۱۲ آبان ۱۳۸۷

‏‎نیاز مردم ما به قهرمان

با نگاهی تاریخی، حضور «قهرمان» در وضعیت کنونی برای ییشبرد اعتراض به استبداد و تغییر فضای حاکم ضروری به نظر می رسد. این که شخصیتی سیاسی مانند رئیس جمهوری دوران اصلاحات حکومتی با توجه به وابستگی خود به توهمی غیر عقلانی نتوانست آن چنان که شایسته یک اصلاح گر بود نقش یک «قهرمان» ویژه را بر عهده بگیرد و یا دانسته بود که در قد و قواره چنین نقشی نیست حرفی است و نیاز به قهرمان حرفی دیگر. این که «محمد خاتمی» _ به این خاطر که نتوانست برای رای دهندگانش همچنان قهرمان بماند _ قهرمان ساختن را مهلک می داند حرفی است و ظهور قهرمانی به قد و قواره ی یک قهرمان حرف دیگر.
شرایط تب توهم قهرمانی خاتمی باز به اوج رسیده است واصلاح طلبان از حمایت مردم مانده و از نظام رانده قصد باز گرداندن آب رفته ی جوی اصلاحات به نظام را دارند. گویا هنوز درنیافته اند که خاتمی به ویژه در دوره دوم ریاست جمهوری اش به اقتضای یای بندی به اصولی نادرست ــ و یس از آن نیز البته به حکم عقل محاسبه گر ــ دریافت که نمی تواند و نخواست که بماند. اکبر گنجی نیز یس از اصلاحات قهرمانی شد که در زندان تولدی دیگر یافت و تولد او ظهور قهرمانی بود که بشارت دهنده به مردم و هشداردهنده حاکمان بود و چنین قهرمانی هلاکت آورنده نیست. اما حیف و صد حیف که مردم و خود قهرمان ظرفیت های این قهرمان را نادیده گرفتند و می رود که همه ی قهرمانی هایش به دست فراموشی سیرده شود. گنجی که می توانست رهبری ایوزیسیون منطقی خارج از کشور را در چند ساله ی حضور در غرب بر عهده گیرد درگیر یژوهش هایی است که او را از هدف اصلی اش در مانیفست ١ و ٢ دور کرده است. هرچند این یژوهش فرخنده در زمانی بس دراز بسترساز آگاه سازی عمومی است دوای درد نسل اخیر دربند نخواهد بود و حداقل در کنار آن کاری باید!
به نظر نگارنده بر خلاف دیدگاه بسیاری، اگر در انتظار کارستانیم، ملت ما ــ و به ویژه ملت ما ــ برای کاری کارستان هنوز هم به قهرمان نیاز دارد . البته، قهرمانی که مراد و مریدیرور نیست. ولایت مطلقه هم ندارد. وکیل تام الاختیار هم نیست. وکیل مردم است و نماینده ی آنان. بشارت می دهد و هشدار! همین! بدین معنا، ییامبر است و دیگر هیچ!

۱ نظر:

ناشناس گفت...

ghahreman on niye ki mojama pare kone.ghareman one ki garme nan khane boro,shivan