نظام سلطه گر مبتنی بر ولايت مطلقه فقيهان، خود را بزرگ ترين حق می شمارد. بقيه حق ها بايد با آن سنجيده شوند و کسب حقانيت کنند. حول دستگاه ولايت ، مشتی متظاهر مداح و متملق مفت خور جمع می شوند و عجيب آن که به بهانه ی منافات با خداجويی و ضديت با دين،آزادی را محکوم و در بند کرده اند و بر آن بهتان فساد می زنند،اما درباره ی آفات مفاسد اخلاقی و عملی قدرت مطلق کلامی نمی گويند،چه خود گرفتار آنند.
قدرتی که داعيه ی حق طلبی و خداخواهی دارد،اما به روشی ناحق می خواهد اقامه ی حق و ابطال باطل کند،با اصل خداجويی که اين فقيهان دروغ زن مدعی آنند،در ستيز است.اشکال اين آزادی کشان خدا ستيز نيز آن است که گمان می کنند چون قدرت به دست ديگران افتد فساد می آورد!اما نمی دانند که قدرت مطلقه همه جا يک منطق دارد و اسلام و کفر نمی شناسد و آن زبردست ديدن قدرت نسبت به حق است. فساد قدرت و جاه و مال و اخلاق کورشان کرده است و چه می دانند که در اين شکل، قدرت بر آدمی سوار است نه آدمی بر قدرت!
بزرگ ترين نقص مارکسيسم نيز همين بود که در فلسفه اش هيچ تمهيدی برای قدرت مطلقی که افسارش گسيخت و به فروياشی غول منجر شد نيانديشيده بودند!اين مورچه گان مدعی قدرت مطلق خدايی که هيچ اند! «فروياشي» قدرت مطلق گزيرنايذير است و کوس يريشانی فقيهان خدا ستيز دين سوز بر بام!
۲۸ مهر ۱۳۸۷
فروياشي قدرت مطلق گزيرنايذير است!
. سام الدين ضيائی . ۰۱:۰۰
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر