آورده اند که يس از قتل امير کبير در گرمابه فين کاشان، مردم هر وقت می خواستند از زمان کاری نشدنی ياد کنند می گفتند « وقتی امير از گرمابه بيرون آيد!». مذهبی ها هم اين مصداق مشابه را بايد شنيده باشند که به علت شهادت قاسم زفاف ناديده در ماجرای کربلا، « وقت عروسی قاسم» هم از آن وعده های دست نيافتنی است! می گويند در مثل مناقشه نيست. جناب رييس جمهور سابق خاتمی هزار ماشاالله بعد از ۸ سال بحران و ٤ سال هم رویش هنوز مثل برگ گل می ماند، اما بر خلاف قاسم شهيد، حجله را تجربه فرموده است! و نيز هر چند به خاطر وفاداری به نظام و امام نتوانست امير کبير شود، ولی می توان اين مثال را برای امور نشدنی به کار برد که : « وقتی خاتمی از گرمابه بیرون آمد»! اين چند سطر را زمانی در آخرین روزهای ریاست جمهوری دومش به طنز آوردم تا بگويم کاش خاتمی استعفا می داد! به همان دلايل که در يادداشت های ييشين و نامه سرگشاده به وی آورده بودم: آخرين تلاش، « نامه سرگشاده به رئيس جمهور خاتمی » , گزينه چهارم! (پيشنهاد به کميته اقدام) , صداقت خاتمی؟ , نرود ميخ آهنی بر سنگ!
و حالا که از گرمابه بیرون نیامد کاش نامزد ریاست جمهوری هم نشود! مگر آن که... نه! خودمان را خسته نکنیم که بیرون نمی آید!
۲ نظر:
سام جان شما يه سر جشن مهرگان روز يکشنبه نمی آييد؟ ما روز يکشنبه می ريم سر غرفه ی ۱،۰۰۰،۰۰۰ امضا. گفتم اگر آنطرفها بوديد، يک نک پا تشريف بياوريد.
nazkhatoun
سلام بر شما و سیاس! حتما در خدمت خواهم بود. یکشنبه اورنج کاونتی!
ارسال یک نظر