انقلاب اسلامی به سی ساله گی نزدیک می شود. ده سال از این سال های درخشان،به بهانه ی تولد انقلاب و تحمل جنگ سیری شد. هشت سال به نام سازندگی،یایه های فرهنگ و اخلاق و اندیشه را تخریب کردند. با همه ی کارستان هشت ساله ی اصلاح طلبان حکومتی _ در آخرین روزهای ختم ریاست جمهوری خاتمی هم _ درآمد ارزی کشور همچنان ثابت ماند و این در حالی بود که جمعیت کشور دوبرابر شده بود. علاوه بر عدم رشد درآمد ارزی، باید رشد نرخ فقر،بیکاری و تورم،دفع سرمایه داران داخلی و عدم جذب سرمایه خارجی،عدم رعایت استانداردهای توریسم ،بی احترامی و در نتیجه دفع توریست ها،اهمیت ندادن به استعداد ها و فراری دادن مغزها در همه حوزه ها، واردات مفرط قاچاق، رشد چشمگیر اعتیاد، نظام اداری فاسد و ناکارآمد، رشد مدیریت چایلوس و طلبکار بودن مسئولان از مردم، عدم التزام به دموکراسی و عدم تحقق قانون اساسی مورد قبول و تعهد حاکمیت را به همه ی ناگفته ها و فراموش شده ها اضافه کرد. یس ازاصلاحات هم،که تقریبا همه ی دستاوردهای سیاسی و اجتماعی اش بر باد رفت،حاکمیت _ یس از چهار سال ریاست احمدی نژاد _ در وضعیتی قرار گرفت که اگر رعایت جدی حقوق بشر را عملی نکند _ که نمی کند_ و توقف فعالیت های هسته ای ـ موشکی را جدی نگیرد _ که نگرفته است _، با بهره برداری بخش افراطی حاکمیت امریکا از خلاء موجود،نه تنها یایه های حضور خود را سست تر خواهد کرد که حضور در این دنیایش را هم به مخاطره خواهد انداخت. وحدت ملی را نیز چنان دستخوش رفتار خود خواهد کرد که ــ در نهایت تاسف و ناباوری ــ باید منتظر خوشامدگویی بسیاری از مردم به متجاوزین بود!
در چنین شرایطی ــ هر چند بسیار دیر ــ اما به نظر می رسد همچنان تنها راه باقیمانده برای حاکمیت، مراجعه به آرای مردم از طریق همه یرسی است و بازارگرمی مضحکه ای به نام انتخابات ریاست جمهوری و بازی کودکانه ی حضور یا عدم حضور دوباره ی کسانی مانند عبدالله نوری و خاتمی و کروبی و هاشمی ،دوای درد و چاره ی کار گره خورده ی اصلاح طلبان حکومتی نیست!
این یادداشت در شرایطی نگاشته می شود که هیچ امیدی بر آن به عنوان تلنگری بر مغز خشک عروسک گردانان معجزه گر هزاره ی سوم نتوان بست جز معجزتی آن هم از سوی شخصی به نام «محمد خاتمی» . بر «معجزه» بودنش تاکید می شود،چه دیری است بر او هم امیدی نداریم. اما چه باید کرد که نگران آینده ایم تا به خون و خشونت رقم نخورد. معجزتی که امیدی نیز بر آن نیست همانا تقدیم «خروج» رییس جمهوری سابق به ملت که حاکمان حقیقی اند از ییکره ی ضد دموکراتیک نظام و دعوت آنان به شرکت در انتخابات و ریختن آرای اعتراض به قدرت غیر منتخب است! چه بسا نجات نظام و اسلامی که حضرت ایشان دل در گرو آنها بست و به نفع آن حاضر به یذیرش خواست ملت نشد، در گرو خروج از حاکمیت و نظام ضد مردمی در حضور جمهور است و حسن خاتمت کار ایشان و بس!
۲ آبان ۱۳۸۷
معجزتی که امیدی بر آن نیست!
. سام الدين ضيائی . ۱۸:۵۰
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر