دهد که دولت ها بيش از هر چيز به حداکثر سازی منافع و قدرت خود می انديشند. نظام سلطانی ايران هم اين ها را خوب می داند و توسل آن به حربه ی دخالت دولت های غربی در "انقلاب مخملی" و حمايت از دموکراسی خواهی، ترفندی برای متحد کردن صفوف حاميان اندک و بيش از پيش مردد خود در دستگاه های امنيتی و نظامی و شبه نظامی و مرتبطان با آنهاست.

متحد واقعی و درازمدت مردم ايران در مبارزه برای دستيابی به حقوق و آزادی های سياسی و مدنی، افکار عمومی جهانی، نهادهای مدنی، احزاب و جنبش های اجتماعی طرفدار دموکراسی و روشنفکران آگاه در سراسر جهان است. وظيفه ی همه ی ايرانيان علاقه مند به سرنوشت مردم و متعهد به حقوق و آزادی های دموکراتيک؛ تلاش برای انتقال خواست های مردم ايران به اين گروه ها و کسب حمايت آنهاست تا اين خواست ها را به پارلمان ها و دولت های خود منتقل کنند و از آن ها بخواهند که خشونت دولت عليه مردم ايران را محکوم کنند و احترام به معيارهای عام حقوق بشر و آزادی های سياسی را خواستار شوند.

مسأله ی اصلی ايران، برای ايرانيان و کل جهان،نظام سلطانی خودکامه ی ناقض حقوق بشر پنهان کار است. اگر مسأله ی اصلی ما ايرانيان، ديکتاتوری و گذار مسالمت آميز به دموکراسی است،بايد اين مسأله را به مسأله ی اصلی همه ی جهان با ايران تبديل کنيم. دولت ايران، دولتی نامشروع است که به طور سيستماتيک حقوق اساسی مردم ايران را نقض می کند. گذار به دموکراسی وظيفه ی ايرانيان است، اما محکوم کردن نقض حقوق بشر، و عدم همکاری با رژيم سرکوبگر، وظيفه ی همه ی دولت ها و مردم جهان است.

۴- انتظارات از داخل: غير اخلاقی ترين رفتار اين است که ما انتظار داشته باشيم که مردم اسير در چنگال سلطان خودکامه به راه بيفتند و رژيم را از طريق حضور در خيابان ها به عقب برانند. ولی ما که در خارج اقامت داريم ، هيچ خطری ما را تهديد نمی کند،و هزينه ای بابت کارهايمان نمی پردازيم،کاری نکنيم. وظايف ملی- اخلاقی حکم می کنند که ايرانيان مقيم خارج، با فعاليت های جمعی از طريق ارتباطات شبکه ای ، نگذارند خون های ريخته شده فراموش شوند،سلطان به سرکوب گسترده ادامه دهد و رعب و وحشت و دهشت را بر جامعه مسلط سازد.

بايد در باره ی کارهايی که می توان صورت داد، گفت و گو کنيم. تمامی قلمروهای زندگی، برساخته های بشری اند. سياست را هم می توان ساخت و بايد ساخت. ناتوان فرض کردن خود و ديگران، برخلاف تاريخ بشری است که آدميان آن را برساخته اند.

اکبر گنجی ۱۰/۴ ۱۳۸۸

استبداد دینی غروروشعور را به تمسخروتوهین گرفته است


بنام خدا
باز این چه ابر بود که مارا فروگرفت
تنها نه من،گرفتگی عالمست این
یکدم نگاه کن که چه برباد میدهی
چندین هزار امید بنی آدمست این

چندین هزار امید بنی آدم را برباد دادند وقومی را داغدیده ودردمند کردند وپای اهانت برشعوروغرور شان نهادند ودست خیانت درصندوق امانت شان بردند وبا نیرنگ وفریب، باطلی را بجای حق نشاندند تادوباره عزت وکرامت راپایمال جهالت کند ونام را به ننگ بفروشد وفرومایگان را بر کرسی ریاست بنشاند ودروغ ودغل درکار مدیریت کند وخرافه بگسترد وسفاهت بپرورد واز چاههای نفت بردارد ودر چاههای جمکران بریزد وآزادی را خفه کند وآگاهی را بکشد واستبداد دینی وقراءت فاشیستی از دین را قوام بخشد ودیانت را ملعبه دست سیاست کند و سرهنگان را بر فرهنگ بگمارد وفرهنگیان را بدست سرهنگان بسپارد ودست تطاول درحقوق مردم دراز کند و پشت به قبله حقیقت، بسوی خدای خدیعت نماز کند.
هیچ چیز مهیب تر از زخمی کردن غرور یک قوم نیست.سرمایه اعتمادشانرا ستاندن وآب دهان برویشان افکندن. پلیدی وبیشرمی ازین بیشتر نمیشود.آدمیان دزدی ودغلی را تحمل میکنند اما اهانت مکرر به عزت وکرامت شانرا هرگز.
اینک روح مجروح وغرور رنجورایرانیان بجوش آمده است وتاننگ آن خیانت زدوده نشود وتا غاصبان بدست عدالت سپرده نشوند التهابشان فرو نمی نشیند.
والبته جای هیچ نومیدی نیست،" که بد بخاطر امیدوار ما نرسد".اجتماع هزار در هزار زنان ومردان حق جو ومطالبه گر پنجره های امیدرا برتاریخ آینده ما گشوده است ونویدگشایش بکار فروبسته ما میدهد.
اسم اعظم بکند کار خود ایدل خوشباش
که به تلبیس و حیل دیو سلیمان نشود
بحقیقت اسم اعظم، شما حق جویانید که دیو تیره بختی را از تخت سلیمان بزیر میکشید وباعصای موسوی، دولت فرعونی وشعبده سامری را به دونیم میزنید وحکومت ارعاب وتزویر وچماق ونفاق را بافریادهای جگرشکافتان درهم میشکنید.
استبداد دینی غروروشعورشمارا به تمسخروتوهین گرفته است وخشم مقدس شماخاموش نمی نشیند تاامانت حق و رای راازغاصبان خاین بستاندوبه کاردانان امین بسپارد.نقد، تقوای سیاست است وحق جویی فضیلت دوران ماست وشما این فضیلت را فرو نمی نهید.
همت پاکان دوعالم وبخشایش ارواح مکرم باشماست،"با همه کروبیان عالم بالا".
درین معرکه حق وباطل وجنایت و شهادت آیا مشایخ و مراجع عظام احساس تکلیف نمیکنند که باقلمی وقدمی "بازار ساحری وناموس سامری وقلب ستمگری" را بشکنند؟
شمس و قمر این حرکت یعنی آقایان موسوی و کروبی نیز نیک میدانند که"صحبت حکام ظلمت شب یلداست" وبردر ارباب بی مروت دنیا نشستن که
" خواجه کی بدرآید" شرط خردورزی وسیاست ورزی نیست.به سواد اعظم روآورند که اسم اعظم درآنجاست."نور ز خورشید خواه بوکه برآید".
اینک که فسادوخیانت، ظاهروعریان از پرده بدر افتاده است من هم در پایان نصیحتی از زبان باباطاهر عریان برای حاکمان دارم:
مکن کاری که برپا سنگت آیو
جهان با این فراخی تنگت آیو
چوفردا نومه خونون نومه خونند
تو نومه خود ببینی ننگت آیو
در توبه هنوز بازست. آب رفته را بجوی باز گردانید. قرعه فال بنام شما زده اندوامانتی را که آسمان نتوانست کشید برشانه های شما نهاده اند.به عهد امانت وفاکنید ودر زمره جهولان و ظلومان منشینید.
حقا کزین غمان برسد مژده امان
گرسالکی بعهدامانت وفاکند

عبدالکریم سروش
خرداد 1388

برای جنبش سبز، چه می کنم! چه نمی کنم!

_ هرگز به انقلاب فکر نمی کنم و در مقابل نسخه ییچان انقلاب برای ایران می ایستم. همچنان به دنبال بی خشونت ترین راه چاره می گردم و به همه توصیه اش می کنم.

_ شعار مرگ بر نمی دهم حتی اگر برای جنایتکاری چون احمدی نژاد و یا عالیجناب رهبر باشد. و برای ملت ایران صبر آرزو می کنم تا روز ییروزی سر از تن جنایتکاران جدا نکند و نکند آنچه یس از انقلاب می کنند!

_دیگر از واژه ی " جمهوری " برای حکومت خودکامه ی ایران استفاده نمی کنم! و بیش از ییش، برای آگاهی رسانی مردم در براندازی بی خشونت آن کوشش خواهم کرد.

_ تا اطلاع ثانوی و تا زمانی که میرحسین موسوی عقب ننشیند، زبان به نفی او و انکار جنبش سبزش نخواهم گشود. گذشته اش را _ تا اطلاع ثانوی _ فراموش خواهم کرد و از جنبش سبز حمایت رسانه ای خواهم کرد.

_ البته همچنان منتقد موسوی باقی خواهم ماند و او را به بازنگری گذشته و خروج از آن دعوت خواهم کرد.


به دعوت علی آلیوس عزیز،فانوس آزاد