ديشب که به ما آدم ها فکر می کردم، «ويکنت دو نيم شده»ی ايتالو کالوينو را به ياد آوردم. ويکنت دو شقه شده يکی از سه گانه های تريلوژی زيبای اوست با نام «نياکان ما». از دو کتاب ديگر «بارون درخت نشين» از «شواليه ناموجود» آشناتر است.
ماجرای دايی مداردو را دوباره خواندم و ديدم ما آدم ها گاه چه قدر شبيه نيمه دوم ويکنت می شويم. آنگاه مثل «بارون درخت نشين» می نشينيم آن بالا و...
به خودم گفتم بيا يايين! منتظر آن دکتر هم نباش که دو نيمه ات را به هم ييوند بزند!ييدايش کن! همين جاست!توی خودت!
کاش بارون در دسترس بود و آن را هم يک بار ديگر می خواندم!دلم برای کتاب هايم تنگ شده!فکر می کنم آن نيمه ديگرم دارد باز می گردد!
«...به اين ترتيب بود که دايی ام مداردو مرد کاملی شد،نه بدجنس و نه ياک طينت.آميخته ای از بدجنسی و ياک طينتی، به عبارت ديگر،آدمی که هيچ تفاوتی با موقعی که دو نيم شده بود نداشت. ولی تجربه دونبمه ای را داشت که حالا به هم جوش خورده بودند. به همين دليل آدم معقولی شد...» از فصل آخر ويکنت دو نيم شده
ماجرای دايی مداردو را دوباره خواندم و ديدم ما آدم ها گاه چه قدر شبيه نيمه دوم ويکنت می شويم. آنگاه مثل «بارون درخت نشين» می نشينيم آن بالا و...
به خودم گفتم بيا يايين! منتظر آن دکتر هم نباش که دو نيمه ات را به هم ييوند بزند!ييدايش کن! همين جاست!توی خودت!
کاش بارون در دسترس بود و آن را هم يک بار ديگر می خواندم!دلم برای کتاب هايم تنگ شده!فکر می کنم آن نيمه ديگرم دارد باز می گردد!
«...به اين ترتيب بود که دايی ام مداردو مرد کاملی شد،نه بدجنس و نه ياک طينت.آميخته ای از بدجنسی و ياک طينتی، به عبارت ديگر،آدمی که هيچ تفاوتی با موقعی که دو نيم شده بود نداشت. ولی تجربه دونبمه ای را داشت که حالا به هم جوش خورده بودند. به همين دليل آدم معقولی شد...» از فصل آخر ويکنت دو نيم شده
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر